eitaa logo
🇮🇷با ولایت تا شهادت 🇮🇷
264 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
13هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🌹خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه ♦️ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه خبر رسید که یزید بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را ترور کن. پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و عمره و عبادت!. به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را عزت و آبرو داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای انسان چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @bavelayattashahadat2
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🌹خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه ♦️ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه خبر رسید که یزید بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را ترور کن. پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و عمره و عبادت!. به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را عزت و آبرو داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای انسان چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @bavelayattashahadat2
علیه السلام . ششم ماه ذی القعده سال ۱۵۰هجری قمری مطابق با چهاردهم آذر سال ۱۴۶هجری شمسی بنا به مشهور سید السادات حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیهماالسلام به دنیا آمدند. که البته تاریخ قمری بزرگداشت ایشان در تقویم ملی ثبت گشته است. فرزند ارشد و بزرگتر خاندان نبوده وهمچنین با امام رضا علیه السلام از یک مادر نیستند. بلکه امام رضا علیه السلام امام کاظم علیه السلام بوده اند. وفقط و علیهماالسلام خواهر وبرادر أبوینی هستند وبقیه أولاد فقط ازطریق پدر با امام رضا علیه السلام برادر یاخواهر هستند. مادرحضرت احمد بن موسی مشهور به هستند که فرزندان دیگری ازامام داشتند من جمله حضرت وحضرت که حرم این بزرگواران نیز درنزدیکی است. همچنین ایشان مادر حضرت بن جعفر علیهماالسلام هستند. یکی از پرهیزکارترین همسران امام کاظم علیهماالسلام بودند وحضرت خود را به اوگفته وامانتشان رانزد وی به ودیعه میگذاشتند. و بزرگداشت ایشان است. علیهماالسلام بعد از تبعید امام رضا به مرو با برادران وخواهران خویش وجمع زیادی از علویون حداقل کاروان ۱۵۰۰نفری بقصد زیارت علیه السلام ازمدینه حرکت کردند تااز طریق به طوس عزیمت کنند. خبراین حرکت، مأمون ملعون رابه وحشت انداخت. لذا به تمام حکام بلاد دستورداد که قافله را هرکجا توانستند دستگیرکرده وبه قتل برسانند. حاکم شیراز مردی بنام بود. وی با ۴۰هزار لشکر جرّار، در شیراز بااین کاروان جنگید ولی دربرابر قدرت بنی هاشم عاجزماند وشکست خورد. سپس تجدید قوا کرد وبه دروغ اعلام کرد که امام رضا علیه السلام درطوس ازدنیا رفته است. بدین جهت همه کاروان شدند تابیش ازقبل، بنی هاشم شهید نشوند ودسترسی به آنان سخت تر گردد. حضرت حکیمه نیزبه کوه های اطراف پناه بردند. نیزمورد تعقیب قرارگرفتند و قتلغ خان ملعون باشمار زیادی ازسپاهیان به او و دوبرادر دیگرشان هجوم برد. به تنهایی بالشکر انبوهی میجنگیدند. دشمن چون ازعهده او برنمی آید، دست ازجنگ کشید تا دوطرف استراحت کنند. سپس شکافی در استراحتگاه ایشان ایجادکرد و ازپشت، بر سرمبارک شمشیر زد. ودرحالی که بودند خانه را روی سرشان خراب کرده وبدن مطهرشان زیر توده های خاک درمحل فعلی حرم مدفون گشت. @bavelayattashahadat2
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🌹خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه ♦️ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه خبر رسید که یزید بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را ترور کن. پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و عمره و عبادت!. به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را عزت و آبرو داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای انسان چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @bavelayattashahadat2