سر به زیری شیوه پشیمانان است حتی اگر حُر هم باشی سرت را باید بالا بگیری سرهای بر روی نیزه سر به زیر نمیشوند و سربلندها جایشان بر سر نیزه هاست @bavareparvanegi

حجاب فقط چادر...

چادرِ من یک باورِ پروانگی است یک سربازِ همیشه بیدار است پاسدارِ انقلاب من است وقتی به دورم میگردد به خود میبالم وقتی خاک قدمهایم را به خود میچسباند برایش میمیرم من چادرم را با افتخار روی سرم میگذارم من و او عاشقیم نام او عفیفه است و من هر روز به پاکی و عفافش اقتدا میکنم پ ن: خفاشان چه میفهمند سیاهی چادرِ من سنگینیِ سپیدیِ درونم را پاسدار است بگذار زیر بار این مفهوم گردنشان بشکند و نفهمند که درد سر و گردنشان از چادرِ من نیست از تباهی درون خودشان است @bavareparvanegi

پروانه سلحشور نماینده مجلس شورای اسلامی....

در این مواقع باید گفت باز هم گِلی به جمال بی جمال رضاخان میرپنج اگر چادر از سر زنها کشید خودش هم التزامی به حجاب نداشت اینها چه موجوداتی هستند اگر چادر را قبول دارند پس چرا هضیان میبافند اگر قبول ندارند پس اینکه بر سر دارند چیست؟!!!!!! آیا کسی با چماق وادارش کرده که چادر سر کند؟! یعنی تا این حد عقب افتاده اند؟! از همه عجیبتر اینکه سر از مجلس شورای اسلامی درآورده اند که در رأس امور است

فانوس دلت را به من بسپار به نورانیت تو محتاجم! @bavareparvanegi

بیچاره است کودک بازیگوشی که از جعبه دوازده رنگ مداد رنگی اش تنها دو رنگ برایش مانده باشد طفلک با سیاه و سفید مگر چقدر میتواند سَر کند پ ن: کم کم دارم رنگ میبازم از جعبه دوازده رنگم دو رنگ بیشتر نمانده سیاه و سفید! @bavareparvanegi

اگر نخوانمت این بی هوایی مرا خواهد کُشت برای همین لحظه های بی همه چیزی ام چقدر آرامبخشی تسکین دردهای بی درمان؛ قرآن! #اِقرأ @bavareparvanegi

رد پای عشق...

میزان الحکمه. جلد دوم

پس چگونه خواهد بود حال محبوبی که واسطه آشتی با توست؟!......

خنده هایت بهار است طراوت سبزه هایی هستی که دستان آرزومند بر ضریحِ دلشان گره میزنند لبخندت بوی شمعدانی های ایوان را به خاطر میاورد بخند شاید دل من ایوانی باشد با یک بغل شمعدانی دلم زیارت میخواهد زیارت شمایل خنده هایت زیارت ضریح چشمانت و سخاوت دستانت @bavareparvanegi

راه که میروی پائیز بر سرت نقلِ برگ میریزد چند وقت دیگر ابرهای آسمان نیز قندِ برف بر سرت خواهند سابید بس که در بلوغِ دلت؛ زیبا شده ایی روزگار برایت جشن عروسی گرفته است!... @bavareparvanegi

میدانی چرا پائیز همان بهاریست که عاشق شده است؟ شبهایش طولانی تر از روزها در سکوتی عمیق فرو میبرد با خود تو را هر کس به تو عمیق پی ببرد؛ شبهایش یلدایی میشوند و روزهایش اشکِ برگ میبارند هر دلی را که بُرده ایی، یک عمر فصل پائیزش رقم زده ایی!... @bavareparvanegi

شانزده آذر متعلق به دانشجوی #ضد_آمریکا و ضد سلطه است. . +حضرت آقا:)

آدینه از مشرق نگاه تو طلوع میکند و پای سجاده نماز ظهر جمعه خطبه های نخوانده ات به انتظار نشسته اند تا سلاح بر دست گیری و اقامه نماز جمعه کنی از ندبه تا سِمات افقِ آدینه ها رنگ به رنگ میشود اما باز هم غروب هر جمعه دلتنگی آوار میشود و زمین و زمان در خوابی عمیق از غفلت فرو میروند آدینه ها تکرار میشوند و حتی نوشتن و سرودن از تو فقط جمعه ها گُل میکنند انگار به زعم ما تو فقط صاحب بخشی از زمان هستی صاحب جمعه ها فقط!.... اما روزهای هفته ایی که رفته اند مانند مردگانی که با حسرت با تو بودن مرده اند؛ رجعت خویش را میطلبند! این روزهای هفته هایی که رفته اند و ما را پیرتر کرده اند همه منتظر صاحب خویشند به راستی تو که صاحب زمان هستی صاحب عمر گذشته و حالِ من نیستی مگر؟! @bavareparvanegi