eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🇮🇷🍃]
2.8هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
168 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 اگر ڪسی گفت من ڪه مے دانم مهربان است بگو دِ نمی دونے اگه میدونستے از حال رفته بودے غش کرده بودے آتش گرفته بودے پرواز کرده بودے...💜 @mamanogolpooneha
بابا امروز راهی مسافرت شد، سحر هم برای اینکه با باباش خداحافظی کنه عروسکش رو از اتاقش برداشت و به سمت در رفت و پرسید: ” بابا کی از سفر بر می‌گردین؟” بابا گفت: ” ۱۰ روز دیگه.” مامان گفت: “بابا! خدا به همراهت.”🚙 سحر از مامانش پرسید: ” خدا می‌خواد همراه بابا بره؟! مامان مگه خدا کجاست؟!” مامان گفت: ” خدا همه جا هست دخترم، جایی نمی‌ره.” سحر پرسید: ” یعنی خدا پیش من هم هست؟ پس کو؟” مامان جواب داد: ” خدا رو که با چشمای قشنگت نمی‌تونی ببینی.” سحر با تعجب گفت: ” پس از کجا بدونم خدا هست؟” مامان با لبخند جواب داد: ” دور و برت رو نگاه کن. حتما متوجه می‌شی که خدا هم هست.” سحر با هیجان گفت: ” مامان جون! پس من می‌رم دنبال خدا بگردم.” و بعد هم سری تکون داد و رفت تو مزرعه کنار خونه که به جنگل چسبیده بود، تا خدا رو پیدا کنه… 🐥🐥🐥🐥🐥 خانم مرغه با جوجه‌هاش مشغول خوردن دونه بود که سحر از راه رسید و پرسید: ” خانم مرغه! تو می‌دونی خدا همه جا هست، یعنی چی؟” خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، نمی‌دونم سحر جون.” سحر گفت: ” تو حالا خدا رو دیدی؟” خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، من؟ نه ندیدم.!!!بیا با هم بگردیم، شاید بقیه حیوانهای مزرعه خدا رو دیده باشند.” 🐐 سحر و خانم مرغه توی مزرعه رفتند تا رسیدند پیش بُزی تُپلی و سحر از اون پرسید: ” بُزی تُپلی تو می‌دونی خدا کجاست؟” بزی تُپلی گفت: ” من نمی‌دونم خدا کجاست.!! شاید اسب سفید بدونه، بیایین بریم پیشش.” سحر و خانم مرغه و بزی تُپلی رفتند پیش اسب سفید و سحر پرسید: ” اسب سفید مهربون! تو می‌دونی خدا کجاست؟” اسب سفید گفت: ” دختر کوچولو! من نمی‌دونم، ولی شاید خرس مهربون بتونه کمکتون کنه تا خدا رو پیدا کنید.” 🐻 سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید با هم راه افتادند به سمت جنگل تا برسند پیش خرس مهربون.رفتند و رفتند تا رسیدند به جنگل و خرس مهربون رو دیدند که از ماهیگیری برگشته بود. سحر پرسید: ” خرسی جون! ما دنبال خدا می‌گردیم، تو می‌دونی خدا کجاست؟” خرسی گفت: ” من نمی‌دونم، اما خورشید خانم هر روز از اون دور دورا می‌یاد بیرون و همه جا رو روشن می‌کنه اون باید بدونه. بیایین همگی با هم بریم پیش خورشید خانم.” 🌞🌤 سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید و خرسی مهربون رفتند پیش خورشید. سحر پرسید: ” خورشید خانم تو که از اون بالا همه جا رو می‌بینی می‌تونی به ما بگی خدا کجاست؟” خورشید خانم گفت: ” مگه چی‌ شده؟” خانم مرغه گفت: ” نمی‌دونیم ولی هر چی می‌گردیم خدا رو پیدا نمی‌کنیم، دوست داریم ببینیمش.” خورشید یک نگاهی به اطرافش کرد و گفت: ” بچه‌ها من از این بالا یک چیزهایی می‌بینم، بچه‌ها همه با هم داد زدند: ” آخ جون، چی می‌بینی؟ خوب نگاه کن، شاید خدا باشه.” خورشید به چپ نگاه کرد و گفت: ” جنگل رو می‌بینم که پر از درختهای قشنگ هست🌴🌳🌲🌾، دشت رو می‌بینم که یه عالمه گلهای رنگارنگ داره،🌺🌸🌼🌻🌹🌷 یک دریاچه هم می‌بینم که ماهیهای زیادی توی اون شنا می‌کنند.” 🐡🐟🐠بعد خورشید به راست نگاه کرد و گفت: ” تازه مزرعه رو می‌بینم که کشاورز داره اونجا کار می‌کنه” به بالا نگه کرد و گفت: ” ابر ها رو هم می‌بینم که باد داره اونا رو جابجا می‌کنه.”☁️ بچه‌ها گفتند: ” پس خدا چی؟!!” خرسی گفت: ” اگر خدا نباشه که خیلی بد می‌شه.” خورشید خانم به خرسی گفت: ” مگه این زنبورها نیستند که از توی دشت برای تو عسل جمع می‌کنن تا وقتی صبح پا می‌شی واسه صبحانه بخوری!”🍯 خرسی گفت: ” آره درسته.” خورشید گفت : ” اون عسل‌ها رو خدا به تو هدیه داده تا هر روز بخوری.” اسب سفید گفت: ” من که عسل نمی‌خورم، پس خدا به من چی‌ داده که بودنش را بفهمم؟” خورشید خانم گفت: ” اسب سفید مگه تو هر روز صبح تا غروب توی چمنزار بازی نمی‌کنی؟”🌿🌱☘🌾 اسب سفید گفت: ” خوب چرا.!” خورشید خانم گفت: ” اینهمه چمن و علف تازه رو خدا هر روز به تو هدیه می‌ده.” اسب گفت: ” ای‌ وای! راست می‌گی، اصلا حواسم نبود.” بُزی تپلی با ناراحتی پرسید: ” منکه عسل نمی‌خورم، یعنی خدا به من چیزی نداده!” خورشید خانم با خنده گفت: ” بُزی تپلی! اون علف‌های تر و تازه و خوشمزه توی چمنزارو کی به تو داده!” بُزی با خوشحالی گفت: ” اصلا حواسم نبود، عجب خدای خوبی! به من هم هدیه داده.” خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا… پس هدیه من کو؟!” خورشید خانم گفت: ” خانم مرغی اون جوجه‌های قشنگ که خیلی دوستشون داری از کجا اومدن؟”🐥🐣🐥🐣🐥 خانم مرغی گفت: ” یعنی اونها یک روزی سر از تخم بیرون آوردند رو خدا به من داده؟” خورشید خانم گفت: ” بله خانم مرغی، همه اونها هدیه خدا هستند که باید خوب مراقبشون باشی.” سحر توی فکر بود و چیزی نمی‌گفت تا اینکه خرسی گفت: ” سحر خانم! شما از خدا چی گرفتی؟ خدا رو تونستی ببینی؟!” @mamanogolpooneha
🌱 وقتی کسی را همه طرد کردند، آن وقت او را پناه می‌دهد و می‌گوید خودم تو را می‌خواهم...! | کُلُّ ذَنبِکَ مَغفُورٌ سِوَی الاِعراضِ عَنِّی‌اُدنُ مِنِّی، اُدنُ مِنّی، اُدنُ مِنّی| همه‌ی گناهانت جز روگرداندن از من بخشیده شده است؛ بھ من نزدیک شو ...! @mamanogolpooneha
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •• حاج‌آقاماندگاری می‌گفت: باید بھ باوری بھ برسی کہ اگر لهت هم کرد!! بگی منو ساخته! خدایا! از این باورا بھ ما هم بده! :) . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @mamanogolpooneha
•🍃⇩ ⇩🔑• . . °💠°حاج آقا پناهیان : °✨°وقتی دستانت را براے دعا بالا میبری؛یک دست برای تشکر بالا باشد ،و دست دیگرے براے تمنا!تشکر از خدا و راضے بودن به مقدرات الهے شرط اساسے برای استجابت دعاست . بعد از تشکر صمیمانه از نعمات خدا ، درخواست هایت را آغاز کن... ❤️ @mamanogolpooneha
•| |• 🌱هرچھ بیشتر بھ خاطر صبر کنیم، خدا بیشتربھ‌ خاطرما عجله خواهد کرد و هرچه بیشتر در سختی‌ها لبخند بزنیم، خدا زودتر آسایش را بھ ما می‌رساند. 🍃«انگار خدا طاقت ندارد صبرِ بنده‌ۍ خودش را ببیند...! :)» ❤️و در آخرت هم هنگام ورود بھ بهشت اول از صبرشان تقدیر می‌کند: |سلام‌علیکم‌بما‌صبرتم‌فنعم‌عقبی‌الدار| •🌱• @mamanogolpooneha
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱⃢♥️ ✍ • • اگࢪ دلـش براے بندھ اش تنـگ بشہ یہ بݪا ڪادو میڪنہ بࢪاش🎁 • @bayenatiha
‌•°💛🌵’’ [• •] . سر نماز که میری‌ بگو به‌‌ تا کِی من‌ هیچی‌ از تو نفھمم!!!💔 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
↻🌥↻ •[ ]•♥️ وقتےخدا مشڪلټ رو حل میڪنہ بہ تواناییش ایمان دارے...😌 وقتے خدا مشڪلټ رو حل نمیڪنہ بہ تواناییت ایمان داره...;/😍✌️🏻 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
‌•°💛🌵’’ [• •] . . سر نماز که میری‌ بگو به‌‌ تا کِی من‌ هیچی‌ از تو نفھمم!!!💔 ♥⃢ ☘ @bayenatiha
📚مجموعه ۳جلدی خدایا تو خوبی 👫خدای بچه ها کجاست؟ ☀️🌧توی زمین یا آسمان؟ کارش چیست؟ 🏔کوه و دشت آفریدن یا بهشت و جهنم تقسیم کردن؟ 👫 وقتی بچه ها با خدا حرف می زنند چه چیزهایی می گویند؟ خدا برای بچه ها قدرت فرمان دهنده است یا دوست نزدیک؟ 📗آقای فریبرز لرستانی برای بچه ها هایی نوشته است که خیلی خوب ارتباط آن ها را با نشان می دهد. این داستانک ها در مجموعه ای سه جلدی تولید شده است. 📕توی هر کتاب شش داستان با عنوانی خاص آمده است و هر کتاب را یکی از هنرمندان خوب تصویرگری کرده است. ❇️عناوین کتاب‌های این مجموعه: 1⃣ 2⃣ 3⃣ ✍نویسنده: فریبرز لرستانی 📖تعداد صفحات: ۶۰صفحه ▪️ناشر: انتشارات غنچه ⚜مناسب گروه سنی: بالای ۳سال .......................................... 🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/3262500?ref=830y 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 🆔@Milad_m25 روشـــــنےخونہ♥️
↻🌥↻ •[ ]•♥️ وقتےخدا مشڪلټ رو حل میڪنہ بہ تواناییش ایمان دارے...😌 وقتے خدا مشڪلټ رو حل نمیڪنہ بہ تواناییت ایمان داره...;/😍✌️🏻 ♥⃢ ☘ @bayenatiha