eitaa logo
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
161 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
690 ویدیو
23 فایل
🌷وقتی از باور پروانه شدن سرشاریم 🌷دل به تاریکی این پیله چرا بسپاریم 🍃🌸او که به جای فوروارد؛ کپی میکند ، لیلای دل ما را مجنون نیست او فقط به دنبال راه جنون است از بیراهه @Tabyinebavarha ⬅️کانال دوم ما🔴 @Fahim_55
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهر هم به تاریخ پیوست از حالا تا ۱۵ روز دیگر نیمی از عمر پاییز هم ریخته است به پای زندگی مان این اولین پاییزی است که استخوانِ هیچ برگی را زیر پایم خرد نکرده ام اما خار در چشم و استخوان بر گلو چشم دوخته ام باز هم به بارانی که نباریده وقتی باران می بارد تنِ رنجور برگهای ریخته بر پای زندگی، نرم میشود و تا نمناک بارانند خرد نمیشوند من چشم انتظار بارانم تا استخوانِ هیچ خسته از زندگی ایی نشکند @bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
#آرامش
به چشمهایت محتاجم وقتی قبله نمای من هستند به چکه های دعای دستانت نیازمندم به هنگام قنوت به ذکر احتیاج دارم ذکرِ بودنِ @bavareparvanegi
🖤 لوح | پیامبر قلب‌ها ▫️ شهید حاج قاسم سلیمانی: رسول معظّم اسلام(ص) به‌طور رسمی قریب به ده سال حکومت کردند، اما بیش از هزار سال است که بر دل‌ها جای دارند؛ این قلّه است. ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ 💻 @Soleimany_ir
‏با عبادت، با عمل، با حرف، آدمها مشخص نمی‌شوند و اندازه‌هایشان نمودار نمى‌گردد،، آنچه نهفته ها را مشخص مى‌كند و حالتها و آدمها را از يكديگر جدا مى‌سازد، "بلاء" است وارثان عاشورا، ص ۶۸ @ir_tavabin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آنکه میروی به تو لبخند میزنم با چشم خیس بدرقه کردن صلاح نیست سعید شیروانی t.me/del3da
نمیدانم چند پاییز از جمعه های بی تو بودن میگذرد اما بهارِ بودن تو همیشه در راه است و روزی از جان شاخه ها جوانه خواهد زد... @bavareparvanegi
تن های امروزمان شبیه تنهایی و حصر شماست در کنج خانه کوردلان با نورِ وجودتان در جنگ بودند که عزلت و تنهایی تان را نیز برنتافتند شما نقطه ی توقفِ شهادت امامان معصومید پس از شما دیگر خدا نگذاشته تا دستی به خدعه و نیرنگ علیه وصایتش در زمین آلوده گردد! پس از شما لقاء امام دشوار شد و امید مؤمنان به غربال ابتلائات ، محک خورد پس از شما ((و مُنِعّتِ السماء )) باریدن گرفت و ((عّظمّ البلاء)) کلید خورد ((سُرَّ مَن رَآی )) شمایید که خورشید سامراء شده اید! @bavareparvanegi
این اولین بار بود که در بین مردم دیده می شد پسر پنج ساله ای چون قرص قمر صورتی گندمگون و موهایی مجعد، جلو آمد و فرمود ای عمو من برای خواندن نماز بر پیکر پدرم سزاورترم بر همگان مکشوف گشت امام حسن پسر امام هادی، عسگر نبود و بدخواهان برای آنکه در اذهان القا کنند امامت با امام حسن عسکری تمام می شود، نام مبارک ایشان را با لقب عسگری (عقیم) مورد خطاب قرار می دادند حضور چند لحظه ای حضرت مهدی(عج) آبی بود بر خرمن آتش کینه هایشان همهمه افتاد که امامِ پس از امام حسن عسکری فرزندش مهدی است نه جعفر کذاب! @bavareparvanegi
ما انسانهای آخرالزمان، دیگر چه باید می فهمیدیم که هنوز هم نفهمیده ایم؟! ظهور امام معصوم بستگی به کدام مفهوم داشت که هنوز بعد از گذشت این همه قرن و سال و ماه، محقق نشده است؟! چقدر فهمیدنش سخت است مگر؟! @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصلا لفظ پدر مترادف بزرگی و عظمت است بیست و هشت ساله بود که شهید شد اما هنوز هم پس از گذشت قرنها او را به نام پدر صاحب الزمان میشناسند به همین بزرگی و عظمت از او یاد میکنند @bavareparvanegi
حسن عسکری را فردی میانه‌قامت، گندمگون، زیباروی، نه فربه و نه لاغر، با گردن بلند و سینهٔ پهن، با ابروان کمانی، پیشانی گشاد، چشم‌های فرا، سرخ‌گونه و با خال هاشمی بر گونهٔ راست توصیف کرده‌اند. بیست و دو ساله بود که به امامت رسید و تمام عمر مبارکش در پادگان و میان نظامیان سپری شد در زمان امامت ایشان خلفای عباسی بر سر قدرت جنگ و نزاع داشتند و در طول شش سال امامت سه خلیفه عباسی بر مسند قدرت آمدند و رفتند معتز عباسی مهتدی عباسی معتمد عباسی در زمان معتز و مهتدی در زندان بودند با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیام‌های شیعی رو به رو بود، امام از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگر دستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام را پیگیری می‌کرد. یک ماه بعد امام از زندان آزاد شد ولی تحت‌الحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد. آن حضرت در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری توسط سمی که از طرف معتمد خلیفه عباسی به زور به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند. @bavareparvanegi
اصلا میان جمعه و شنبه چه فرقی هست وقتی خواستن تو به تأخیر می افتد و فهم من از بودن در کنار تو به همین یک ساعت ندبه های دلتنگی ناتمام می ماند! قرنهاست در روز شهادت پدر ؛ بار امانت الهی بر گرده های توست اما کجاست بلوغ خواهش دوستدارانت که هر جمعه به زبان تو را می خوانند و به دل هزاران خدعه در راهت می افکنند خدعه در راه امامت بستن ؛ فقط بستن راه او نیست ، فقط سر بریدن او نیست فقط به اسارت بردن سلسله ولایت نیست خدعه در راه امامت؛ همین سرپیچی های ریز و درشت ما ندبه خوانان است همین طغیان توبه کاران است همین عافیت طلبی دینداران است کدامیک از ما عبیدالله بن حر جعفی نیستیم که در قصر بنی مقاتل به امام حسین اسب و شمشیرش را پیشکش کرد تا خودش از مَهلکه بگریزد؟! @bavareparvanegi
تو از کودکی امامت بلد بودی و من در بزرگسالی اطاعت بلد نیستم 😭💔 سیدی و مولای! اندکی سر نهادن به اوامر و روی گردانی از نواهی یادم بده! @bavareparvanegi
هدایت شده از مداحی آنلاین
مداحی آنلاین - اباصالح عزاداری - حمید علیمی.mp3
9.34M
🔳 (ع) 🌴اباصالح عزاداری 🌴لباس غم به تن داری 🎤 👌بسیار دلنشین 🔴گلچین بهترین های روز ♨️ @Maddahionlin 👈
هدایت شده از دلنوشتـه
" نحن کهف لمن اِلتجا الینا " ما پناهگاهیم برای هرکس که به ما پناه آورد ... j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
سامرا خانه ی پدری مان است ما یاد گرفته ایم در غم و شادی و به هر بهانه ایی در خانه ی پدری دور هم جمع شویم و از غم های هم بکاهیم و به شادی هایمان بیافزائیم حالا که محرومیم تک تک قلب هایمان را خانه ی پدری کرده ایم. آب و جارویش با ما و بر صدر مجلس تکیه زدنش با شما آقا @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدر مسلم این است که پیشنهاد، ابتدا از طرف خود خدیجه بوده است. حتی ابن هشام نقل می کند که: خدیجه،شخصاً تمایلات خود را اظهار کرد و چنین گفت: عموزاده! من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و آن عظمت و عزتی که میان قوم خود داری و امانت و حسن خلق و راستگویی که از تو مشهود است؛ جداً مایلم با تو ازدواج کنم. «امین قریش» به او پاسخ داد که: لازم است عموهای خود را از اینکار آگاه سازد و با مشورت آنها این کار را انجام دهد. بیشتر مورخان معتقدند که نفیسه، دختر «علیه» پیام خدیجه را به محمد امین به طرز زیر رساند: «محمد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمی کنی؟ هرگاه من تو را به زیبایی و ثروت ، شرافت و عزت دعوت کنم می پذیری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: منظورت کیست؟ و «خدیجه» را معرفی کرد. حضرت فرمود: آیا (خدیجه) به این کار حاضر می شود؛ با اینکه وضع زندگی من با او فرق زیادی دارد؟ نفیسه گفت: اختیار او در دست من است، و من او را حاضر می کنم. تو وقتی را معین کن، که وکیل او (عمرو بن اسد) با شما و اقوامتان دور هم گرد آمده و مراسم و جشن برگزار شود. رسول گرامی با عموهای بزرگوار خود (ابوطالب) جریان را مذاکره کرد. مجلس با شکوهی که شخصیت های بزرگ قریش را در برداشت تشکیل گردید. نخست ابوطالب خطبه ای خواند که آغاز آن حمد و ثنای خداست و برادر زاده ی خود را معرفی کرد. @bavareparvanegi