هدایت شده از ذاکرین
۳ سال از عروسیم با امیر گذشته بود
امیری که تو این ۳ سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که حامله شدم یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم
ماه ششم حاملگیم بود امیر ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شب کاری وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن جای خونمون که امیرو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که امیر رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما امیر سمت محل کارش نرفت و....👇
https://eitaa.com/joinchat/349241597Ccfa393e1d8
هدایت شده از ذاکرین
4سال از عروسیم با محسن گذشته بود...
محسنی که تو این4سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که ماشین و خونه خریدیم و وضع مالیمون خوب شد یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد😢 💔دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم😶
هفتهی پیش بود که بود محسن ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شیفت شب وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن در خونمون که محسنو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که محسن رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما محسن سمت محل کارش نرفت و.... 😳👇
https://eitaa.com/joinchat/4276486319Cf5d1209cfd
کاش هیچوقت #تعقیبش نمیکردم😞
هدایت شده از ذاکرین
۳ سال از عروسیم با امیر گذشته بود
امیری که تو این ۳ سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که حامله شدم یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم
ماه ششم حاملگیم بود امیر ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شب کاری وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن جای خونمون که امیرو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که امیر رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما امیر سمت محل کارش نرفت و....👇
https://eitaa.com/joinchat/349241597Ccfa393e1d8
کاش هیچوقت #تعقیبش نمیکردم😞