eitaa logo
جهان در سپیده دم طلوع دلربای امام عصر (عج)
2.2هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
37.1هزار ویدیو
935 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولاناصاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبردوخاکریزدرجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @Shabeentezar👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺 ☀️‌شمشیری که کوه را متلاشی می‌کند... 🌿نزدیک اذان صبح است و همه یاران امام زمان، برای خواندن نماز آماده می‌شوند. 🔶نماز برپا می‌شود. نسیم می‌وزد. وقت مناجات با خدای مهربان است. بعد از نماز، یاران می‌خواهند با ایشان بیعت کنند و پیمان ببندند. 🕋امام کنار درِ کعبه می‌ایستد و دست راست خود را باز می‌کند. ❓آیا آن نور سفید را می‌بینی که در دست راست امام می‌درخشد؟ ✨این نور بسیار زیبا و خیره کننده است، ولی با این حال هیچ چشمی را آزار نمی دهد. ❓دقّت کن! در دست دیگر امام چه می‌بینی؟ گویا یک نامه در دست امام است. 🔷آری، این عهد و پیمانی است که پیامبر برای امام زمان نوشته است. 🔺پیامبر این پیمان را به حضرت علی (ع) داده است. سپس این پیمان نامه را امام حسن (ع) به ارث برده است و همین طور از امامی به امام دیگر و اکنون به امام زمان رسیده است. ☘امام در حالی که دست راست خود را باز کرده است می‌فرماید: این دست خداست. ❓آیا می‌دانی که منظور امام از این سخن چیست؟ ◀️امام این آیه را می‌خواند: «إنَّ الذینَ یُبایِعُونَکَ إنَّما یُبایِعُونَ اللّه َ: هر آن کس که با تو دست بیعت بدهد با خدا بیعت کرده است». ✅آری، دست امام، دست خداست. خوب نگاه کن آیا می‌توانی اوّلین کسی را که با امام دست می‌دهد بشناسی؟ 🌿این جبرئیل است که خم می‌شود و دست مبارک امام را می‌بوسد و با او بیعت می‌کند و بعد از آن همه فرشتگان با امام بیعت می‌کنند. ◀️اکنون نوبت بیعت یاران است. امام رو به آنان می‌کند و می‌گوید: «شما باید از گناهان و زشتی‌ها دوری کنید و همواره امر به معروف و نهی از منکر کنید و هیچ گاه خون بی گناهی را به زمین نریزید. از ثروت اندوزی و تجمّل گرایی خودداری کنید، غذای شما، نان جو باشد و خاک بالشت شما». 🔶البته اگر یاران امام، این شرایط را بپذیرند، امام هم قول می‌دهند که هرگز همنشینی غیر از آنان انتخاب نکند. یاران این شرایط را قبول کرده و با امام بیعت می‌نمایند. 🍀همسفرم! در این سخنان کمی فکر کن! درست است که این سیصد وسیزده نفر در آینده نزدیک، فرمانروایان دنیا خواهند شد و هر کدام از آنان بر کشوری حکومت خواهند کرد؛ امّا عهد کرده اند که تمام عمر بر روی خاک بخوابند! 🔶بی جهت نیست که آنان به چنین مقامی رسیده اند و یار امام شده اند. این عهدی که امام با یاران خود می‌بندد؛ گوشه ای از آن عدالتی است که همه منتظرش بودیم. ◀️آری امام زمان از یاران خود بیعت می‌گیرد که بر اساس مفاهیم قرآن، عمل کنند. ☀️نگاه کن! از آسمان، شمشیرهایی نازل می‌شود. 🔷برای هر کدام از سیصد وسیزده نفر یک شمشیر مخصوص می‌آید. هر کسی شمشیر خود را برمی دارد. هیچ کس اشتباه نمی کند و شمشیر فرد دیگر را برنمی دارد؛ زیرا نام هر کس، بر روی شمشیرش نوشته شده است. ‼️عجیب است، بر روی هر شمشیر هزار کلمه رازگونه نوشته شده است. از هر کلمه، هزار کلمه دیگر فهمیده می‌شود. آنها از هر کلمه، هزار کلمه دیگر دریافت می‌کنند. خداوند برای یاران امام، این کلمات را آماده کرده است تا در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده کنند. تعجّب در این است که چگونه یاران امام می‌خواهند با این شمشیرها با دشمنی بجنگند که انواع سلاح‌های پیشرفته را در اختیار دارد؟ ◀️نزد یکی از آنها می‌روم و این سوال را از او می‌کنم. او شمشیر خود را به من می‌دهد و می‌خواهد به آن نگاه کنم. شمشیر را می‌گیرم. هر کار می‌کنم نمی توانم تشخیص بدهم که از چه جنسی است. 🔸او می‌گوید: آیا می‌دانی با این شمشیر می‌توان کوه را متلاشی کرد! آری این شمشیر چنان قدرتی دارد که اگر آن را بر کوه بزنی، کوه را متلاشی می‌کند. و بارها افرادی از من سؤال کرده اند که امام زمان چگونه می‌خواهد با شمشیر، دنیا را در اختیار بگیرد؟ ◀️امروز من جواب آنها را یافتم، اگر شمشیر یاران امام، می‌تواند کوه را متلاشی کند، پس شمشیر خودِ امام چه کارهایی می‌تواند بکند؟ ✅آری، در دست این فرمانده و لشکر بی نظیرش، اسلحه پیشرفته ای است که به شکل شمشیر است؛ امّا هرگز یک شمشیر ساده و از جنس آهن نیست، این یک اسلحه بسیار پیشرفته است. ❓در این اسلحه چه خاصیّتی نهفته است؟ نمی دانم، فقط این را می‌دانم که می‌توان یک کوه را با آن متلاشی کرد. این اسلحه را خدا ساخته است و به راستی که دست خدا بالای همه دست‌ها است! ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی 🆔👈 کانال ظهور بسیار نزدیک است مطالب واحادیث مهدوی وبشارات 🆔👈 گروه ظهور بسیار نزدیک است جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید
🌺🌺 ✨‌هزاران فرشته به کمک آمده اند...✨ 🔷نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود. 🔷آن جوان را می‌بینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟ آیا او را می‌شناسی؟ 🔷او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است. آیا پرچمی را که در دست اوست می‌شناسی؟ این همان پرچم پیامبر است. همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد. 🔷آیا می‌دانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟ اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت. 🔷پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز نکرد و تحویل حضرت علی (ع) داد. آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد. 🔷آیا می‌دانی که این پرچم از جنس پارچه‌های دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است. 🔷این پرچم آن قدر نورانی است که می‌تواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند. 🔷وقتی که این پرچم برافراشته می‌شود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار می‌گردد به طوری که دیگر نمی توانند هیچ کاری بکنند. 🔷از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دل‌های یاران امام زمان چنان از شجاعت پر می‌شود که گویی این دل‌ها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد. 🔷جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت می‌رسد. 🔷آیا می‌دانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام می‌آیند؟ 🔺دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح (ع)، در کشتی بودند و او را یاری کردند. 🔺دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم (ع) آمدند. 🔺دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی (ع) بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند. 🔺دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی (ع) به آسمان، همراه او بودند. 🔺دسته پنجم: چهار هزار فرشته ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند. 🔺دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند. 🔺دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین (ع) به کربلا آمدند. 🔷آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان می‌آیند. 🔷اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را می‌بینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است. 🔷همه نیروی‌های زمینی و آسمانی آماده اند تا ایشان دستور حرکت بدهد. وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد می‌شود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است. 🔷آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا می‌گیرد؛ امّا کسانی که سال‌های سال در جستجوی نور خدا بوده اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا می‌کنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی ترسند، بلکه هر لحظه آرزو می‌کنند که حکومت مهدوی تشکیل شود و عدالت واقعی را به چشم خود ببینند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی 〰❁🍃❁🌼❁🍃❁〰 https://eitaa.com/joinchat/3936092358C70b5431ca7
🌺🌺 🌱آنانی که بار دیگر زنده شده اند..‌. ◀️همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود،لشکر به گروه‌هایی منظّم تقسیم شده است. ◀️در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری می‌شوم. جلو می‌روم و از یکی از آنها می‌خواهم که درباره خودش سخن بگوید. ◀️او خودش را «تلمیخا» معرّفی می‌کند. نمی دانم او را می‌شناسی یا نه؟ «تلمیخا»، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن قصّه آنها آمده است. ◀️آیا سوره کهف را خوانده ای؟ آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند. شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرف‌هایی می‌زنی؟ حواست کجاست؟ نکند خیالاتی شده ای؟ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، می‌بینی؟ ◀️من در اینجا فقط یک جمله می‌گویم: مگر سخن امام صادق (ع) را نشنیده ای که فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده می‌کند». ◀️آری، در لشکر قائم آل محمّد (ع) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند. یکی دیگر از آنها «مقداد» است. ◀️او یکی از بهترین یاران پیامبر و حضرت علی (ع) بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است. ◀️دیگری «جابر بن عبداللّه انصاری» است. او از یاران نزدیک پیامبر بود و تا زمان امام باقر (ع)،زنده ماند. ◀️همان کسی که روز «اربعین» به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد و قبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین (ع) را بگیرد. ◀️من عدّه زیادی را می‌بینم که می‌گویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد و به ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید. ‌‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی ⤵️⤵️ 🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀
🌺🌺 🕋‌ ‌لشکر به سوی مکّه باز می‌گردد... 🔶ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفته ایم که خبر ناگواری از آن شهر به ما می‌رسد. 🔶به امام خبر می‌رسد مردم مکّه شورش و انقلاب کرده اند و فرماندار شهر را به قتل رسانده اند. 🔶اکنون امام دستور می‌دهد تا لشکر به سوی مکّه باز گردد. خبر به مردم مکّه می‌رسد. آنها می‌دانند که نمی توانند با این لشکر مقابله کنند، بنابراین با گریه، خدمت امام می‌رسند و می‌گویند: «ای مهدی آل محمّد، توبه ما را بپذیر». 🔶شما فکر می‌کنید آیا امام توبه آنها را می‌پذیرد؟ آری درست حدس زده اید، او فرزند همان کسی است که وقتی نگاهش به «ابن مُلجَم» افتاد به پسرش، امام حسن (ع) فرمود: «پسرم با او مهربان باش و در حقّ او احسان کن، مبادا او گرسنه بماند». 🔶امام علی (ع) در حالی که فرقشان با شمشیر ابن ملجم شکافته شده بود، سفارش قاتل خویش را به فرزندش می‌کرد! 🔶امام زمان (عج) فرزند همان علی (ع) است. او تمام مردم مکّه را می‌بخشد! 🔶به راستی، کدامین حکومت است که چنین عطوفت و مهربانی داشته باشد؟ 🔶آیا تا به حال شنیده ای که مردم شهری قیام کنند و فرماندار را که نماینده حکومت است به قتل برسانند؛ امّا آن حکومت همه مردم را ببخشد؟ 🔶آنانی که مردم را از امام زمان و دوران ظهور می‌ترسانند، ندانسته آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. 🔶چرا ما ندانسته، چنین عمل می‌کنیم؟ چرا به جای آنکه شوق و اشتیاق مردم را به ظهور زیاد کنیم، آنان را بیشتر می‌ترسانیم، این همان چیزی است که دشمنان مکتب تشیّع می‌خواهند. 🔶امام زمان ما، مظهر رحمت و مهربانی خداوند است. او می‌آید تا مردم دنیا، مهر و محبّت را در وجود او بیابند. 🔶به هر حال امام، تمام مردم مکّه را می‌بخشد؛ فرمانداری جدید برای شهر مشخص و سپس به سوی مدینه حرکت می‌کند. 🔶هنوز چند منزل از مکّه دور نشده ایم که خبر جدیدی می‌رسد: مردم مکّه بار دیگر انقلاب کرده و فرماندار جدید را هم کشته اند. 🔶امام این بار تصمیم می‌گیرد تا شهر مکّه را از وجود آن ظالم‌ها پاک کند. او گروهی از یاران خود را به مکّه می‌فرستد تا در این شهر امنیت و آرامش را برقرار کنند. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی ⤵️⤵️ 🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🥀
هدایت شده از نشانه های ظهور
🌺🌺 🍀‌بانوانی که پرستاری می‌کنند..‌. 🔸گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت، لشکر امام زمان را همراهی می‌کنند. سؤال می‌کنی: این لشکر برای جنگ می‌رود، پس این بانوان کجا می‌روند؟ 🔸آیا شنیده ای هرگاه پیامبر به جنگ می‌رفتند، جمعی از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستاری مجروحان می‌پرداختند؟ اکنون امام می‌خواهد به شیوه پیامبر عمل کند و جمعی از بانوان را برای مداوای مجروحان همراه خود می‌برد. 🔸امام صادق (ع) خبر داده اند که در جمع این بانوان، سمیّه هم هست. همان که مادر عمّار یاسر بود و اوّل زن شهید اسلام. 🔸او شیر زنی بود که در زیر شکنجه‌های «ابوجهل» به شهادت رسید؛ ولی حاضر نشد از عقیده خود دست بردارد. 🔸اکنون خداوند می‌خواهد پاداش ایستادگی او را بدهد، برای همین او را زنده کرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد. 🔸یکی دیگر از آن بانوان «أمّ أَیْمَن» 🔸است. آیا او را می‌شناسی؟ أمّ ایمن در جنگ اُحُد و حُنَین و خَیْبَر در لشکر اسلام همراه پیامبر بود و به پرستاری مجروحان می‌پرداخت. 🔸اکنون او هم به امر خدا زنده شده است تا این بار در لشکر فرزند پیامبر به مداوای مجروحان بپردازد. ‌📚 ✍مهدی خدامیان ارانی ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═ نشانه های ظهور را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/NESHANEHAYE_ZOHOR
🔵 ۴ 💠سیصد و سیزده نفر از راه می‌رسند ... 🔹اگر دقّت کنی می‌بینی که تمام مردم مکّه در مورد مطلب مهمّی با هم سخن می‌گویند. آیا می‌خواهی تو هم از سخن آنها باخبر شوی؟ دیشب، سیصد و سیزده جوانمرد وارد شهر مکّه شده اند و تا صبح مشغول عبادت بوده اند. آنها در مسجد الحرام گرد هم آمده اند، وهمه نگاه‌ها را متوجّه خود کرده اند. مردم مکّه تعجّب کرده اند. آن‌ها نمی دانند این جوانان از کجا آمده اند و چطور توانسته اند خود را به مکّه برسانند؛ زیرا شهر مکّه در محاصره سپاه سفیانی است. عجیب است که لباس همه این جوانان یک شکل است. همه، هم قد و هم اندازه، مثل یک دسته نظامی، بسیار مرتّب هستند؛ هر کس آنها را ببیند، مبهوت آنان می‌شود. آمدن این جوانان به شهر مکّه، یک راز است که کسی از آن خبر ندارد. هر کدام از جوانان در گوشه ای از دنیا بودند. چگونه شد که آنها در یک لحظه خود را در مکّه یافتند؟ آنها به امر خدا با «طَیّ الارض» به مکّه آمده اند. 🔹شاید بپرسی که «طَیّ الارض» یعنی چه؟! اگر بتوانی در یک لحظه، بدون استفاده از هیچ وسیله نقلیّه ای، کیلومترها راه را پشت سر بگذاری و خود را به مکّه یا هر جای دیگر برسانی، تو «طَیّ الارض» نموده ای. آری، یاران امام معجزه وار و بسیار شگفت انگیز کنار کعبه جمع شده اند. آری ظهور وابسته به حضور این سیصد و سیزده نفر است، اراده خدا بر این بوده است که آنها را در یک لحظه در مکّه جمع کند. هر کس اسم بزرگ یا همان اسم اعظم خدا را بداند، دعایش مستجاب می‌شود. وقتی امام زمان خدا را به آن اسم قسم می‌دهد، سیصد و سیزده یار او، در یک چشم به هم زدن، در مکّه حاضر می‌شوند. اکنون تو از این راز آگاه شده ای؛ امّا مردم مکّه، همچنان در تعجّب هستند. آنان در مسجد الحرام دور هم جمع شده اند و درباره این مطلب با هم سخن می‌گویند: به راستی این جوانان چگونه وارد مکّه شده اند؟ آن طرف را نگاه کن! آن مرد را می‌بینی که به سمت بزرگان مکّه می‌رود. او کیست و چرا چنین سراسیمه و مضطرب، جمعیّت را می‌شکافد؟ او مستقیم نزد فرماندار مکّه می‌رود. سلام می‌کند و می‌گوید: «دیشب خواب عجیبی دیدم و برای همین خیلی ترسیده ام». فرماندار مکّه نگاهی به او کرده و می‌گوید: «خوابت را برایم تعریف کن ». و آن مرد چنین می‌گوید: «خواب دیدم که ابری در آسمان ظاهر شد و آرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه رسید. در آن ابر، ملخ‌هایی دیدم که بال‌های سبزی داشتند و مدّت زیادی دور کعبه طواف کردند و سپس به شرق و غرب عالم پرواز کردند». هر کس که این سخن را می‌شنود به فکر فرو می‌رود. آیا بینِ این خواب و آن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد؟ 🔹در شهر مکّه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر می‌کند. از او می‌خواهند تا این خواب را تعبیر کند. او قدری فکر می‌کند و سپس می‌گوید: «لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید». همه مردم مکّه به فکر فرو می‌روند. آری، آن لشکر، همان جوان‌هایی هستند که دیشب وارد مکّه شدند. طبیعی است که مردم مکّه از دست این جوانان عصبانی باشند؛ زیرا اینان می خواهند اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیانشان را در همه دنیا عزیز کنند. شما فکر می‌کنید اوّلین تصمیم مردم مکّه چه می‌باشد؟ 🔹درست حدس زده اید، آنها می‌خواهند این سیصد و سیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم می‌اندازد. من به حال این مردم ساده لوح می‌خندم، مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است. یکی از بزرگان مکّه که می‌بیند همه در ترس و اضطراب هستند می‌گوید: این جوانانی که من دیده ام، چهره‌هایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها می‌ترسید؟ مردم مکّه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن می‌گویند و آن چنان ترس و وحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند. شب فرا می‌رسد و مردم به خانه‌های خود باز می‌گردند و به خواب سنگینی فرو می‌روند. 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
۹ 💠لشکری که در دل زمین فرو می‌رود ... 🔹امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است. چهار شب از ظهور امام زمان می‌گذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند. سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد. آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند. امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت می‌کنند. سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است. 🔹به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه می‌خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟ من می‌دانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمی گذارد. سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت می‌کند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر می‌شود. 🔹می دانید «بَیْدا» کجا است؟ حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» می‌رسی. پاسی از شب می‌گذرد... آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می‌آید؟ نگاه کن! ظاهرش نشان می‌دهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است. آن مرد سراغ امام را می‌گیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد. یاران امام، آن مرد را خدمت امام می‌آورند. آن مرد می‌گوید: «ای سرورم! من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم». 🔹من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب می‌کنم. چگونه است که این مرد ادّعا می‌کند فرشتگان را دیده است؟ امام که به همه چیز آگاهی دارد، می‌گوید: «حکایت خود و برادرت را تعریف کن ». آن مرد رو به امام می‌کند و چنین می‌گوید: «من آمده‌ام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد. من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم. وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم. ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!». آن مرد سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: «سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم. ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت: اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت: به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن». 🔹حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است. آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد. آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را می‌بیند توبه می‌کند و توبه اش قبول می‌شود. آیا می‌دانی آن فرشته ای که با این مرد سخن گفت که بود؟ آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟ او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند. سپاه سفیانی که می‌خواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است. خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش می‌شود. گروهی از آنها که از ماه‌ها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار می‌کنند. سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا می‌گیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون می‌کند. 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی @MarefatEmam💫❄️