باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
افتادن از چشم تو درد دارد...
@bavareparvanegi
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
دل تو دل کعبه نبود....
@bavareparvanegi
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
مانند چهارشنبه آخر هر سال مبهوتم
همه به نامم جشن میگیرند اما درست در دیروزم و به کام سه شنبه
نامم چهارشنبه سوری و سوری در بساط ندارم
جیبهایم پر از خیال آجیل است و در میانه شادی های زودگذرِ مردم شهر آتشی در دل نهفته دارم که از شدت شرر؛ دامنگیرِ دامنِ بهار میشود و میسوزاند دلم را و خاکستر میکند خیالم را که هر روز برای تو جلوه ایی جدید و تازه داشت....
ترقه های من بی صدا می ترکند و بغضم میگیرد چرا کسی فریادهای مرا نمی شنود؟
چرا کسی چهارشنبه اخر سال را جشن نمیگیرد ؟
چرا هیچ کودکی در من شادی نمیکند و هیچ بزرگسالی به من لبخند نمیزند؟!
همه فقط در من خطر را میفهمند و اضطراب را تلقین میکنند...
باور مردمان مرا نیز از خودم میترساند
باورم این است من خطرناکم و اضطراب آور!...,
@bavareparvanegi
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
امشب شب آخرِ تنهایی کعبه است
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
سحرگاه فردا میزبان است عشق را ....
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
از شوق دیدار روی ماه عشق؛ لبهایش ترک خورده
رنگ به رخسار ندارد
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
شهد شیرین چشمهای آن کودک حال کعبه را بهتر خواهد کرد
لبهایش قند و نگاهش نبات دارد!
باور پروانگی ـ انا علی العهد🇮🇷
عجب حکایتی شده
مریم سیده زنان روزگار خودش بود فرزندش به معجزه ایی مانند خلقت حضرت آدم زاده میشد اما بیرون از معبد
چیست این ولادت؟!
مادر را به خانه راه میدهند آن هم نه از راه در!
دیوار میشکافد.....