باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
ادامه پست قبل...👇🍃
زن همینطور که با دقت دارد کف سینی چای را که لک افتاده با دستمال متقال پاك مي كند، مي گويد: آره سيد مصطفي جونم . ديشب كه باهات حرف زدم بعدش سپاه يك كاري كرده تركونده، مرد نخودي مي خندد: خب چيكارا كردن ؟ زن مو پشت گوش مي اندازد: آره بابا يه دونه بهباده پهباده چيه؟ همين هواپيماها كه خيلي خفنن و كلي پولشونه اومده نزديك مرزاي ما شده، پدافند هوايي با موشك سوم خرداد زدن نابودش كردن، دنيا كپ كرده، زن چايي را سمت
مرد هل مي دهد به چهره زن مي دهد خيره مي شود به چهره مرد: الهي بميرم چقد سوختي ! مرد مي گويد خدا نكنه . زن شاداب مي گويد . لباستو بده بشورم ماشين روشن كردم . مرد مي گويد روي مبل است . زن توي خم آشپزخانه چشم هايش را مي بندد، يقه لباس را مي چسباند به پره هاي بيني اش با تمام وجود بو مي كشد . بوي عرق مردش است و بويي شبيه بوي باروت، دلش ضعف مي رود . مرد قند توي دهانش مي اندازد قند را مي مكد . نعلبكي اول را هورت مي كشد و بغض مي كند: خيلي دلش مي خواهد بگويد: مريم جانم من بودم كه شاسي كنترل را زدم و پهپاد ساقط شد! مردت شكارچي پهپاد است، زن پودر ريخته توي ماشين، تا ماشين آب شود، گوشي اش را چك مي كند، پيامك نخوانده مردش را مي بيند: دو تا قلب قرمز!
#حامد_عسکری
#جام_جم_اول_تیر
#به_بهانه_سقوط_پهباد_آمریکایی
@bavareparvanegi