هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
#داستان_واقعی_ترسناک
🚷نزدیکای غروب بود وسط جاده #جنگلی ماشینم خاموش شد هر کاری کردم روشن نشد پیاده شدم موتور ماشینو چک کردم فایده نداشت در ماشینو بستم و پیاده راه افتادم ، یه #ماشین بی سر و صدا کنارم ایستاد منم عجله کردم در ماشینو باز کردم و بدون اینکه داخل رو نگاه کنم سوار شدم سرمو که بلند کردم دیدم هیشکی تو ماشین نیست یهوماشین به حرکت افتاد و ناگهان...😱
ادامه این داستان ترسناک در لینک زیر👇😰
https://eitaa.com/joinchat/786432361C8a68984601