تصور می کردم رودم و جریان دارم ولی آبِ راکدِ مانده در قعر چاهم
چاهی در دلِ بیابانی دوردست
هیچ رهگذری بالای سرم نمی آید
دیگر مفید نیستم
@bavareparvanegi
اتاقِ متروک در یک مسافرخانه سر راهی با پنجره های سوی خیابان شلوغ و دودآلودِ تحمیل شده بر مسافرِ خسته و خواب آلود که فقط می خواهد چند ساعت بی سر و صدا بخوابد
حتی قژ قژ دربِ کهنه و چوبی اتاق را هم تاب ندارد
من آن اتاقم...
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
اتاقِ متروک در یک مسافرخانه سر راهی با پنجره های سوی خیابان شلوغ و دودآلودِ تحمیل شده بر مسافرِ خسته
حق حرف زدن ندارم
فقط سکوتم را می خواهند
بی قژ قژ استخوانهایم
🤐
هدایت شده از باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
غزل از شاخه نارنجِ نگاهت پیداست
و ترنج دل تو میبُرَد دستِ اجانب
که طمع کرده غزال غزل چشم تو را....
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
جمعه های غریب تکه تکه می بارند و عطر نامت که می پیچد در لابلای غربت جمعه ها عجیب میگیرد دل زمانه
تو سالها به حرمت طواف ما بپا خواسته ایی
و ما در انتظار ؛ که یک جمعه بیایی و خود از غربت درآیی.....
#قصار
#جمعه_های_بی_تو
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
جمعه های غریب تکه تکه می بارند و عطر نامت که می پیچد در لابلای غربت جمعه ها عجیب میگیرد دل زمانه تو
ما یتیم و دل شکسته ایم.💔.....
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
خدا؛
حضرت عیسی را ذخیره تو نگه داشته است!
آنانکه به خیال باطل ؛ عیسی را به صلیب کشیدند روزی خواهند دید که او به تو اقتدا کرده است در یکتاپرستی و آیین پاکِ محمدی(ص)!
#قصار
#جمعه_های_بی_تو
#ولادت_عیسی_مسیح
@bavareparvanegi
مثلا
به اون لحظه فکر کن که آتش با زبانه های سوزاننده اش سرد شد بر ابراهیم
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
مثلا به اون لحظه فکر کن که آتش با زبانه های سوزاننده اش سرد شد بر ابراهیم
یا
اون لحظه که با یه اشاره ؛ نیل شکاف برداشت برای نجات موسی و یارانش
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
یا اون لحظه که با یه اشاره ؛ نیل شکاف برداشت برای نجات موسی و یارانش
یا همین الان
به لحظه ایی فکر کن که اولین قطره بارانش را برای نجاتِ آسمان ما نازل کرد
نجات آسمان ما از هواهای (جمع هوی) ما
چون تو نیستی، سرانگشتانم غریبانه می نویسند قطره های دلم را
#قصار
@bavareparvanegi
تو در عالم رؤیا زیباتری
حتی وقتی که کابوس میبینی
دلم به تماشا نشسته است خوابهای پریشانِ تو را و جز زیبایی درنیافته است تا کنون!
#قصار
@bavareparvanegi
کاش میتوانستم به کابوس شبانه ات بیایم و هر گاه خواستی از بلندی پرت شوی تو را محکم در آغوش خود بفشارم
@bavareparvanegi
بیداری ات را به رُخ مکش!
در دل شب لحظه ی به خوابِ ناز رفتنت را از یاد نمیبرم هرگز
وقتی که مشتت ناگهان باز می شود و گوهرِ عشق که از لابه لای انگشتانت می درخشد سوی چشمانم چشمک میزند؛ آن دم هزاران بار خوابیدن هایت را می بوسم
#قصار
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
بیداری ات را به رُخ مکش! در دل شب لحظه ی به خوابِ ناز رفتنت را از یاد نمیبرم هرگز وقتی که مشتت ناگها
و آن یک قطره که از کندوی چشمت می چکد؛ زیباترت کرده است!
زیبای خفته ام !آرام به خوابِ ناز برو قول می دهم تا پگاه فردا؛ مراقبت باشم پشت سرِ خوابِ نازت سفالِ دلم را جاری می کنم تا به سلامت برگردی و طلوع چشمانت را دوباره به من ببخشی...
#قصار
@bavareparvanegi