eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۱) «قانون کارما و مکافات عمل» «الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ‏ غَفَر» «توضیحی پیرامون فیلم سینمایی: بهار، تابستان، پاییز، زمستان .. و بهار» 🔹ما وقتی در فضای دینی خودمان در فرهنگ شیعی صحبت از نسبت اعمال با سعادت میکنیم تصوّرمان این است که مهم عقیده است. بعد از عقیده صحیح مهم این است که در اعمال مخصوصا حق الناس نداشته باشیم و به حق الله هم اهتمام داشته باشیم. حالا این وسط گناهان کوچک و بزرگ هم از انسان سر میزند ولی اینها را میشود با استغفار و توبه و مانند آن جبران کرد. خیلی مهم نیست. عمده این است که ایمانمان از بین نرود. در کلّ عمل و اهمیت آن چندان برجستگی ندارد. 👈شاید مباحث کلامی و اقلّیت بودن شیعه و تلاش دائمی برای اثبات حقانیت خود و همینطور علوم فلسفی و تأکید بیشتر بر بعد نظری و فکری در ایجاد این تلقّی بی تأثیر نبوده باشد. و یا حتّی برداشتمان از مضامین دینی که تفاوت اساسی را در نبرد ایمان و کفر ترسیم نموده است. 👈ولی در این بین همواره مضامینی تکان دهنده از تأثیرات عمیق عمل بر آینده و سعادت انسان در متون دینی یافت میشود که در این بین انسان را به فکر فرو میبرد! الان چندان این آیه شریفه برایمان هضم نمیشود که: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» ⛔نکند باید بحث عمل و اهمیت آن در فرهنگ دینی خیلی برجسته تر میشد؟! نکند ما به واسطه ی عواملی درست این اهمیت را برجسته نکرده ایم و به خاطر موانعی دریافت و استنباط مناسبی از متون دینی در این رابطه نداشته ایم؟! ⬇
🔹گاهی نگریستن از زاویه ی فرهنگهای دیگر به متون دینی میتواند منظره ای جلوی دیدگان ما باز کند که گاهی بهتر برخی حقائق موجود در متون دینی را شکار کنیم. مدّتی هست که نگریستن به دین مبین اسلام و آیین پاک تشیّع از منظر آیین بودایی برایم جالب توجّه شده است. یکی از قوانین مورد تأکید و اساسی در آیین بودایی و هندویی قانون کارما است. قانون مکافات عمل که: از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو 👈اینکه انسان با اعمالش زندانی میشود! چه اعمال خوب یا اعمال بد! به واسطه ی آنها نسبت به آن امر مطلق و حقیقت بی قید و بیداری نهایی به نوعی در حجاب نورانی یا ظلمانی قرار میگیرد. در این بین مخصوصا اعمال بد مانند گرداب و باتلاقی انسان را در خود فرو میبرد! ⛔اینطور نیست که کاری کردی و تمام! کارهای انسان مانند دانه هایی است که در سرزمین حقیقت پاشیده میشود و دیر یا زود میوه و ثمره اش به انسان برمیگردد! انسان با اعمالش در قفس و زندان قرار میگیرد! اعمال انسان برای او شاکله ای ایجاد میکند که بر اساس آن به شکل عجیبی عملهای بعدی او و انتخابهای دیگر او رقم میخورد! ⛔شاید خودش هم نفهمد ولی اینها همه کاملا با هم در ارتباط است! با هر گناهی تخم حنظل جهل را در وجودمان میکاریم! نگریستن به انسان و عمل او از زاویه ی آیینهای شرقی و بودایی واقعا تکان دهنده است. انسان از عملش میترسد! از آن زاویه بهتر برخی مضامین دینی ما برجسته میشود! 👈اینکه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏» دیگر یک مضمون حاشیه ای نمیشود بلکه در محور تفکّر فرهنگ دینی قرار میگیرد! آدمی گاهی فکر میکند گناهانش بخشیده شده! دیگر حالا پشیمان است و تمام! ولی نمیداند که اینها آثار تکوینی برای او دارد. دیگر باید محصول آن را درو کند! 👈شاید با استغفار معمولی و پشیمانی مؤاخذه نشود ولی آثارش دیگر به او میرسد! رفع شدن این آثار به چیزی شبیه معجزه نیاز دارد که: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَار» یک قانونی در هستی است. اینها به خودی خود دیگر نابود شدنی نیست! انسان را وارد یک چرخه ای میکند و مدام از او عمل میگیرد! 👈خودش هم نمیداند چرا برخی کارها را میکند و هنگام عمل گویا عقلش از او گرفته میشود ولی اینها تأثیر اعمال قبلی اوست. تأثیر زندان و قفس اعمال اوست! همانها که فکر میکند رفته و تمام شده! این کلام مولایمان علی علیه السلام لبّ قانون کارما را از جهتی بیان میکند که: «الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ‏ غَفَر» ✋بترسید! فریفته نشوید! قسم به خدا طوری عملهایتان از جلوی دیدگانتان پوشیده میشود که گمان میکنید دیگر نیستند و بخشیده شده اند ولی صرفا به شکل مقطعی پنهان شده اند و قرار است به سوی شما برگردند! یکی دیگر از این مضامین که از منقولات احادیث نبوی صلی الله علیه و آله است و خیلی تناسب با کارما دارد این روایت است که: «من قارفَ ذنباً فارقه عقلُه لم یَعُد الیه أبداً» 🔹بر اساس قانون کارما هیچ راهی برای عبور از این زندان اعمال نیست مگر اینکه انسان به مقام بی عملی برسد! به سطحی از درک و وارستگی برسد که هیچ علقه ای به اعمالش چه خیر یا شرّ نداشته باشد! آن وقت است که فصل رهایی واقعی او فرا میرسد. حالا قصدم بررسی قانون کارما و نسبت سنجی آن با متون اسلامی نیست. غرضم این بود که گاهی وقتی از پنجره ی برخی از این مفاهیم کهن چند هزار ساله به متون دینی خودمان نگاه کنیم ممکن است برخی حقائق را بهتر ببینیم. یا ظرفیّتی برای نسبت سنجی در دل این مقایسه ها پیدا کنیم. 👈در هر حال به نظرم هنوز بحث از حقیقت عمل در فضای دینی ما به خوبی جایگاه خود را نیافته است! شاید هنوز جایگاه اساسی عمل آنطور که در متون دینی برجسته شده در فرهنگ دینی ما ایجاد نشده باشد. میتوان در این زمینه تحقیقات خوبی داشت. ⬇⬇
🔹یکی از فرازهای تکان دهنده در نسبت انسان با اعمالش در اواخر زیارت جامعه ی کبیره آمده است! آنجا که بیان میشود که هیچ راهی برای رهایی از چرخه ی تاریک اعمال زشت جز ولایت نیست! ولیّ الله است که میتواند این گرداب هولناک که هر دم ما را دارد بیشتر در کام خودش فرو میبرد را نجات دهد! اگر ما عمق اسارتمان را در چنگال اعمال و گرداب و مارپیچ تاریک آن درک کنیم آن وقت است که تضرّع و احساس نیاز دیگری هنگام زیارتهایمان پیدا میکنیم: 📖«يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي‏ عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي» 🔸«فیلم سینمایی بهار، تابستان، پاییز، زمستان ... و بهار»🔸 فیلم سینمایی «بهار، تابستان، پاییز، زمستان .. و بهار» ساخته ی سال ۲۰۰۳ کره جنوبی را دیدم. فیلم مهم با مضامین اخلاقی و صوفیانه در ترسیم مفهوم «کارما» که یکی از مهمترین آموزه های بودایی و ادیان شرقی است. 🎬داستان فیلم در مورد فصلهای گوناگون عمر یک راهب بودایی است که در آن به خوبی مکافات عمل نمایان شده است. دوران کودکی راهب تحت تعالیم پیری خردمند در معبدی در دل دریاچه ای میان جنگلی زیبا میگذرد. از همین فصل بهار زندگی شیطنتهای این کودک باعث شروع چرخه حلقوی فرو رفتن در باتلاق تبعات اعمال در فصلهای دیگر زندگی او میشود. 🎬راهب تازه کار برای سرگرمی به ماهی، قورباغه و مار با نخی سنگی بسته و موجب آزار آنها شده بود. استاد که مراقب او بود وقتی راهب در خواب بود سنگی بزرگ به کمرش بست و وقتی بیدار شد به او گفت تا با همین حالت نرود و آن سه جاندار را از رنجی که دچارشان کرده آزاد نکند خودش هم رها نمیشود. 🎬راهب هم با همان وضعیت به دنبال آن جانواران رفت و با گریه و اندوه بسیار دید ماهی و مار مرده اند! از اینجاست که گرفتاری راهب در فصلهای دیگر زندگی اش شروع میشود. 🎬سالها میگذرد و گویا همه چیز تمام شده و راهب در ریاضاتش موفّق است ولی چطور در فصلهای تابستان زندگی تازه آثار آن اعمالش تازه جوانه میزند! وقتی دخترکی برای شفا به معبد آورده میشود گویا عقلش زائل شده و برخلاف همه ی تعلیماتش به شکل باور نکردنی همه چیز خراب میشود! آن حقیقت اینجا ظهور میکند که: «الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ‏ غَفَر» 🎬تازه گناهان راهب شروع میشود و مدام محصولاتش را درو میکند تا آنکه در فصل پاییز زندگی اش به ارتکاب قتل و وجودی پر از کینه و نفرت و خودکشی و زندان هم کشیده میشود! 🎬و سپس در فصل زمستان زندگی دیگر موفّق میشود با ریاضات بسیار از خواهشهای نفسانی و آثار آن گناهان رها شود. سنگی بزرگ که نمادی از بار سنگین و گناهان و وزر و وبال آنهاست به خود بسته و با آن به قله صعود میکند. آنجا که تازه آن ماهی و مار و قورباغه در عالم معنا آزاد میشوند. سالهای سال این راهب اسیر چرخه ی تاریک آن اعمال زشت بود و با چه ریاضتها و مشقّتهایی آخر میتواند به رهایی برسد. 👈حالا توضیح بیشتر فیلم لازم نیست. تأکید مضاعف بر مفهوم تبعات اعمال انسان و توجّه دادن انسان به اینکه گمان نکند که این رفتارها و اعمالش از بین رفته بلکه چون وبالی به گردن او در عالم معنا آویزان شده و چرخه ی عجیبی از باتلاق را در رفتارهای بعدی اش ایجاد میکند. مفهوم کارما را در اندیشه ی بودایی خیلی زیبا ترسیم کرده است. 👈بد نیست متفکّرین ما یک بازنگری مجدّد و استنباط عمیقتری در زمینه نسبت انسان با اعمالش داشته باشند. گاهی نوعی تسامح و تساهل در این زمینه بین مؤمنین وجود دارد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۲) «فیلم سینمایی ذن: زندگی دوگن، استاد ذن» «فقط میشینیم و میشینیم و ذاذن میکنیم!» «انواع تصوف و اغراض ریاضت نفس» 🔹فراغتی پیش آمد و فیلمی ژاپنی زندگی دوگن، استاد ذن را در شرح حال یکی از بزرگان دینی ژاپن دیدم. شخصیتی که به شکلی نماد میوه های معنوی و دینی آنهاست. دوگن معاصر ابن عربی در قرن هفتم هجری است که برای دستیابی به تعالیم واقعی بودا از ژاپن به چین سفر کرد و بعد از ریاضتهای زیاد به مقام رهایی معنوی و عالم روشنایی رسید. 👈سپس به ژاپن برگشت و در قامت یک مصلح بزرگ دینی با مبارزه با دیگر فرقه های بودایی سعی در ترویج بودایی گری اصیل و ذن راستین نمود. اساس تربیتش هم مثل بقیه ادیان شرقی بر محور مراقبه و رهبانیّت و تمرکز است. طوری که انسان با ریاضت و مراقبه ویژه در خلوت أنانیّت و کدورتهایش از بین برود و هیچ شود. 👈خوبی این فیلم آن است که به خوبی فضای معنوی آیین بودایی و آنچه در حجره طلاب بودایی و معابد آنها میگذرد را گزارش کرده است. کلماتش حساب شده و نشانگر ابعاد اندیشه ی بودایی است. گاهی برای شناختن این مکاتب بهتر از هر کتابی اندیشه ی آنها را مجسم کرده و آن حس و حال معنوی حاکم بر فضای آنها را ترسیم میکند. 👈همچنین این فیلم از آن جهت که کاملا سعی کرده با نگاه مثبت و عظمت به یک رهبر بودایی و مراحل رشد معنوی و رسیدن به مقام استادی نگاه کند میتواند حاوی نکات جالب توجّهی باشد. 🔹اینها نیز معنویّت را در دل رهبانیت و در کنج عزلتها و انزواها دنبال میکنند. معنویّتشان آشکارا به معنای ترک دنیاست. انسان را از جامعه جدا میکند. همین برای نقد این نوع معنویت کافی است. ⬇
اگر ادیان ابراهیمی و در رأس آن اسلام عزیز نشان نمیدادند که چگونه در اوج فعالیتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی و زندگی عرفی میتوان به بلند ترین مقامات معنوی رسید عقل عادی انسان عادتا معنویّت برتر را تنها در قالب همین رهبانیّت کاهنانه جستوجو میکرد. ✔اساسا اینها انوعی بشری از تصوّف اند. تصوّف هم در اینجا یعنی گروهی که برای درک حقیقت به جای تفکّر به دنبال نفی تفکّر و به جای توجّه به عالم بیرونی به دنبال توجّه به عالم درونی هستند. باید دقت کرد که نه تفکّر و نه تصوّف هیچ کدام نبوّت نیست. نبوّت قوامش بر وحی توسّط فرشته ی الهی حضرت جبرئیل است. همانکه ادیان ابراهیمی همواره منادی آن در بین بشر بوده اند. وحی نیز امری موهبتی است و نه اکتسابی! یعنی با فکر و ریاضت به دست نمی آید. حساب دیگری دارد. لذا انبیاء الهی را نه میتوان در سلسله تاریخ تصوّف قرار داد و نه سلسله تاریخ تفکّر! 👈البته انبیاء الهی وقتی می آیند پیامی می آورند که برای درک آن تبعیت، تفکّر و ریاضت نیاز است. ولی تفکّر و تصوّف را در فضای نوینی تأسیس میکنند که غیر از آن تفکّر و تصوّف یله و رهای بشری است. این آیینهای شرقی طریقتهایی بدون شریعت هستند. حجة الله ندارند. لذاست که در پاسخ برای دلیل میگویند بیا خودت تجربه کن! نبی و پیامبر و رسول نیستند. 👈اینها صوفیانی هستند که به درجاتی از رهایی معنوی رسیده و متاع گران قیمتشان را برای فروش به بازار جامعه ی انسانی آورده اند. اینها چیزی جز تصفیه باطن برای وصول به برخی درکهای برتر و قدرتها ندارند. 👈در هر حال یکی از راه هایی که انسانها از دیرباز فهمیده بودند که میتوان از راه آن به درکها و قدرتهای مرموزی دست یافت راه تصفیه باطن و ریاضت و مراقبه بوده است. شاید یکی از بزرگترین مکتشفین این وادی در بیرون از فضای ادیان ابراهیمی همین بوداییان بوده باشند. حقیقتا هم به معارف و قدرتهایی دست پیدا میکنند. 🔹به طور کلی آنهایی که میخواهند از روزنه ی درونشان به حقائق هستی سرک بکشند دو دسته هستند. ☑یکی آنهایی که هدفشان دست یابی به قدرتهای نفسانی خارق العاده است مانند اهل سحر و طلسمات و تسخیر اجنّه! اینها برای تقویت نفس ریاضت نفس میکنند. ☑دسته ی دوّم هم آنهایی اند که به دنبال انصراف از امور خارجی برای مشاهده جوهر نفسشان و درک شؤون و اطوار آن هستند. اینها همان اهل تصوّف هستند. در همه ی تاریخ و همه ی ملل و نحل هم وجود داشته اند. ولی به شکل تخصصی در ادیان شرقی ظهور و بروز پیدا کرده اند! افلاطونها و ارسطوهای وادی ریاضت و باطن امثال بوداها بوده اند که عمدتا در هندوستان ظهور کرده اند. این متصوّفه را میشود دو قسم کرد. ☑یک دسته آنهایی که به دنبال شناخت واقعیّت خود هستند. البته در این مسیر ممکن است به قدرتها و علومی هم دست پیدا کنند ولی هدفشان همین معرفت و ابتهاج از آن است. اینها همان کاهنانی هستند که همواره در تاریخ بشر هم بوده اند و گاهی با خود خبرهای غیبی برای انسانها می آوردند. ☑دسته ی دوّم هم آنهایی هستند که هدفشان از شناخت واقعیّت خودشان در واقع خودشان نیست! بلکه میخواهند از دریچه ی آن به معرفة حقیقت غایی برسند. این نوع از معرفت نفس همان چیزی است که نه در اصحاب سحر و علوم غریبه پیدا میشود و نه نزد کاهنان صرف! این همان معرفت نفس دینی است. نفس انسانی در اینجا از آنجا که خودشان نشانه ی خداست مورد توجّه است. خدا هدف و غایت است. 🔹در قالب همین دسته بندی هایی که ارائه کردم میشود فهمید جایگاه این ریاضتها و تصوّفهای استاد دوگن کجاست! وقتی دوگن پیش توکیوری بزرگ، نائب السلطه ژاپن رفت و از او پرسیده شد که: شما تو معبدتون چیکار میکنین؟! او گفت: «فقط میشینیم و میشینیم و ذاذن میکنیم!» برای چه؟ برای رسیدن به ذات بودا و روشن بینی که خودش در نگاه آنها شروع یک راه بی نهایت است. 👈این عصاره ی کلام اهل تصوّف در طول تاریخ بوده است. با همه ی اختلافاتی که در آداب این نوع مراقبه دارند. غزالی مباحث مهمی در این زمینه در کتاب شرح عجائب القلب احیاء العلوم تحت عنوان «الفرق بين طريق الصوفية في استكشاف الحق و طريق النظار» دارد. برای مقایسه بین تصوّف اسلامی که به دلیل تبعیّت از معالم دینی بهتر است آن را عرفان بنامیم تا از تصوّف مطلق جدا شود خوب است این فرازها را با مراقبه های آیین بودایی و مکاتب مانند آن مقایسه کرد. 👈آنچه مشهود است حتی وقتی اینها از راه خود شناسی به نوعی خداشناسی مرموز پل میزنند هم نوعا به چیزی بیشتر از درک فیض منبسط دلالت نمیکنند. همان فیض واحدی که کثرات جلوات آنند. ولی شناختی از مقام ذات و توحید به اطلاق مقسمی که موضوع هیچ حکمی حتی وحدت نیست، ندارند. خدا را با غیر خدا اشتباه گرفته اند. ما قدروا الله حق قدره. طریقتهایی ابتر و همچنین بدون شریعت و حجیت اند. همین است که در نهایت در سطح جامعه سر از بت پرستی و انحرافات بسیار در میاورند.
باسمه تبارک و تعالی 🍀گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است🍀 🔹بعد از نماز صبح مشغول تلاوت قرآن شدم. آیات سوره مبارکه ی بقره بود. آنجا که طالوت بنی اسرائیل را برای نبردی بزرگ با جالوت حرکت داد. ولی دید با این جماعت مذبذب نمیشود به نبرد دست زد. امتحان نوشیدن از آب نهر رخ داد. تنها قلیلی از مؤمنین در این امتحان پیروز شدند. 🔸همین عده قلیل مؤمنین هم وقتی به سپاه عظیم جالوت رسیدند گفتند ما توان مقابله با این نیروهای عظیم کفر را نداریم. اینجا بود که آن مؤمنان خاص با نیروی قوی معنویشان به جماعت قلیل مؤمنین امید دادند که: 📖(كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرينَ) 🔹نظام اسلامی ما نیز در حال نبردی بزرگ با جبهه ی کفر و جنود جهل است. گاهی برای ادامه راه لازم است که زنان و کودکان و ضعیفان و اهل شک به نهر آبی مبتلا شده و در همان خانه مشغول شوند و به میدان نیایند. لا اقل کمتر دیگر نق میزنند و بهانه شان برای شلوغ کردن مدتی کم میشود. 🔸نظام ما هم حرکتش را به سمت قله و نبرد با سپاهیان جهل با همین جماعت قلیل مؤمنین پیش خواهد برد و این دولتهای غیر همسو نیز هر چند مزاحمت ایجاد کنند ولی به اذن الهی و رشادت مؤمنان برگزیده گزند نهایی به این مسیری که در حال پیموده شدن است نمیتوانند بزنند. 🔹و شما ای مؤمنین! ای آنانی که با طالوت از نهر آب آزمونها گذر کردید! صبر پیشه کنید و برای نبرد بزرگتان با جبهه ی کفر آماده باشید! با انگیزه ای مضاعف! دیری نیست که داوود، جالوت را از پای در آورد و نظم و هیمنه ی نظام کفر یکباره فرو ریزد!
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۳) «رنجهای شیرین صعود به قلّه» «گوارایی چگونگی ها در سایه سار درک چرایی ها» «آزمون بزرگ آمادگی برای لقاء الله و معنای زندگی دنیا» 🌄نمیدانم تجربه ی کوهنوردی دارید یا نه! آخر کدام آدم عاقلی است که لذّت و راحتی خانه را بر رنج و سختی ترجیح ندهد؟! ولی باز انسان با کمال خرسندی و شادابی رنج و سختی کوهنوردی را ترجیح میدهد. رنجی نشاط آور و لذّت بخش است! وقت انسان گرفته میشود! پای انسان خسته میشود! نفس انسان تند تند میزند! خطر دارد! ولی باز لذّت بخش است. 🚨ولی امان از وقتی که انسان در دل این درد و رنج باشد و یادش برود که در حال کوهنوردی است! در حال امتحان است! آن وقت است که همه چیز عوض میشود! ناراحت و عصبانی میشود! غمگین و پرخاشگر میشود. بد بین و نا امید میشود. همه ی اینها تفاوت ها تنها ریشه در تصوّر چرایی رنجها و سختی ها دارد. 🍀و همین معنای این گفته ی عمیق است که وقتی انسان چرایی را بداند چگونگی ها برایش گوارا میشود. تحمل پذیر میشود. بلکه لذّت بخش میشود 🌿و این همان حقیقتی است که قرآن کریم به انسان تعلیم میدهد. علت غایی و چرایی و معنای زندگی را به ما یاد آوری میکند! معنای زندگی دنیا ابتلاء و امتحان است. ☑ای انسانها! ای هبوط یافتگان به اسفل سافلین! یادتان نرود که معنای اینجا بودنتان امتحان و ابتلاء برای بازگشت و لقاء الله است. درگیر کم و زیادها و خوشی و ناخوشی ها و رنج و لذّتهایش نباشید! به فکر آن باشید که خط پایانتان کجاست! سرور بازگشت به سوی اهل و یارانتان یا پریشان حالی و یدعوا ثبورا! 📖«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۴) «لَئِنْ‏ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد» «ضرورت حق شناسی و قدردانی از امام عادل» 🔹بیدار که شدم دیدم رئیس جمهورمان آقای فلانی شده! نمیدانم شما چه احساسی داشتید! ولی من احساس آن را داشتم که سایه ی رحمت امامی عادل و پدری مهربان از بالای سرم رفته و دیگر در متن جریان حوادث قرار گرفته ام! این ایران دیگر آن ایران نیست! همان لحظه گردنم طوری گرفت که یک شبانه روز به سادگی نمیتوانستم تکانش دهم! همینطور یک جا افتاده بودم! این هم روز اوّل ما و ایران جدیدمان! گویا رئیسی عزیز آنگونه با پیکری سوخته در دل کوه ها به ما نگاه میکرد و میگفت: «بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي‏ مِنْ بَعْدِي‏» شما لایق همین بودید! 💭به یاد آخرین جلسه ای که رئیسی عزیز در هیئت دولت بود افتادم... یادتان هست که چطور با دلی شکسته و با یک بغضی از فشارهای روحی و بیرونی که به او می آید حرف میزد؟! از جناح دیگر که انتظاری نبود ولی طرف اصلی شکایتش ظاهرا همین جناح موسوم به انقلاب بود. آنهایی که او را آزار میدهند ولی او کسی نیست که حرفی بزند که زمینه ی اختلاف شود. 💔معلوم بود که در یک فشار روحی بزرگی بود. میگفت چرا با من اینطور میکنید؟! چرا از من چیزهایی را میخواهید که در روحیه من نیست؟! 💭به یاد مولایمان افتادم که نه از دست شامیان بلکه از دست کوفیان طوری شد که نفرینشان کرد! آنجا که طبق نقل الغارات بالای منبر قرآن کریم را بر سر گذاشت و فرمود خدایا اینها حقی که من در این کتاب دارم را منع کردند! تو هم آنچه سزاوارشان است به آنها بده! 😢خدایا من از اینها بدم می آید و آنها هم از من بدشان می آید! من از آنها خسته شده ام و آنها هم از من خسته شده اند. از من میخواهند بر اخلاق دیگری باشم که در من نیست! خدایا به من یاورانی بهتر از آنان بده و به آنها رهبری بدتر از من! 📖«اللَّهُمَّ قَدْ أَبْغَضْتُهُمْ وَ أَبْغَضُونِي وَ مَلِلْتُهُمْ‏ وَ مَلُّونِي وَ حَمَلُونِي عَلَى غَيْرِ خُلُقِي وَ طَبِيعَتِي وَ أَخْلَاقٍ لَمْ تَكُنْ تُعْرَفُ لِي اللَّهُمَّ فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي» 🔹رئیسی عزیزمان را که آن همه دویدن شبانه روزی خسته‌اش نمیکرد اینها خسته کرده بود. حالا من نمیدانم دقیقا چه بود که اینطور شده بود ولی یک حالت را در سیمایش میدیدم و از آن میترسیدم. راستش خیلی دوست ندارم یک آدمی در سطح ایشان و اخلاص و تقوای ایشان رئیس جمهورمان باشد، چون کفران نعمت چنین شخصیتهایی خیلی آثار بدی برایمان دارد: «مَنْ أَهَانَ‏ لِي‏ وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي‏» ⛔اینها نعمتهای بزرگی هستند که اگر کفران شوند عذاب شدیدی در پی دارند. گمان نکنیم همیشه نعمت بزرگ خوب است. نعمت بزرگ وقتی خوب است که همراه ظرفیّتی بزرگ باشد والا امتحانی بزرگ است. طرفی از آن قلّه است و طرف دیگر درّه! 👈این اواخر دیگر میدیدیم حتّی مؤمنین انقلابی هم از ایشان مدام انتقاد میکردند! حتی خودمان! در این گروه ها و گفت‌وگوها. گویا او هم بدتر از قبلی هاست! یکی میگفت برای رأی آوردن و محبوب شدن سراغ مسائل فرهنگی نمیرود! رها کرده! یکی میگفت بلد نیست چطور اداره کند و مدام دارد گران میکند! یکی میگفت فقط بلد است بدود! یکی میگفت همان هاشمی رفسنجانی است یک ذره بهتر! یکی میگفت ... 🔹خدماتش را نمیدیدیم. این حجم عجیب تلاش و اخلاص او را نمیدیدیم! گویا مشکلات فرهنگی و اقتصادی و... تقصیر ایشان است! حرفهایی میشنیدم از آدمهای خوب و انقلابی مان که رویم نمیشود بازگو کنم! برای ما خوب جا نیافتاده که امام عادل چه حقّ بزرگی بر گردن رعیّت و مردمش دارد! راحت غیبت که نه، به ایشان تهمت زده میشد! استهزاء میشد! خیانت میشد و او هم برای حفظ وحدت گردن میگرفت! 😞حقّ ایشان را که تضییع کردیم. قدرش را ندانستیم. طوری بود که حتی دل رهبر عزیزمان هم برای مظلومیتش بین مردم سوخت. قبلا هم به انحاء مختلف برای اهل فهم تذکر داده بود که قدر ایشان را بدانید و خدمات بزرگ این بزرگمرد را بازگو کنید. رئیسی که از دستمان رفت و حالا باید تبعاتش را بچشیم! ولی قدر این رهبر عزیزمان را بدانیم! این حکیم فرزانه را! اینها بزرگترین نعمتهای الهی برای جامعه انسانی بودند که خدا به ملّت ایران هدیه کرد! آیا حواسمان هست؟!
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۵) «اندر حکایت آبی روان به سوی دریا» «قالُوا سَلاما و مرّوا کراما» 🔹مؤمن هر چند در عزم ایمانی اش برای رسیدن به مقصد چون کوهی استوار است ولی ابعاد وجودی اش همه نرم نرم است. تا بتواند عبور کند و راهش را ادامه دهد. لین العریکة است. خفض الجناح دارد. سکون الریح دارد. طیب المخالقة دارد. 🚛در خودروهای سنگین دیده اید چطور بادشکن نصب میکنند! تا راحتتر هوا را شکافته و سرعت بگیرند و مصرف سوختشان پایینتر بیاید. تواضع داشتن و مبارزه با انانیّتها بادشکن است. مانع از تحلیل نیرو و خستگی است. 🔸برخی مثل سیم خاردار اند! منتظرند به مشکلی گیر کنند و دست به یقه شوند! با زن و فرزند و همکار و همسایه و بیماری و... بابا ول کن! آب باش! روان و رها باش و عبور کن! عیب موانع در خودشان نیست در درگیر کردن تو است. اگر توان تغییرشان را نداری توان درگیر نشدن و عبور که داری! یاد بگیر که گاهی باید چشم پوشی کنی و رد شوی! 🔻مؤمن مانند آب است. صاف و زلال و روان است. ستیزه جو نیست. با نرمی و بدون هیچ زحمتی هیئتِ موانع هرچند بزرگ را میپذیرد و از دورشان عبور میکند. عجیب انعطاف پذیر است. تنها و تنها به فکر مقصد است و سودای درگیری با این موانع فریبش نمیدهد. حلیم و بردبار است. سنگهای سخت را هم در بستر خود قدرتمندانه ولی به مرور صیقل میدهد. مسافری است که اجازه نمیدهد اینها مانع راهش شوند. با حالت سلام از دل صخره ها هم شده عبور میکند و میرود. مثل آبی روان تنها سودای رسیدن به دریا را دارند🔺 📖«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما»
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۶) «ذاذن، یوگا، مراقبه و مدیتیشن» «اعصاب سنج و مراقبه تقوای بندگی» 🔹اخیرا فیلمهایی دیدم که در آن انواع مدیتیشن و مراقبه های ادیان شرقی مخصوصا ذاذن و یوگا برجستگی خاصی داشت. این روزها بازار اینها خیلی هم گرم شده! خودش یک ورزش و یک درمان برای کاهش استرس و افسردگی و مشکلات خواب و... شده! انسان مدرن، اینها را که معنایی فلسفی داشته است نیز در خدمت هواهای خود قرار داده! 🔸میخواهد برای تحمل مشکلات و گاهی لذت بردن به نوعی حالت بی فکری و خلسه برسد! ولی باز به خاطر محبّت دنیا و بازگشتی دوباره به آن است نه اینکه برای اصالت دادن به حقیقتی برتر از خود باشد! نوعی غفلت ولی از سنخ معنویت است. غفلتی خطرناک. 🔹ولی قابل کتمان نیست که این خلسه ها و تمرکزها قدرتها و آرامشهایی را برای انسان به ارمغان می آورد. آیا چنین نیاز مهمّی در دین مبین اسلام پیش بینی نشده است؟! شاید دستور تقوا در قرآن کریم را بتوان بدیل توحیدی اینها دانست. مراقبه بر تقوا همان چیزی است که متأسّفانه به خوبی جز در برخی گرایشات عرفان اسلامی استنباط و تبلیغ نشده است؛ همان حالتی که: «جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ‏ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْه‏» 🔸مراقبه ی اسلامی در یوگا و ذاذن نیست. از سنخ تقوای ابتلائات است. این است که همیشه در متن زندگی عرفی چهارزانو به مراقبه تقوای بندگی بنشینیم. مثل بازی اعصاب سنج است. کسب جمعیت از زلفی پریشان است. اینکه در هر صحنه ای چطور با ظرافت سعی کند خدا را ببیند و با تقوا به سوی او حرکت کند. آرامش و تنوع و هیجان و لذت عجیبی برای انسان می آورد. (بذل الخاطر ۹۹۳)
باسمه تبارک و تعالی (۱۰۰۷) «لذّت تکیه زدن در سایه سار مفهوم رضایت» «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي‏ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏» 🔹یکی از مقامات بلند اولیاء الهی مقام رضاست. مقامی که از بصیرت عمیق درک اسرار سرّ القدری هستی نشأت میگیرد و در آن انسان با تمام وجود میفهمد همه چیز همانگونه که باید باشد در جریان است. همین است که همه ی جنگها در درونش به صلحی عمیق تبدیل میشود. 🔸نشانه اش اینکه خوشی و ناخوشی دیگر یکسان میشود و خصومت و درخواستی دیگر در باطن درون باقی نمیماند حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِيرَ مَا عَجَّل، وَ لَا تَعْجِيلَ مَا أَخَّر؛‏ و اساسا آدمی تا به این رضایتها از خدا نرسد توان حرکت به سوی او را نخواهد داشت: «ارجعی الی ربِّکَ راضیةً مرضیةً» مگر با خشم و غضب بر خدا میشود به او نزدیک شد؟! 🔹و اگر ما دستمان از حقیقت این مقام بلند کوتاه است خودمان را که نباید در این آفتاب سوزان ابتلائات از سایه های خنک مفهوم رضا هم محروم کنیم! داشتن چنین رضایتی نیاز زندگی ماست. اینکه در مقابل هستی و تلخی ها و شیرینی هایش سپر بیاندازیم. لااقل در ذهنمان تلاش کنیم اینها را از خدا بدانیم و از خدا راضی باشیم. 🔸این رضایت به هیچ وجه به معنای کاهلی و بی مسئولیّتی و تلاش نکردن برای تغییر نیست. چه این خودش ریشه در عدم رضایت دارد. بلکه به معنای توحید و خدا را دیدن است. به جنگ درونی با خواست خدا نرفتن است. میل ما باید طبق میل حق باشد! مگر خالق و رب ماییم که قرار باشد همه چیز مطابق درک و میل ما باشد؟! 📖«وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ‏ السَّماواتُ‏ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِن‏»