eitaa logo
بیـان علــــــــوی
757 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
541 ویدیو
18 فایل
هر کس مرا دوست دارد، دعا کند #شهادت روزیم گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز در نمایندگی تبلیغات اسلامی شهرستان ، میزبان مربیان بزرگوار گروه بودم؛ بعد مسائل مربوط به کلاس ها، برای برگزاری برنامه های مخصوص این گروه در ایام و با مربیان بزرگوار به بحث و تبادل نظر پرداختیم. قرار شد ، طبق قولی که به بچه ها دادیم ان شاالله چهارشنبه هفته آینده ۲۶ اردیبهشت ماه اردوی زیارتی به مقصد داشته باشیم . ، بازدید از ، زیارت امامزاده محترم و ... از جمله برنامه های این اردوی یک روزه خواهد بود. •┈┈••✾••┈┈• 🌐 کانال بیان علوی : 🍃https://eitaa.com/bayanalavi
سفرنامه (۲) ساعتای نزدیک ۷ صبح بود که رسیدیم مزار مطهر امامزاده ؛ بچه ها پیاده شدن و بعد از تجدید وضو راهی زیارت شدن. اصغر آقای سلیمان نژاد و حسین آقای فاطمی شروع کردن بساط صبحانه گرم بچه ها رو آماده کردن؛ املت اولین وعده غذایی بچه ها بود که سر صبحی حساب می چسبید. امامزاده سید محمد علوی علیه السلام در شصت کیلومتری شهر مقدس مشهد و در یک کیلومتری روستای قرار داره؛ معمولاً هر زمان مشرف بشی ، خدّام بزرگوار این امامزاده با چای داغ پذیرای زوّار عزیز هستند . زیارت بچه ها که تموم شد، قاب زیبای پیش رو با مرقد مطهر این امامزاده واجب التعظیم یکی از چندین سفر زیارتی ما به مقصد مشهد مقدس رو به خودش اختصاص داد. صبحانه بچه ها که تموم شد، راهی مشهد مقدس شدیم، قرار بود ساعت ۱۰:۳۰ مهمان باشیم؛ با راننده محترم صحبت کردم، چون هنوز وقت داشتیم قرار شد قبلش راهی حرم مطهر رضوی بشیم و بعد از زیارتی مختصر راهی پارک علم و فناوری بشیم ... ادامه دارد ...
سفرنامه (۴) کم کم بارون داشت شدت می‌گرفت تا جایی که احساس کردم باید بازدید از رو بذاریم برای یه وقت دیگه ! بچه ها راهی زیارت شدن و قرار شد بعد از نماز ظهر بازدید از جایگزین پارک علم و فناوری بشه ... با اصغر آقا و حسین آقا از بچه ها جدا و راهی زیارت شدیم؛ بارون داشت شدت می گرفت. با یکی از دوستان تماس گرفتم تا برای بچه ها و تبرک از حرم بگیرم؛ آدرس رو بهم دادند ، اما شدت بارون به قدری بود که نمی شد تو صحن ها به راحتی راه رفت ، هر کسی یه گوشه ای مسقف از حرم خودش جا داده بود، تا از شدت بارون در امان بمونه . چند دقیقه ای ، یه گوشه از حرم روبروی ضریح نشستیم، صدای اذان که بلند شد با رفقا راهی رواق حضرت امام ره شدیم؛ تا نمازمون بخونیم. بواسطه شکسته بودن نماز، نماز ظهر و عصر رو با همون نماز ظهر امام جماعت خوندیم؛ من راهی مسجد صدیقیها شدم و اصغر آقا و حسین آقا رفتن تا مقدمات ناهار بچه ها رو فراهم کنند . آدرس مسجد صدیقیها رو گرفتم؛ ورودی مسجد با بنری زیبا و نوشته ی که با تصاویری از ، و کلی سربند سنجاق شده به چتایی هایی که ورودی محفل رو مسقف کرده بود، خودنمایی می‌کرد . وارد شدم، سراغ خادمی رو که بهم معرفی کرده بودند گرفتم. چند دقیقه ای طول کشید تا بسته های تبرکی آماده بشه؛ بعد چند دقیقه یکی از خدام بزرگوار صدام زدند و ۵۰ بسته کوچک نمک و ۱۰ بسته کوچک نبات متبرک رضوی رو تحویلم دادند . با مربیانِ همراه بچه ها تماس گرفتم ، قرار شد یک ربع بعد جلوی موزه مرکزی به بچه ها ملحق بشم ... ادامه دارد ...