eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.3هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
30هزار ویدیو
705 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
همان بنده ی خدا هستم که دیروز مشک آب را برای تو آوردم، در را باز کن، برای بچه هایت طعام آورده ام. زن گفت: خدا از تو راضی باشد و میان من و علی بن ابیطالب حکم کند، سپس در را باز کرد. امام علی (ع) داخل شد، فرمود: من کسب ثواب را دوست دارم، می خواهی تو خمیر کن و نان بپز و من بچه ها را آرام کنم و یا من خمیر کنم و تو آنها را آرام کنی؟ زن گفت: من به نان پختن آگاهتر، و شروع به خمیر گرفتن کرد. امام علی (ع) گوشت را آماده کرد و لقمه لقمه به دهان اطفال می گذاشت و به هر یک می فرمود: «علی را حلال کن، در حق شما کوتاهی شده است.» چون خمیر آماده شد، زن گفت: بنده ی خدا تنور را آتش کن. امام علی (ع) تنور را آتش کرد، وقتی حرارت شعله به چهره ی آن حضرت رسید، فرمود: بچش حرارت آتش را، این سزای کسی است که از زنان بیوه و اطفال یتیم بی خبر باشد. در این میان زنی از زنان همسایه داخل خانه شد. او امیرالمومنین (ع) را می شناخت، فوراً به زن صاحب خانه گفت. وای بر تو این کیست که برای تو تنور را آتش می کند؟ زن جواب داد:
مردی است که به اطفال من رحم کرده است. زن همسایه گفت: وای بر تو این بزرگ، امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) است. آن زن چون امام علی (ع) را شناخت، پیش دوید و گفت: واحَیائی مِنکَ یا اَمیرالمؤمنین «ای امیرمؤمنان از شرمندگی آتش گرفتم، مرا ببخشید». امام علی (ع) فرمود: بَل واحیائی مِنکِ یا اَمهَ اللهِ فیما قَصرتُ فی حقَّکِ «بلکه من از تو شرمنده ام، ای کنیز خدا، در حق تو کوتاهی شده است.
جان عالم به فدای تو علی
عبدالواحد بن زید نقل می کند که: به زیارت حج رفتم، در وقت طواف دختر پنج ساله ای دیدم که پرده ی کعبه را گرفته و به دختری مثل خود می گفت: سوگند به آنکه به وصایت رسول الله (ص) انتخاب شد، و میان مردم احکام خدا را یکسان اجرا می کرد، حجتش بر ولایت آشکار، و همسر فاطمه ی مرضیّه (ع) بود، مطلب چنین و چنان نبود. از اینکه دختری با آن کمی سن، علی بن ابیطالب (ع) را با آن اوصاف تعریف می کرد در شگفت شدم که این سخنان بر این دهان بزرگ است!! گفتم: دخترم آن کیست که این اوصاف را داراست؟ قالت: ذلِکَ وَاللهِ عَلمُ الاعلامِ و بابُ الاحکامِ وَ قسیمُ الجنهِ والنّارِ و ربَّانیُّ هذهِ الاُمّه وَ رَأسُ الاء ئمَّهِ اَخو النَِّبیِّ و وَصیُّهُ و خَلیفتُهُ فی اُمَّتِهِ ذلِکَ اَمیرُالمومنینَ عَلیُّ بنُ ابی طالبٍ. گفت: او به خدا بزرگ بزرگان، و باب احکام دین و قسمت کننده ی بهشت و دوزخ، مرد الهی این امت، اول امامان، برادر و وصی و جانشین رسول الله (ص) در میان امت، او مولای من امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) است. باز با آنکه غرق تعجب شده بودم، و به خود می گفتم: این دختر با این کمی سن این معرفت را از کجا پیدا کرده است؟ این مغز کوچک این همه اوصاف عالی را چگونه ضبط کرده و این دهان کوچک این مطالب بزرگ را چطور اداء می کند؟! به او گفتم: دخترم، علی (ع) از کجا دارای این صفات شد که می گوئی؟ گفت: پدرم (عمار بن یاسر) مولا و دوست او بود که در صفین شهید شد. روزی علی (ع) به خانه ی ما به دیدار مادرم آمد. من و برادرم از آبله نابینا شده بودیم، چون ما دو یتیم را دید، آه آتشینی کشید و این اشعار را خواند: ما اِن تَاوَّهتُ مِن شَیی ءٍ رُزیتُ بِهِ کَما تَأوَّهتُ لِلاَطفالِ فِی الصَّغرِ قَد ماتَ والدهُم مَن کَانَ یَکفُلُهُم فی النّائباتِ و فی الاَسفارِ والحَضَرِ « در هیچ مصیبتی که پیش آمده آه و ناله نکرده ام، مانند آنکه برای اطفال خردسال کرده ام. اطفالی که پدرشان مرده، چه کسی کفیل و عهده دار آنها می شود؟ در پیشامدهای روزگار و در سفر و حضر». آنگاه امیرالمومنین ما را پیش خود آورد، دست مبارک خویش را بر چشم من و برادرم مالید و سپس دعاهائی کرد. وقتی دستش را پایین آورد که چشمان نابینای ما بینا شد. اکنون من شتر را از یک فرسخی می بینم که همه اش از برکت او است، صلوات خدا بر او باد. من فوراً پارچه ی کمر خویش را باز کرده، دو دینار بقیه ی مخارج خود را خواستم به آن دختر بچه بدهم که، از این کار تبسم کرد و گفت: این پول را قبول نمی کنم، گرچه امیرالمؤمنین (ع) از دنیا رفته ولی بهترین جانشین را در جای خود گذاشته است، ما امروز در کفالت حضرت حسن مجتبی(ع) هستیم، او ما را تأمین می کند، نیازی نداریم، که از دیگران کمک قبول کنیم. سپس آن دختر به من گفت: علی (ع) را دوست می داری؟ گفتم: آری. گفت: بشارت بر تو باد، تو به دستگیره ی محکمی دست زده ای که قطع شدن ندارد. آنگاه از من جدا شد و این اشعار را زمزمه می کرد: ما بُثَّ عَلیٍّ فی ضَمیرِ فَتیً اِلاّ لَهُ شَهِدَت مِن رَبِّهِ النِّعمُ وَ لا لهُ قَدَمُ زَلَّ الزَّمانُ بِها اِلا لَهُ ثَبتَت مِن بَعدها قَدمَ ما سَرَّنی أنَّنی مِن غَیرِ شیعَتهِ وَ إنَّ لی ما حواهُ العَرَبُ وَالعَجَمُ(4) «دوستی علی در قلب هیچ جوانمردی گسترش پیدا نکرده، مگر آنکه نعمت های خداوندی برای او نصیب شده است. دوست علی(ع)، اگر روزگار قدمی از او بلرزاند، قدمی دیگر برای او ثابت می ماند. دوست ندارم که من از پیروان علی نباشم در عوض مال همه ی عرب و عجم از آن من باشد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ اول مظلوم عالم از مظلومیت مهدی می گوید. 🔵 اصبغ ابن نباته كه از ياران بزرگوار علي عليه السلام است مي گويد از حضرت علي عليه السلام شنيدم كه در مورد امام زمان فرمودند: 🌕 صاحب هذا الأمر الشَریدُ الطَریدُ الفَریدُ الوَحید 🔺 صاحب اين امر شريد (آواره) و طريد (رانده) و فريد (تك) و وحيد ( تنها) است. 📚 کمال الدين و تمام النعمة ج۱ ص ۳۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من مست می لم یزلیم ، چه کنم؟ من سوخته جان ازلیم ، چه کنم؟ زین آتش جان تا به قیامت شادم، «من مشتعل عشق علیم ، چه کنم؟»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست و پنج نفر از جلاّدان و مزدوران خون‌آشام مشرکان که تعدادشان زیاد بود، اطراف خانه‌ی پیامبر(ص) را محاصره نمودند، جبرئیل از طرف خداوند، ماجرا را به پیامبر(ص) خبر داد و آن حضرت را مأمور به هجرت کرد. پیامبر(ص) علی(ع) را طلبید و ماجرا را به او گفت و به او فرمود: «امشب در بستر من بخواب» [خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص)، موجب آن می‌شد که مشرکان گمان برند که پیامبر(ص) در بستر خوابیده و پیامبر(ص) با این تاکتیک، هجرت نماید و از گزند مشرکان نجات یابد و نیز علی(ع) در غیاب پیامبر(ص) امانت‌های مردم را که در حضور پیامبر(ص) بود، به صاحبانشان رد کند
هنگامی که علی(ع) از توطئه‌ی مشرکان با خبر شد، از اینکه پیامبر مهربان(ص) در چنین خطری قرار گرفته، گریه کرد و هنگامی که شنید پیامبر(ص) به او می‌فرماید: «در رختخواب من بخواب»، آرامش یافت و عرض کرد: «اَ و تُسْلَمْ اَنْتَ یا رَسُولَ‌اللهِ اِنْ فَدَیْتُکَ بِنَفْسِی»: «ای رسول خدا! آیا اگر من جانم را قربانت کنم، تو سالم می‌مانی؟»[٢]. پیامبر: «آری، پروردگارم چنین به من وعده داده است». علی(ع) شاد شده و هرگونه پریشانی از وجودش برطرف گردید. در روایت دیگر آمده، علی(ع) عرض کرد: «اَ وَ تُسْلِمَنَّ بِمَبِیتی هُناکَ یا نَبِیَّ‌الله»: «ای پیامبر خدا! آیا با خوابیدن من در بسترت، تو قطعاً سالم می‌مانی؟». پیامبر(ص) فرمود: آری. در این هنگام علی(ع) از خوشحالی خندید و با اشاره‌ی سر به طرف زمین، سجده شکری به جا آورد[٣].