eitaa logo
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
161 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
690 ویدیو
23 فایل
🌷وقتی از باور پروانه شدن سرشاریم 🌷دل به تاریکی این پیله چرا بسپاریم 🍃🌸او که به جای فوروارد؛ کپی میکند ، لیلای دل ما را مجنون نیست او فقط به دنبال راه جنون است از بیراهه @Tabyinebavarha ⬅️کانال دوم ما🔴 @Fahim_55
مشاهده در ایتا
دانلود
از تمام راه هایی که به تو منتهی می شوند من آن راه کوچه باغی را دوست دارم که در حوالیِ پریشانیِ زلفت سایه افکنده است... @bavareparvanegi
از تمامِ دوست داشتنی هایت آن انارستانِ دستانت... @bavareparvanegi
به پاکیِ نگاهت که می نگرم تو را قدیس می یابم زلالِ چشمانت برق از نگاهِ خیالم می پراند... @bavareparvanegi
دست به دامانِ پریشانیِ مویت... @bavareparvanegi
وقتی خدا با دل ما همدردی می کند انگار می گوید ببین خانه من هم مثل دل تو خالی شده انگار می گوید غم مخور که حرمها خالیست حرم و خانه ی من هم خالیست همه همرنگ همیم گاهی این دوری ها سبب توبه دلهای پریشان شماست @bavareparvanegi
لَو أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت فرمود: اگر کوهی مرا دوست بدارد در هم فرو میریزد (حکمت 108 نهج البلاغه) در شرح ابن ابی الحدید آمده است معنى آن این است که رنج بر او سخت مى شود و مصیبتها به سوى او شتاب مى گیرد و چنین کارى جز نسبت به پاکیزکان نیکوکار و گزیدگان پسندیده کردار صورت نمى گیرد، و این همانند گفتار دیگر اوست که فرموده است: «هر که ما اهل بیت را دوست مىدارد باید براى درویشى آماده شود و جامه درویشى بپوشد» پ ن: هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند @bavareparvanegi🌸🍃
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
لَو أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت فرمود: اگر کوهی مرا دوست بدارد در هم فرو میریزد (حکمت 108 نهج البلا
وقتی دیوار کعبه می شکافد کوه چرا در هم نریزد دل من چرا ویران و حیران تو نشود محبت تو را از روزی که در گوشم گفته اند ((اشهد ان علی ولی الله)) و شاید قبلتر روزی که روح در کالبدم دمیدند ؛ در جان خویش یافته ام کجا جدا بوده ایی از بند بند وجودم تو مرا پدرانه بوده ایی کنج حرمت شاهد است که تو چقدر برایم پدری کرده ایی 🌸🍃 @bavareparvanegi🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
همه دیدند زنی که به کعبه پناه آورده بود از شکافی که کعبه خورد داخل شد و شکاف هم آمد هیچ کلیدی نتوانست درب ورودی کعبه را باز کند جای شکاف باقی بود و هیچ خبری از داخل خانه نمی آمد... 🍃🌸 @bavareparvanegi🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
همهمه افتاد که آن زن که بود؟ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
خیلی زود نام فاطمه بنت اسد بر سر زبانها افتاد که کعبه به احترامش شکاف برداشته بود 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
مثل معجزه بود 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
پیش از این قصه شکافته شدن رود نیل به عصای موسی را شنیده بودند آن هم برای نجات بنی اسرائیل 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
و حالا کعبه شکافته بود برای نجات پیشوایانِ کدام دین؟؟؟ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
باید صبر می کردند صبرشان سه روز شد سه روز طولانی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
در چنین شبی کعبه شکاف برداشت 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
هنوز هم شکافش هویداست..... ای به فدای قدمهایت....😭😭😭 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
کعبه را نشاندار کرد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
قبله است اما به عشقش تَرَک دارد.... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
یا علی! حالا که کعبه به اعجاز عشقت ؛ شکاف برمیدارد و هم میاید تَرَکهای نمازهای مرا ؛ به اعجازِ عشقت ؛هم بیاور پیاله های نمازم همه لب پَر شده اند... 🍃🌸 @bavareparvanegi🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین بار که می‌رفتم ببینمش دستم توی دست مصطفی بود، نه و نیم صبح بود، او‌قبلا دیده بود، پله‌ها را که رفتم پایین دستم را فشار داد که سرت را بیاور بالا، سر بلند کردم و دیدمش و شیرین‌ترین الله اکبر عمرم از بین لبهایم پرکشید رفت نشست روی لبه پشت بامش...زانوهایم تا شد به سجده، بماند که توی سجده چه خواستم و چه گفتم ... به خیال خودم سه دقیقه گذشته بود که مصطفی گفت بسه بلند شو توی راهی، بلند شدم یازده و نیم بود و من نفهمیده بودم...روزهای مکه را می رفتم و فقط نگاه می کردم این خال سیاه عربی را ... و‌از دیشب که این عکس را دیده ام ترسیده‌ام ... همه آن بوها صداها ... چریس چریس پرواز ابابیل‌ها بعد ازنماز صبح دور همین مکعب سیاه کوچولو همه ریخته توی سرم ... ترسیده‌ام انگار مژه‌های دور چشمی ریخته باشند دورش خلوت است. خلوت نیست خلاء است انگار... شاکی آمد گفت: بنده‌هایت اذیتم میکنند سربه صلاح نمی‌شوند، عذابشان کن، فرمان آمد: هزار کوزه بساز... ساخت و خشک که شدند، فرمان تکمیلی آمد همه کوزه‌ها را بشکن... گفت: دلم نمی‌آید زحمتشان را کشیده‌ام ، گفت تو کوزه‌های بی‌جان را نتوانستی معدوم کنی و من بنده‌هایم را که جان دارند و می‌خندند و‌می‌گریند و عاشق می‌شوند را عذاب کنم؟ . بزرگی‌ات همین بس که نمرود هم حسابمان نکردی که قاتلمان پشه‌ای باشد. ویروسی بسمان بود. ما مگر غیر از و رضا چاره‌ای هم داریم...این شبها بوی الکل دست‌هایمان وقت قنوت فرشته‌هایت را اذیت نمی‌کند؟ کیف آخر نمازمان همان دستی بود که به صورت میکشیدیم و حالا نباید بکشیم... عشق است، ما را چه به این غلط‌ها که از تو بپرسیم چرا؟ خودمان یک‌جایی یک دسته‌‌گلی آب داده‌ایم چوبش را هم داریم می‌خوریم،خانه را خلوت کرده‌ای نکند مهمان وی‌آی پی داری؟ نکند خبری باشد؟ بنده را چه به این پرسش‌ها؟ رعیت گیوه سوخته را چه به این ‌پرسش‌ها؟ ما نه نمرودیم که خلیل در آتش انداخته باشیم، نه شریعه بر عزیزکرده‌ات بستیم، خاکمان به سر که گناهمان هم در حد عفو تو نیست، آدم که یک برگ چک حرام نمیکند برای بیست هزارتومن... راحتت کنم ما سرمان توی گوشی‌ست و وقت‌هایی هم که نیست غم نان و معاش نمیگذارد برویم تو را بخوانیم و بفهمیم...ما کتاب تورا کم خوانده‌ایم... از یک جاهایی امتحان بگیر که قبلا درس داده‌ای... دل ما را هم قرنطینه کن... چهارتا قلچماق بفرست ضدعفونی‌اش کنند، بعد بنشینینیم توی یک حسینیه‌ای معطرش کنیم و دیگر هیچکس را راه ندهیم اصلا کلیدش دست خودت، اتفاقا خوب کاری کردی. فقط یک چیزی... لطفا به محرّم آینده برسیم ... 😭😭😭 @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جانبِ شریفِ نگاهتان؛ طبیعتِ بکرِ کوهستانهایی است که در دامنه هایش مملو از کندوی عسل است در مجاورت نگاه شما شیرین میشود کامِ دل حضرتِ عشق... @bavareparvanegi
از آن سوی سلسله جبال البرز؛ از دل شالیزارها عِطرِ بِرَنجِ نگاهت می پیچد. حالا که خرمنِ چشمانت را برای بوجاری می برند؛ شَلتوکِ پلکهایت را به من بسپار! من از نگاه تو برکت میگیرم و سفره دلم را با عطرِ تو آذین می بندم حتی سایه نگاهت؛ مانند شلتوک، پر از نعمت و برکت است.... @bavareparvanegi