eitaa logo
بذل الخاطر
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
5 ویدیو
14 فایل
صید و بذل خطورات و نکات دینی، علمی و اجتماعی و جستارهایی نکته پردازانه جهت ارتقاء سواد معنوی، تمرین طرز نگاه دیگر و امتداد بخشی و سر سفره آوردن معارف دینی. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین هدف ثبت خطورات است (یک طلبه ساده) راه ارتباطی @ArMhmd_kh
مشاهده در ایتا
دانلود
👈اوّلین انجیل همساز انجیل تاتیان اسقف سریانی در اواخر قرن دوم میلادی بود و پس از وی نیز بسیاری از این نوع انجیلها که در واقع نوعی منتاژ بین متنها بود نگاشته شد. اینها چون تابع سلیقه ی شخصی بودند خودشان اختلاف داشتند. 🔴با توجه به آنچه گذشت تاریخ انجیل در واقع چهار مرحله دارد. یکی زمان خود حضرت عیسی علیه السلام که واقعا گویا کتابی آسمانی و جدید به ایشان وحی شد که کسی از آن خبر ندارد. 👈مرحله ی دوّم تاریخ انجیل ظهور حداقل دو انجیل بلافاصله بعد از جریان صلیب است که یکی انجیل پولس است و دیگر انجیل ناشناخته که پولس از آن انتقاد میکند که احتمالا همان انجیل برنابا باشد. 👈مرحله ی سوّم زمانی است که انجیلهای متعددی نوشته شد مانند انجیل پطرس و انجیل فیلیپ و انجیل توماس و انجیل یهودای اسخریوطی و... 👈مرحله ی چهارم هم زمانی است که انجیلهای رسمی و مورد قبول در ۴ مورد خلاصه شده و همراه برخی اعمال رسولان و نامه های رسولان و کتاب مکاشفه یوحنّا به عنوان عهد جدید به لاتین ترجمه شده و شایع گشت. ✋سخن گفتن در مورد انجیل برنابا که اخیرا پیدا شده و مباحث بسیاری را برانگیخته مجال دیگری میطلبد. بالکل روش دیگری در بیان مطالب داشته و حجم بیشتری داشته و در محتوا نیز بسیار متفاوت است. یکی از کتب بسیار شگفت انگیز تاریخ مسیحیت است که باید جداگانه از آن بحث نمود. ⚪️در هر حال ورای هر نقدی انصافا مسیحیت با قرائت پولسی آن فطرت پسند نیست. خیلی از فضای ادیان ابراهیمی به دور افتاده است! اندیشه ی توحید ناب در آن گم شده است. حال و هوای انحرافی آشکاری گرفته است. برخلاف مسیحیت با قرائت و روایت قرآنی آن که کاملا امری معقول و قابل درک است: إنّ هذا لهو القصص الحق! 👈مرور این وقایع و اختلافات تاریخی تازه انسان را با حقیقت «إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون» آشنا میکند. تازه میفهمیم تواتر قرآن کریم یعنی چه؟! تازه میفهمیم مهیمن بودن تاریخی قرآن کریم چیست. تازه میفهمیم قرآن کریم اگر نبود توان درک تاریخ واقعی را نداشتیم. قصص حق و روایت صحیح را باید از قرآن کریم بیاموزیم.
باسمه تبارک و تعالی (۴۱۲) «بحث با یک گیاه خوار»! 🔹شبهای ماه مبارک رمضان برای نماز به خوابگاه دانشجویی میروم. بعد از نماز در اتاقهایشان افطار میکنیم و به شکل دوستانه حرف میزنیم. خیلی خطورات فراوانی می آید که فرصت پرداختن به آن را ندارم. امشب به یکی از دانشجویان گفتم شما خیلی لاغر هستید. مراقب باشید غذای دانشگاه و عادات غذاییتان باعث آن نشود که صحت مزاجتان را از دست بدهید 👈این بدن مثل الاغ است. یک ماشین است. خدا یک ماشین صفر کیلومتر به شما داده! بعدا که به استهلاک بیافتد دیگر تازه میفهمید چه چیزی را از دست دادید. طوری با آن رفتار کنید تا ۶۰ سالگی ان شاء الله سر حال باشد. خیلی باید از آن کار بکشید 👈بعد گفتم هفته ای یکبار اگر توانستی برو کبابی! دوستانش گفتند ایشان اصلا گوشت نمیخورد! گیاه خوار است! پرسیدم چرا نمیخوری؟! گفت آخر چرا باید حیوانات را برای خوردن ما بکشند؟! ✋لحن ایشان طوری بود که گویا گوشت نخوردنش را امتیازی میدانست و به نوعی دیگران را متّهم میکرد! داستان این نیست که از گوشت بدش می آید بلکه برای این کارش نظریه دارد! اینجا دیگر باید وارد بحث میشدم. 👈به آنها گفتم به نظرتان پاسخ این دوستمان چیست؟! گفتند خب خدا گفته اشکال ندارد! از این حرفها! گفتم حالا اینها همه درست است ولی اشکال ایشان یک اشکال پیشینی است. نمیخواهم از موضع دینی فعلا به آن پاسخ دهم. 👈ایشان در واقع اشکالش نوعی اشکال اخلاقی است. میخواهند در خوردن گوشت حیوانات یک حیثیت قبح عقلی اخلاقی را اثبات کنند که اساسا مقدّم بر این نوع پاسخ هاست. بعد شروع کردم شقوق بحث را مطرح کردن.
⚪گفتم گوشت نخوردن شما دقیقا ریشه اش چیست؟ آیا چون حیوان زنده است و بعد آن را میکشند نمیخوری؟! اگر چنین است خب اگر فرضا گوسفندی به مرگ طبیعی بمیرد حاضری از گوشتش بخوری؟! کاری به ذبح شرعی هم فعلا ندارم. گفت نه باز هم نمیخورم! گفتم پس به خاطر کشتن حیوان نیست! ببینیم ریشه اش چیست! 👈گفتم حالا این گیاهانی که میخوری قبول داری حیات دارند و زنده هستند؟! گفت بله! گفتم چطور حاضری گیاهان را خودت یا دیگران بچینند و به نوعی بکشند و تو آن را با کمال میل میخوری ولی حاضر نیستی گوشت یک حیوانی که فرض کنیم به مرگ طبیعی مرده را بخوری؟! 👈گفت خب مجبورم! گفتم واقعا اینجا چه اجباری هست؟! یک تناقض در آن منطقی که ادّعا میکنی پیش می آید. چیزی نگفت. ✋ورای اینکه امارات اجبار هم در سیمای این گیاه خواران دیده نمیشود. زیرا احتمالا منطقشان آنها را ملزم به آن میکند که به قدر ضرورتی که با آن نمیرند اکتفا کنند ولی شما که عاشقانه و مشتاقانه گیاه میخورید! اصلا ناراحتی در چهره تان دیده نمیشود. تازه بسیاری از امور هست که از بدن حیوانات به دست می آید. آیا واقعا از همه ی اینها پرهیز میشود کرد؟! 🔹باز گفتم آیا فقط گوشت را نمیخوری یا مشتقات گوشتی را هم نمیخوری؟! دیدم گوشت را اصلا نمیخورد ولی مشتقاتش را گاهی میخورد. گفتم مثلا چلوکباب میخوری؟! گفت بله دوست دارم ولی اگر یادم بیاید که حیوان را کشته اند دیگر نمیخورم! 👈گفتم خب همینجا را بگذار باز کنیم! اینکه کباب را میخوری ولی اگر یادت بیاید دیگر نمیخوری یک چیز را نشان میدهد! آن هم این است که واقعا این اندیشه ی تو بی تأثیر نیست. ولی یک پرسشی را مطرح میکنم. آیا اگر همان گوشت را به شما نگویند و طوری که نفهمید بخورید مشکلی دارید؟! گفت نه! 👈گفتم اگر چنین است پس از آنهایی نیستید که مشکل جسمی دارند! آخر یکی از دوستانم میگفت پیاز دوست ندارد و اگر حتّی نادانسته بخورد حالش به هم میخورد! این نشان میدهد واقعا دوست نداشتن شما از این نوع نیست. پس از کدام نوع است؟! 👈گفتم حالا بگذار اینطور بپرسم! اگر فرضا این شبهه را نداشتی گوشت را میخوردی؟! گفت: نه باز هم نمیخوردم! گفتم اگر نادانسته میخوردی و متوجه هم نمیشدی مشکل بدنی پیدا نمیکردی! گفت نه! 🔹گفتم پس معلوم شد ریشه ی گیاه خواری تو چیست؟! این است که اساسا از کودکی به هر علّتی که شاید باید روان کاوی کنیم تا مشخص شود گوشت را دوست نداشته ای! این دوست نداشتن هم به خاطر مشکل جسمانی نبوده بلکه مانند این است که برخی بادمجان دوست ندارند و برخی پیاز و برخی ... بسیاری هم بعدا از این عادتشان دست میکشند. 👈اگر چنین است پس در واقع تو گیاه خوار مصطلح نیستی! گیاه خوار مصطلح کسی است که به خاطر نوعی بینش ذهنی دست از گوشت خواری کشیده! ولی تو در واقع گوشت نخوردنت معلول فلسفه گیاه خواری نیست بلکه میل پیشینت به گوشت نخوردن از کودکی به شکل کلامی و نه فلسفی باعث تولید فلسفه ی گیاه خواری شده است. 👈در واقع تو میل قبلی ات را با شبهه اخلاقی گوشت خواری صورت بندی کرده ای و ما را الّاف خودت کردی. تو در واقع متکلّم امیال خودت شده ای نه اینکه گرایشاتت ناشی از نوعی تفلسف باشد. 👈گفتم ممکن است اشکال کنی پس چرا وقتی کباب میخورم و یادم می آید رهایش میکنم؟! پاسخ این است که طبع اوّلی شما چون مشکل جسمانی با گوشت ندارید گوشت خواری است و طبع ثانوی شما به دلیل عاملی که نمیدانم چیست ضدّ گوشت خواری شده است ولی چون به نوعی ثانوی است گویا قابل درمان است و شما یک طبع ثالث اجمالی هم پیدا کرده اید و آن هم طبع اجمالی است که در اثر تلقین فلسفه ی گیاه خواری کسب کرده اید! 👈همین طبع سوّم است که البته هنوز در شما راسخ نشده که نیازمند فکر و رویّه است لذا کباب را میخورید ولی اگر یادتان بیاید نمی خورید! ولی فریب آن را نخورید! گوشت نخوردن شما معلول طبع ثانوی شماست نه این طبع ثالث شما! طبع ثانوی شما هم یک بیماری و یک عیب است که قابل درمان است. 😄مسأله وقتی رسواتر شد که متوجّه شدم نوعی گوشت خاص را که از نمیدانم بلغارستان آمده میخورد! میگوید آن فرق دارد!!! ✅خلاصه از این صحبتها کردیم و نیّتم هم این بود که ایشان گوشت نخوردن خودش را یک امتیاز و یک فرهیختگی نداند! آن را یک نوع عیب برای خودش تلقّی کند! نفسش او را با شبهات اخلاقی فریب ندهد! 👈گفتم حکایت تو میدانی حکایت کیست؟! حکایت همان شخصی است که در خیابان برعکس رانندگی میکرد و بعد میگفت چرا امروز همه مردم دیوانه شده اند؟! همه بر عکس رانندگی میکنند! حاضر شد در عقل هزاران هزار انسان سالم شک کند ولی یک لحظه در رفتار خودش شک نکند! 👈آخر تو فکر کرده ای بین این صدها هزار انسانی که الآن در این شهر هست فقط شما چند نفر از ظلمی که به حیوانات میرود ناراحت میشوید؟! بقیه همه ظالم و بی شعور هستند؟!
🔹حالا گیریم که ما انسانهای گوشت خوار از روی خودخواهی به فکر و عاطفه عمل نمیکنیم و واقعا کارمان باید تقبیح شود. ولی یک پرسش طبیعی میتوان داشت! اگر قرار بود ما گوشت نخوریم پس چرا نوع وجودی ما طوری آفریده شده که نیاز به گوشت دارد؟! آیا میتوان واقعا این نیاز را با گیاهان برطرف کرد؟! اگر بشود آیا به هزینه هایش می ارزد؟! زندگی واقعا مختل نمیشود؟! این میل طبیعی انسان به خوردن گوشت باطل آفریده شده یا در نظام تکامل داروینی یک نقیصه است؟! 👈حالا از انسان بگذریم! آیا این حیوانات گوشت خوار مثل شیر و پلنگ و... واقعا ظالم هستند؟! واقعا کار غیر اخلاقی میکنند یا اینجا چون طبیعی رفتار میکنند اشکالی ندارد؟! این طبیعتی که اشکال را برطرف میکند آیا در انسان هم وجود ندارد؟! آیا آفرینش یا نظام تکامل که رزق و غذای گوشت خواران را در آن قرار داده نقص و عیبی ذاتی دارد؟! 👈مقداری نگریستن به خلقت یا طبیعت هم کاملا نشان میدهد که گوشت خواری به خودی خود یک امر کاملا طبیعی است. در ویژگی نوعی آنها نهاده شده! شیری که گورخری را میدرد و میخورد را کسی تقبیح نمیکند و همچنین گورخری که گیاهان را میخورد و ... . اصلا گویا برای همین نوع حیات و ممات طراحی شده اند. 👈از زاویه ی دیگر میشود این پرسش را مطرح کرد! آیا میشود گفت برخی موجودات در یک نظام خاصی برای استفاده و مسخر شدن برخی دیگر طراحی شده اند یا اینکه قرار است هیچ موجودی کاری به موجود دیگر نداشته باشد! همه به مرگ طبیعی بمیرند و مورد استفاده ی چیز دیگری قرار نگیرند! 👈قطعا مورد اول صحیح است. کمال و غایت سبزی های خوردنی در آن است که توسط حیواناتی که به آنها نیاز دارند خورده شود و غایت عادی برخی حیوانات هم این است که غذای حیوانات دیگر شود و در مورد انسان نیز هم گوشتخواری و هم گیاه خواری تعبیه شده لذا دندانهای مناسب و میل مناسب و توان مناسب و معده ی مناسب هر دو را دارد! ⚪حالا از اینها بگذریم. این نوع گیاه خواری که روشن است در فضای دینی معنایی ندارد. اگر بخواهیم در فضای غیر دینی این حرف را مطرح کنیم قاعدتا باید در این قالب آن را صورت بندی کنیم که چون میخواهی خودخواه نباشی چنین میکنی! چون خوردن گوشت به معنای نوعی خودخواهی است که حاضر شده ای برای لذّت خودت به جانداران دیگر زجر و درد بدهی! 👈خب منطق جالبی است. به نوعی تکیه بر مبارزه با نفس دارد! مبارزه با انانیّت دارد! ولی میدانی ادعای بزرگی میکنی؟! میدانی این منطق خیلی تبعات دارد؟! 👈اگر واقعا توانستی این منطق را در این موضوعات دقیق هم تطبیق بدهی لازمه اش آن است که در مورد انسانهای دیگر که اشرف مخلوقات هستند ذرّه ای ظلم و درد به آنها وارد نکنی! غیبت نکنی! تهمت نزنی! روز و شب برای رفع حوائجشان و کاستن از رنجهایشان تلاش کنی! و... ! از این سیاست کثیف جهانی که باعث این همه درد و رنج به بشر شده بیزار بوده و یک مبارز سیاسی برای نجات مستضعفین باشی و ... ✋این گیاه خواران واقعا اینقدر در همین منطق خودشان به این وارستگی رسیده اند؟! یا دارند ادا در می آورند! ادای اخلاقی است! ⛔نکند شما هم از روی انانیّت و میل به تمایز و اموری اینچنینی است که تافته ی جدا بافته میخواهید باشید! نکند برخیتان میخواهید پز بدهید و کلاس دارد! برخی هایتان هم از روی ضعف تعقل و جهل اینطورید! اصلا میدانید انانیت چیست؟! نفسانیّت چیست؟! 👈انانیت و نفسانیت مخفی در این بحث هم وقتی آشکار میشود که وقتی با استدلال محکوم میشوی باز هم میگویی من باز هم نمیخورم! گوشت خواری بد است! این معمولا یعنی تکبر بر حقیقت و منطق! یعنی نوعی استبداد و انانیت! 👈بحث خیلی پر دامنه است. هدفم این بود دیگر ایشان به گیاه خوار بودن افتخار نکند! بلکه آن را یک بیماری و عیب در خودش ببینید. به ایشان گفتم شما حقیقت طلب باش! مثل مرد بگو من عیب دارم! بعدا هم که خواستی خواستگاری بروی حتما به آنها بگو چه موجودی هستی! چون ممکن است مشکل پیدا کنی! 👈رفقا این مطلب مهمی است. باز در جمعشان گفتم واقعا این گناهانی که با نوعی تبختر از آن برخی یاد میکنند چیست؟! آیا این افتخاری دارد که حیوان نفس را جلویش را باز بگذارید که هر چه خواست بخورد و بنوشد و اعمال شهوت کند؟! این خجالت دارد نه افتخار! اگر چیزی افتخار دارد پرهیز و تقوا و امساک است. والا رها کردن نفس و سوار شدنش بر انسان که افتخار ندارد! این را دیگر نشد زیاد باز کنیم. ولی این هم بحث خوبی است.
باسمه تبارک و تعالی (۴۱۳) «درنگی مبارک میان سه چایی» 🔹شب قدر است. چایی ریختم و به اتاقم آوردم؛ دیدم داغ داغ است. شروع کردم تلاوت سوره مبارکه عنکبوت، روم و دخان و ثوابش را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هدیه کردم. وقتی تمام شد دیدم دقیقا وقت خوردن چایی است. گرمای مطلوب را دارد. 🔸دوباره رفتم چایی ریختم و دیدم داغ داغ است. نیت کردم نماز جعفر طیار بخوانم و ثوابش را به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هدیه کردم. نماز تمام شد و تسبیحاتش را خواندم و در کمال تعجب دیدم چایی گرم و دقیقا موقع نوشیدنش است. 🔹رفتم یک لیوان چایی دیگر ریختم و داغ داغ بود. اینبار شروع به خواندن زیارت جامعه کبیره خطاب به ولیّ عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کردم. وقتی تمام شد دیدم دقیقا موقع نوشیدنش رسیده! 👈با خودم گفت ای دل غافل! عمرت به تباهی رفت! ببین چقدر هر روز چایی میخوردی! اصلا میدانستی همین فاصله رسیدن زمان نوشیدنش چقدر کارها میشد کرد! اینقدر هم همت نداشتی؟! 👈گاهی کمّی کردن امور برای رام کردن واهمه و تنبلی ها خوب است. یک نماز حضرت جعفر اندازه ی فرصت خنکتر شدن چایی داغ است! چرا اینقدر اینها را برایمان بزرگ کرده اند! 👈باور کنیم به راحتی میشود هر روز این اعمال را با حال و بدون سختی انجام داد. گاهی میشود نفس را با این مقیاسهای محسوس قانع کرد! 👈بابا لااقل شب قدر یا جمعه یا در زیارات اندازه ی ۲ تا چایی خوردن نمیتوانی نماز جعفر و زیارت جامعه بخوانی؟! از خودت خجالت نمیکشی؟! برای ابدیتت به اینها نیاز نداری؟! 👈با خود گفتم افسوس که چه زمانهایی از دستمان رفت! زمانی که چقدر گرانبها میتوانست باشد!
باسمه تبارک و تعالی (۴۱۴) «ضرورت ورود به فضای تفکّر سیاسی» «السياسة الفنية اليوم تدق كل باب و تدب كل جحر و ثقب» 🔹با برخی دانشجویان صحبت میکردم. خوابگاهشان نسبتا بزرگ و پر از دانشجوی جوان و نوعا مجرّد است! معمولا در جمعشان بحث از دخانیات و مخدّرات و مشروبات الکلی و مفاسد جنسی داغ است. گفتم میدانید مسأله چیست؟! شما فکر میکنید به شما سخت میگیرند؟! باید آزادی باشد؟! ✋اتّفاقا راحتترین کار و بهترین کار برای حکومتهای دنیایی این است که اینها را برای شماها آزاد کنند. اصلا شما را اجمالا مجبور به اینها کنند؟ شما را مشغول کند! 🔸ولی این نظام پاک این خیانت بزرگ را در حقّ شما نمیکند! خوبی این دین پاک و این نظام نورانی را بدی نبینید! مقداری عمیق باشید. به قول مرحوم علامه طباطبایی در جلد دوّم المیزان: 📖«لو لم يكن لهذه المحجة البيضاء و الشريعة الغراء إلا البناء على العقل و المنع عما يفسده من اتباع الهوى لكفاها فخرا» 👈قشر شما دانشجویان جوان در همه جای جهان یکی از چالشهای سیاستمداران است. چالش آنهایی که به قدرت چسبیده اند و حسابی حواسشان جمع است کسی به مقامها و اعتباراتشان چشم بد نداشته باشد! آنهایی که میخواهند شماها در خدمت اهداف آنها و برده ی انتخابهای آنان باشید. 👈مهمترین قشری که از آن میترسند قشر جوان است. جوانانی که به دلیل شرایط سنّی خود آینده را برای خود میدانند و نیروی جسمانی و روحی و انگیزگی کافی را برای هر گونه تغییر دارند. فطرتهای نسبتا بیدارتری که بوی بد ظلم و ریا و تبعیض بیشتر آزارشان میدهد. ⬇
🔹اگر قشر جوان با آن نیروی متراکم و فطرت بیدار متوجّه امور سیاسی شود خطری بزرگ برای سیاستمداران است. شغلشان را به خاطر می اندازد! شمایید که به قول امام صادق علیه السلام أسرع الی کلّ خیر هستید! از شماها میترسند! 💭اصلا اینگونه به این مسأله نگاه کرده اید؟! 👈اگر چنین است به نظرتان برنامه ی جهانی این طبقه ی حاکم سیاست جهان برای مدیریت این خطر بزرگ چه میتواند باشد؟! آیا باید شما را بگیرند و زندانی کنند و بکشند و... ؟! نخیر! 👈اساس برنامه ی آنها این است که شما را مشغول خودشان کنند! مشغول شهوات! که مهمترینش در این سنین شهوات جنسی و نمیدانم مشروبات و مخدّرات است. این قشر را آفت زده کنند! اراده هایشان را بشکنند! ✅این شهوات آزاد در واقع زندان و سیاهچالهای سیاستمداران برای قشر جوان است. غل و زنجیر و ابزار مدیریت جوانان است. 👈البته این فقط یکی از نقشه های اینهاست. برای هر جایی نشسته اند فکر کرده اند و نقشه کشیده اند! اصلا این همه رشته های دانشگاهی برای چیست؟! آیا به نظرتان بیشتر اینها به درد دانش میخورند؟! اینها باید بروند دنبال صنعت و کار و اشتغالات دیگر! 👈این هم به نظرم نوعی سیاست برای مهار آسیبهای ناشی از بیکاری قشر جوان و توجّهشان به مقوله های سیاسی است. اصلا به این رشته هایی که میخوانید هم خوش بین نباشید! 👈چرا مثلا بسیاری از شما باید فلسفه غرب بخوانید و نمیدانم فلسفه دین و ... . فکر کرده اید واقعا جامعه ی ما فعلا به اینها اینقدر وسیع نیاز دارد؟! چرا اینقدر علوم انسانی میخوانند؟! 🔸«بینش سیاسی»🔸 حالا بحثمان طولانی بود؛ عرض کردم یکی از اموری که آدمی را در این دنیای تاریک امروزی مقداری ژرف نگرتر و در ادامه واکسینه تر میکند داشتن تفکّرات سیاسی است. دنیای امروزی ما دنیایی است که بیش از هر زمانی با طرق گوناگون بشریت مورد تاخت و تاز سیاسیون است! حتی در اموراتی که آن را انتخاب خودشان میدانند! آزادی خودشان میدانند! اگر چنین است برای جوان ما امروزه لازم است با مقوله ی قدرت آشنا باشد. 👈عمق این مطلب را درک کند که چطور هر چیزی از آن بوی قدرت به مشام میرسد موضوع علم سیاست بوده و از قبل در مورد آن عدّه ای فکر کرده و مهارش کرده اند. آیا ما وارد این نوع نگاه به اموراتمان شده ایم! سیاست به تعبیری نگریستن به پدیده ها از منظر قدرت و مدیریت آن است. 👈یکی از دلایل مهمی که نظام اسلامی ما توانسته اینگونه در برابر ابرقدرتهای عالم ایستادگی کند تکیه بر همین بینش سیاسی نسبی توده ی مردم است. خیلی مقاومت ایرانیان را بالا برده است. 👈به محض اینکه حقیقت عالم سیاست بشری را درک کنیم در همان ابتدا یک دفعه بسیاری از مغالطات و تاریکی های آن برایمان روشن میشود. مثلا روز برایمان روشن و بدیهی میشود که این ترویج شهوت گرایی بین جوانان و تأیید آن توسّط سیاست جهانی یقینا یک توطئه سیاسی است. ⛔ساده اندیشان فکر میکنند اینها توهّم توطئه است. البته قطعا مرادم حرفهای عجیب و غریب نیست. مرادم ورود به فضای تفکّر سیاسی است. اصلا تویی که میگویی توهّم توطئه است وارد باغ تفکّر سیاسی شده ای؟! ⚪اگر شخصی به چنین درکی از سیاست نرسد به اصطلاح بنده «بینش سیاسی» هنوز پیدا نکرده! افرادی که بینش سیاسی ندارند اساسا باید بدانند بسیاری از امور را هنوز نفهمیده اند! وقتی انسان بینش سیاسی پیدا کرد تازه پاکان عرصه ی سیاست را میتواند بشناسد. فرق سیاست نوری را با سیاست دنیایی میفهمد. متوجّهه میشود برخی واقعا در عالم سیاست یک پارچه نورند! اینها را آنها بهتر تشخیص میدهند تا ماها! 👈دیدم مرحوم علامه طباطبایی آن بزرگ مرد وادی اندیشه نیز در جلد سوّم المیزان در موضعی همین دیدگاه را داشته امر را به گونه ای گوشزد نموده اند که امروزه سیاست بسیار صناعت دقیق و پیچیده ای شده که بر سر هر ریز و درشت امورات جوامع سایه انداخته و بدون لحاظ تصمیمات سیاسی پنهان نمیتوان تحلیل درستی از وقایع داشت. ایشان در مورد نهضتهای انحرافی دینی نوظهور این مطلب را بیان نموده اند: 📖«و أما النهضات الدينية التي عمت الدنيا أخيرا فليست إلا ملاعب سياسية يلعب بها رجال السياسة للتوسل بها إلى غاياتهم و أمانيهم فالسياسة الفنية اليوم تدق كل باب و تدب كل جحر و ثقب» 👈آری یکی از ضرورتها برای نسل جوان و برای ترویج حقیقت بالا بردن بینش سیاسی آنان است. وقتی وارد فضای تفکّر سیاسی شدیم متوجّه میشویم بسیاری از امورات پیرامونمان اصلا عادی نیست. اینها حاصل یک سری انتخابهای رجال سیاست و قدرت است. نوعی تحمیل است. 👈حالا یا تحمیل در دانشگاه شما یا یک سیاست شهری یا کشوری یا جهانی! الآن مخصوصا در زمان ما با رواج ارتباطات و گسترش فضای سایبر به شدّت جوانان ما و مردم ما مورد هجوم مقوله های سیاست جهانی قرار گرفته اند. ⬇⬇
👈به این دوستان عرض کردم من نمیدانم چه خوابهای پریشانی اینها برای بشر دیده اند! ولی چند سالی است به شدّت روی موضوع همجنس گرایی دست گذاشته اند! واقعا تعجّب آور است. مثل روز روشن است که یک تصمیم سیاسی است که میخواهند آن را بر بشر تحمیل کنند. 👈دیدم تأیید کردند. یکیشان میگفت در فیلمهایی که دیده برایش جالب بوده که در جاهای بی موردی که ربطی به روند فیلم هم ندارد یک دفعه نوعی صحنه ی همجنسگرایی را فیلمنامه نویس گنجانده! 👈طبیعی نیست. تهدیدی بسیار بنیانی برای نهاد خانواده و اخلاق جنسی پیرامون آن است. نقطه ی مقابل چنین تبلیغ شومی تلاش ما برای تبلیغ فرزند آوری و تعدد فرزند است. بنده مدام به اینها میگفتم ان شاء الله ازدواج کردید هدف را بگذارید روی ۵ یا ۶ فرزند! اصلا تصوّر و تصدیق اجمالی اش هم به گونه ای افراد را از بسیاری از مفاسد واکسینه میکند! 👈حالا این تبلیغات همجنسگرایانه که در فیلمها و شبکه های مجازی فراوان شده شاید روی ما اثر نکند! ولی فکر میکنید قبحش را نمیشکند؟! فکر میکنید روی طبقه ی نوجوان به مرور اثر نمیکند؟! اینها لازم نیست لزوما روی ما اثر کند! ممکن است جامعه ی هدف خاصی را نشان کرده باشند. 🔹عرض کردم که مسأله ی گناهان جنسی و مانند آن همیشه تاریخ بوده است. چیز جدیدی نیست. همواره فسق و فجور بوده است. باب توبه هم باز است. کسی را نباید نا امید کرد! بلکه شاید خداوند متعال بر این نسل حاضر آنقدر سخت نگیرد زیرا هجوم فرهنگی بر آنها خیلی سنگینتر از قبل است. 👈ولی مسأله این است که اصلا موضوع تغییر کرده است. سابقا گناهان جنسی و مانند آن نوعی گناه فردی بود. ولی الآن اساسا نیّت شوم دستهای پنهان سیاست است. میخواهند آن را به بشر تحمیل کنند! او را به گناهان وادار کنند! میخواهند بشر را مجبور به فسق کنند. 👈مسأله اکنون این نیست که افرادی گناه میکنند! مسأله این است که سیاستی پلید میخواهد مردم را مجبور به گناه کند! به شکل روشنی آنها را رسما وسوسه کند! تشویقشان کند! به راستی که اینها شیطان بزرگند! 👈شیطان امروزه مخصوصا با ابزار رسانه فضای سایبر اراده ی خودش را بدون تنش به افراد تحمیل میکند! همین است که رسانه امروزی شاید همان دجّال فضای دینی باشد. رسما حاکم آن شیطان است. 👈حالا به این خوابگاه شما کاری ندارم! شاید دخانیات و مشروبات الکلی و امور منافی عفّت هست! اگر کسی مبتلاست خدا کمکش کند! ولی مسأله در واقع این نیست که برخی دوستان شما اینگونه اند! 👈مسأله این است که میخواهند شما اینگونه شوید! میخواهند شما ضعیف بار بیایید. نتوانید حقیقت را تشخیص دهید و پایش بمانید! نظام حب و بغضتان را تغییر دهند. میخواهند مشغولتان کنند! مریضتان کنند. دیدم بحث را درک میکنند. از برق چشمانشان فهمیدم قبول کردند. احساس کردند واقعا موضوع اعمال نظر و اراده ی یک سیاست پلید هستند.
باسمه تبارک و تعالی (۴۱۵) «مباحثه ای با جوانی که به هیچ چیزی اعتقاد نداشت!» «انصاف است؟! لذّتش برای شما و شبهه اش برای ما؟!» 🔹در نمازخانه خوابگاه دانشجویی قبل افطار نماز جماعت خواندیم. اواسط نماز مغرب دیدم صدای فوتبال گذاشته شد. نماز که تمام شد چند لحظه میان دو نماز نکاتی گفتم و دیدم آن طرف تلویزیون هست و مسابقه ی فوتبال پخش است! گفتم بچه ها صدایش را کم کنید من همینطوری هم حواسم نیست چه میخوانم این که صدایش می آید که دیگر اصلا نمیفهمم چه میگویم! 🔸آنها هم احترام گذاشته و صدای تلویزیون را کم کردند. بعد از نماز دعوت کردند برای افطار به یکی از اتاق ها برویم. من رفتم طرف یک جوان شلوارکی که مشغول دیدن فوتبال بود و دراز کشیده بود. پشتش را گرفتم و مقداری بالای گردنش را ماساژ دادم و اسمش را پرسیدم و اینکه اهل کجاست. گفت تهران و گفتم کجا و گفت سعادت آباد گفتم پدرت چه میکند و... 👈گفتم من میخواهم امروز با ایشان افطارم را باز کنم یکی رفت چایی آورد و همانجا شروع کردم با این جوان حرف زدن! ✔کلّا در این جور جاها وقتی میروم اوّل اسم را میپرسم. سعی میکنم اسم کوچک را حتّی الامکان حفظ کنم. در روایات هم آمده از این چیزها بپرسید. تأثیر بسیار زیادی دارد. اصلا همینکه شما اسم شخص را میدانید گویا آن شخص دیگر در برابر شما رام میشود! دیگر دست به هر منکری نمیزند! برخورد عاقلانه تر و صمیمانه تری میکند. ارتباط سالمتری برقرار میشود. نکته ی مهمی است. ⬇
💡آن مقداری که از صحبتهایمان را یادم هست به ذهنم خطور کرد ثبت کنم. 🔹گفت راستش من به هیچ چیزی اعتقاد ندارم! اینها دیگر چیست؟! آخر یعنی چه امام زمان بیش از هزار سال عمر کرده؟! یعنی چه قرآن این همه تفسیر دارد؟! مگر دین نگفته لا اکراه فی الدّین؟! یعنی چه این همه مشکلاتی که به ما تحمیل کرده اند؟! خلاصه از این حرفها. 👈دیدم اجمالا اهل مطالعه است. یک جوان نسبتا مذهبی هم پیش بنده بود و مدام میخواست نقد کند و ناراحت میشد و من میگفتم دوست دارم بشنوم و اشاره میکردم چیزی نگو. سکوت میکردم و بعضا تشویق میکردم این حریت در بیان را. 👈وقتی حسابی خالی شد گفتم اینهایی که گفتی آیا پرسش است یا شبهه یا اشکال؟! پرسش یعنی میدانی پاسخی دارد و به شخصی مثل من حسن ظنّ داری که پاسخش را میدانم و حاضری بشنوی و بپذیری! 👈شبهه یعنی شک داری پاسخی دارد یا نه و چندان به من هم حسن ظنّی نداری و این حالت به نوعی آزارت میدهد. اشکال هم یعنی اینکه اصلا مطمئنی اینها پاسخی ندارد و اشکالاتی است که قطعا به دین وارد است. 👈همینطور عرض کردم برخی از حرفهایت در واقع نقد وجود متافیزیک و عالم غیب بود و برخی نقدی بر کلّیت دین و برخی دین اسلام و برخی مذهب تشیّع. من هم که نمیتوانم در یک جلسه در مورد همه ی آنها صحبت کنم. ولی یک چیز را به تو میگویم. آخر ادعای بزرگی میکنی! 🔻چون میگویی تحقیق و مطالعه کرده ای و به این حالت رسیدی میخواهم یک بشارتی به تو بدهم. اگر واقعا تحقیق کرده ای و به نتیجه ای نرسیدی بلکه به این نتیجه رسیدی که دین مشکل دارد آن دنیا جایت در بهشت است. خوشحال باش و خوشا به حالت! ولی اگر به اندازه ی کافی تحقیق نکرده ای و این حرفها را میزنی وای به حالت! امر دو تا بین دو حالت است: یا خوشا به حالت یا وای به حالت! به این برمیگردد که چقدر صادقانه و مجدّانه تحقیق کرده ای🔺 👈گفت خب این کتابها را خوانده ام دیگر! گفتم من الآن حدود ۱۷ سال است شاید روزی بیشتر از ۱۰ ساعت در این زمینه ها مطالعه میکنم. آیا تو هم اینگونه ای؟! گفت نه اصلا! گفتم حالا آن حالت صداقتی که در پی حقیقت داری به تو نمیگوید به جای اشکال لااقل شبهه یا سؤال داشته باشی و با هم بحث کنیم و از من بپرسی و احتمال جواب داشته باشی؟! 👈آیا احتمال نمیدهی من بیشتر از تو تلاش کرده ام. خلاصه دیدم قبول کرد که ذهنش را نبندد. گفتم از همه ی حرفهایت وقت نمیشود صحبت کنم. اگر خواستی بعدا بیا از بودایی ها بگیر تا سرخپوستها تا مباحث تفسیر و هرمنوتیک تا مباحث فلسفه دین و هر چیزی خواستی با هم صحبت کنیم. 👈فعلا از آن شبهه ی اوّلت شروع میکنم. اینکه چطور ممکن است امام زمان بیش از هزار سال عمر کرده باشد؟! گفتم میدانی تو در واقع داری نقطه ی قوّت مذهب ما را نقطه ی ضعف آن میکنی؟! گفت چطور؟ 👈گفتم میدانی ما روایات زیادی از بیش از هزار سال پیش و قبل از غیبت داریم که در آن ائمه علیهم السلام مخصوصا امام صادق علیه السلام بیان کرده اند که امام غائب ما عمری طولانی دارد و اگر دیدید بیش از عمر نوح غیبت طول کشید نا امید نشوید؟! 👈میدانی اینها در کتابهایی وجود دارد که نسخه های هزار ساله اش بعضا پیدا میشود و اگر هم نباشد در علم رجال میتوان به شکل قطعی نشان داد برای بیش از هزار سال پیش است. میدانی این روایات زیاد است؟! 👈میدانی این روایات اساسا آن زمان به گونه ای شبهه ای برای شیعه بود؟! آخر چطور ممکن است عمری به این اندازه برسد؟! اینها دیگر چیست که امام میگوید؟! ولی در زمانی که اصلا این خبرها نبود این روایات نقل شده است. 👈حالا که عمر حضرت اینقدر طولانی شده تازه متوجّه نورانیّت این روایات میشویم والا خود این روایات واقعا باورش در آن زمان بسیار دشوار بوده است. مگر انسان واقعا مؤمن بود که بفهمد و بپذیرد! دیدم واقعا برایش جالب بود. خیلی تعجّب کرد! 👈گفتم میدانی ما چندین روایت داریم که دو غیبت داریم. علمای ما مدّتها نمیفهمیدند که این روایات یعنی چه؟! ولی مرحوم نعمانی شاگرد کلینی در هزار سال پیش وقتی در ابتدای غیبت کبرا کتاب الغیبة خود را مینویسد میگوید تازه معنای این روایات را ما میفهمیم که چه میخواست بگوید. حالا که نوّاب قطع شده و غیب کبرا شروع شده است. 👈دیدم برایش جالبتر شد. خلاصه از این بحثها با هم زیاد کردیم که مثالهای دیگری که زدم مانند مثال به خلفای اثنا عشر در روایات عامه و سرنوشت این روایات در عصر بن امیه و بنی العباس و تطبیق آن بر امامیه و... 👈آخرش دیدم کاملا قبول کرد و گفت: «پس چرا تا حالا این حرفها را به ما نزده اند؟! در مدارس ما این کتابهای دینی بیشتر آتئیست پرورش میداد تا رفع شبهه کند!» راستش تکان خوردم! اینجا ماندم به او چه بگویم؟! 👈گفتم من هم نمیدانم چرا به شما نگفته اند ولی اینها حقیقت است. دیدم واقعا غرضی ندارد و قبول کرد. شبهه اش شکست. در عرصه های دیگر هم نکاتی گفتم و دیدم علاقه مند است. ⬇⬇
🔴گفتم ولی اینها را رها کن میدانی ریشه ی همه ی این اشکالات تو چیست؟! گفت چیست؟! گفتم مسأله این نیست که تو تحقیق کرده ای و اشکالاتی عمیق یافته ای! ریشه ی همه ی اینها این است که تو در درونت آخوندها را قبول نداری! این لباس را قبول نداری! مقداری مکث کرد و دیدم چشمانش برق افتاد و با خنده گفت دقیقا همین است! 👈گفتم بله همین است! تو هزار اشکال نداری! یک اشکال داری و آن هم اشکال به آخوندهاست. بد بین شده ای! به قول ما طلبه ها اصول موضوعه برایت تبدیل به مصادرات شده است. والا تو روز و شب در امور مختلف با تقلید از متخصصین خو گرفته ای! اینجا که رسیدی اینقدر محقق شدی؟! مگر دکتر میروی میگویی در مورد صحت نسخه ای که نوشته تحقیق کنم؟! 👈مسأله این است که تو تخصص ما را در این مسائل قبول نداری! انسان نیز فاعلی علمی است و چون نمیتواند از غیر علم تبعیت کند دیگر موضوعی برای تقلید و رجوع به روحانیت برای تو باقی نمانده و تو مانده ای و حجمی بزرگ از مسائل که قابل حل نیست. دیدم قبول کرد. 🔹باز گفتم ولی به نظرم مشکل تو این هم نیست! ریشه ای تر است! مشکل این نیست که تخصص آخوندها را قبول نداری بلکه این است که تخصص آخوندها را نمیتوانی قبول داشته باشی! آری مشکلت چیز دیگری است. گفت چیست؟! گفتم احتمال میدهم مشکلت این است که در مقاطعی از عمرت کارهایی کرده ای و انتخابهایی داشته ای و گندهایی زده ای😄 که برای توجیه آن حاضر شدی آخوندها را متهم کنی تا کمتر دردت بگیرد! برای خودت وجدان خفه کن ساخته ای! 👈نمیدانم ذهنش کجا رفت ولی دیدم یک دفعه گویا فرو ریخت! گفتم من به خودم و به دوستان زیاد میگویم که هر غلطی هم کردیم ولی مرد باشیم! مثل مرد پایش بایستیم و بگوییم میدانم بد است ولی انجامش دادم و انجامش میدهم! ✋نکند بدی را توجیه کنیم! اگر توجیه کنیم کم کم نفس لوّامه مان را میکشیم و کم کم بدی خوبی میشود و سپس سر از وادی انکار و در نهایت استهزاء و کفر در می آوریم! 👈اگر چنین است مردانه بگوییم میدانم بد است و انجام دادم! این حالت خیلی خوبی است. این همان حالتی است که انسان را میتواند حرّ کند. اگر اینچنین باشیم نشانه اش آن است که انسانهای پاک و خوب را بدمان نمی آید. 👈اتّفاقا به آنها محبت داریم و خودمان را نکوهش میکنیم. ولی اگر دیدی همان چیزهایی که فطرتت میگوید بد است را انجام میدهی و بعدش میبینی نفرتت از آخوندها بیشتر میشود در خودت شک کن! نکند به وادی توجیه و انکار بدی افتاده ای! ⚪تا کنون چند بار راستش به دانشجوها گفته ام این نکته را! گفته ام که بچه ها نامرد نباشید!😅 رفتید کیف و حال کردید و هر گندی زدید مردانه پایش بایستید و در مقابل خدا گردنکشی نکنید! والا شما میروید کیفش را میکنید و شبهه اش را هم نثار ما آخوندها میکنید!😄 اینها دو روی یک سکه هستند. 👈نستجیر بالله هر گناهی هم خدای ناخواسته کردید توجیه نکنید و آخر شب به خدا بگویید خدایا میدانم بد بود ولی نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. تو ببخش! نمیخواستم در برابر تو عرض اندام بکنم! من که باشم که بخواهم چیزی بگویم. شهوتم نگذاشت! غضبم نگذاشت! نفسم برایم زینت داد و هوای نفسم مرا بیچاره کرد! نه اینکه ربوبیت تو را قبول نداشته باشم! 👈قرار شد اگر باز هم را دیدیم بنشینیم از شبهه های دیگرش هم صحبت کنیم. مثل دو تا برادر که همدیگر را دوست داریم از هم خداحافظی کردیم. 👈البته بستر سهولت رواج این شبهات هم ورای آنهایی که بیان کردم نیروی اجتماعی و فرهنگ زمانه است که مناسب رشد این باکتریهای مضر و سرایت این ویروسهای ادراکی است. گویا ایشان در واقع متاثر از فرهنگ زمانه اینقدر راحت دچار شبهه شده بود تا صرفا متاثر از مشکلات اخلاقی و بد بینی به شکل کاملا شخصی! ✔میدانید خلاصه ی اینها چه بود؟! این بود که خواستم اولا به او محبت واقعی کنم تا موانع ارتباط را بسوزانم. مثل برادرش باشم. کاملا احساس امنیت بلکه بالاتر خیرخواهی و محبت داشته باشد. ثانیا مراتبی از تخصص را به او نشان دهم تا او را به روحانیت خوش بین کنم. همینکه میتواند با آنها ولو برخیشان حرف بزند و انتظار پاسخ داشته باشد. همین دو را اگر موفق شویم در آنها ایجاد کنید بسیار اثر مبارکی است. ثالثا به او تلویحا بگویم فریب نفست را نخور! از خودت مطمئن نباش! مساله ریشه اش به نزاع تاریخی جنود عقل و جهل و نبرد نفس و فطرت برمیگردد! 👈خوشبختانه به فضل الهی چند روز بعد این جوان در صف نماز جماعت رویت شد ولی گویا هنوز روزه نگرفته بود😊 ان شاء الله آن هم برایش آسان شود.
باسمه تبارک و تعالی (۴۱۶) «فیزیک کوانتوم و شبهات دینی» 🔹در خوابگاه دانشجویی یکی از دانشجویان گفت حاج آقا از فیزیک کوانتوم چه چیزی بلدید؟! گفتم چیز خاصّی بلد نیستم. ولی شما اگر مسأله ای هست بفرمایید. دیدم شبهاتی دینی در این زمینه گویا در فضای علوم طبیعی بینشان رایج شده است. لااقل کنجکاوی آنها را برانگیخته است. 🔸سر سفره ی افطار بودیم. در همان حال مطالبی که در ذهن داشتم و از فضای حکمت و برخی تلاشهای فضلا استفاده کرده بودم را یک صورت بندی کردم و به ایشان و آن جمع نکاتی را گفتم. به ذهنم رسید آن را بذل کنم. ✋البته بارها به آنها گفته ام اینها در واقع برایتان چندان شبهه نیست! شماها خیلی بیشتر از آنکه مبتنی بر این مباحث علمی وضعیت فعلی خودتان را تحلیل کنید تلاش کنید مبتنی بر مباحث روان شناسانه و جامعه شناسانه و مانند آن که مربوط به حوزه ی خود شناسی و گرایشات و تاثیرات جامعه بر شما است وضعیت خودتان را بشناسید! ولی گفتم حالا اشکال ندارد از این هم مقداری بحث کنیم. ✔عرض کردم اوّل ببینیم مختصّات بحث در جغرافیای دانش کجاست! ما یک عالم طبیعت یا همان عالم مادّه و عالم شهادت داریم و یک عالم ماوراء الطبیعه یا همان عالم مجرّدات و عالم غیب! عالم غیب خودش به دو سه عالم تقسیم میشود. عالم مثال و عالم عقول و عالم الاه! البته اگر عالم را به ما سوی الله معنا کنیم عوالم کلّیه همین سه عالم مادّه و مثال و عقل میشود. باید بدانیم دار وجود و هستی منحصر در این عالم محسوسات نیست و همچنین عالم تکوین منحصر در این عالم طبیعت نمیباشد. ⬇