🔻#داستانک
🔴 #دزد_موتورسیکلت
✍[ صاحبِ یک نمایشگاه موتورسیکلت تعریف کرد که ] :
یه مردی میره در خانه یکی رو می زنه و میگه که من قبلا یک موتورسیکلت از درخانه شما دزدیده ام وحالا می خوام که سفر حج برم و آمدم که ازشما حلالیت بطلبم وحلالم کنید و حاضرم که برای جبران ان ضرری که به شما وارد کرده ام یک دستگاه موتور نو براتون بخرم.
زن به شوهرش میگه ؛حالا که این اقا پشیمان شده بهتره حلالش کنیم تا حالا که قصد سفر مکه دارد با خاطر آسوده حجش را بجا بیاره , اما شوهرش میگه این حتما خیلی پولداره که می خواد مکه بره بگذار طلبمون را ازش بگیریم ,
خلاصه از اون دزده می خوان که براشون یک موتور بخره , دزده هم قبول می کنه و همراه ان مرد میان پیش موتور فروش بعد آن مرد یک موتور ۱۲۵ تلاش انتخاب می کنه ، براش بنزین می ریزن توش و روشنش می کنند , مرد یه دوری باهاش می زنه, پسندش می کنه, حالاقراره که دزده پول اون را پرداخت کنه, اما قبلش میگه که بهتره خودمم یه دوری باهاش بزنم که اگه خوب بود یکی هم برای خودم بگیرم و جفتش را حساب کنم. بعد سوارموتور می شه ویه دوری می زنه و... میره دیگه بر نمی گرده !
حالا چندماهه که اون بابا داره قسط موتور دزده رو پرداخت می کنه.
🌷🕊
☫ @bazgashtaznimehrah
☫ eitaa.com/bazgashtaznimehrah👈ایتا