أنتَ کَهفِی حِینَ تُعِیینِی المَذَاهِبُ....
تویی پناه من هنگامی که مذاهب و افکار مرا خسته و درمانده سازد....
حتی در همهمه این همه فکر و خیال؛ رهایم نکرده ایی ! پناهت همیشه با من است آغوش تو به غایتِ تنهایی من ؛ دنج و آرام است دلارامِ من!....
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
مانند ماهی قرمز سفره هفت سین عضوی در هفت سینم که حتی یک ((سین)) هم ندارم!
عمری کوتاه از آخر اسفند تا روزی که اهل خانه به قصد سفر ترکم میکنند و من مگر چند روز میتوانم آبششهای صبرم را پر و خالی کنم از تنهایی ها؟!...
خواهم مُرد
روزی به روی آب خواهم آمد و غوطه ور در بساطِ عیدِ مردمان خواهم مُرد...
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
ارتفاع چشمانت از زمین تا ماه؛ بلند است
می شکنم
مگذار از عسلِ چشمانت بیوفتم....
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
من لشکری شکست خورده در دل دارم
خشم شبِ چشمانت؛ حتما نابودم میکند
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
محبوبها نازک دلند!
خطاهای کوچک را با مجازاتی بزرگ تنبیه میکنند، قهر میکنند
و
مگر بزرگتر از قهر تو هم تنبیه هست؟
اگر خطایم بزرگ باشد؛ چه کند این بیچاره من؟!...
و
مگر خطایی بزرگتر از ناامیدی هست؟
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
مانند چهارشنبه آخر هر سال مبهوتم
همه به نامم جشن میگیرند اما درست در دیروزم و به کام سه شنبه
نامم چهارشنبه سوری و سوری در بساط ندارم
جیبهایم پر از خیال آجیل است و در میانه شادی های زودگذرِ مردم شهر آتشی در دل نهفته دارم که از شدت شرر؛ دامنگیرِ دامنِ بهار میشود و میسوزاند دلم را و خاکستر میکند خیالم را که هر روز برای تو جلوه ایی جدید و تازه داشت....
ترقه های من بی صدا می ترکند و بغضم میگیرد چرا کسی فریادهای مرا نمی شنود؟
چرا کسی چهارشنبه اخر سال را جشن نمیگیرد ؟
چرا هیچ کودکی در من شادی نمیکند و هیچ بزرگسالی به من لبخند نمیزند؟!
همه فقط در من خطر را میفهمند و اضطراب را تلقین میکنند...
باور مردمان مرا نیز از خودم میترساند
باورم این است من خطرناکم و اضطراب آور!...,
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
از شوق دیدار روی ماه عشق؛ لبهایش ترک خورده
رنگ به رخسار ندارد
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
شهد شیرین چشمهای آن کودک حال کعبه را بهتر خواهد کرد
لبهایش قند و نگاهش نبات دارد!
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
عجب حکایتی شده
مریم سیده زنان روزگار خودش بود فرزندش به معجزه ایی مانند خلقت حضرت آدم زاده میشد اما بیرون از معبد
چیست این ولادت؟!
مادر را به خانه راه میدهند آن هم نه از راه در!
دیوار میشکافد.....