eitaa logo
بذل الخاطر
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
5 ویدیو
14 فایل
صید و بذل خطورات و نکات دینی، علمی و اجتماعی و جستارهایی نکته پردازانه جهت ارتقاء سواد معنوی، تمرین طرز نگاه دیگر و امتداد بخشی و سر سفره آوردن معارف دینی. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین هدف ثبت خطورات است (یک طلبه ساده) راه ارتباطی @ArMhmd_kh
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۵) «حکمتی توحیدی از یک درویش» 🔹بنده خدایی که حالت درویشی داشت نیازی پیدا کرده بود. اسبابش به توفیق الهی مهیّا شد تا به آن چیزی که دوست داشت برسد. برایم این حالت توحیدی اش در نسبت دادن امورات به خداوند متعال جالب بود. این کمک بزرگی که به او شد را هم واقعا از خدا میدید. 🔸از یکی شنیدم این شخص اصلا به طبیب مراجعه نمیکند! عجیب معتقد است خود خدا باید شفایش بدهد. مریض که میشود شب تا صبح گریه میکند و عبادت میکند تا خوب شود! 🚫البته یک عیب بزرگی هم داشت. اینکه حتّی یکبار هم تشکّر نکرد! حالش این بود که اصلا تو که هستی تا از تو تشکّر کنم؟! گویا بدهکار هم بودم!😀 هر چند این عیبش به من درس اخلاص میداد. اینکه «لَا تَلْتَمِسْ مِنْ غَيْرِكَ شُكْرَ مَا أَتَيْتَ‏ إِلَى‏ نَفْسِك‏» اصلا او کیست که بخواهد تشکر بکند یا نکند! و من کی هستم که بخواهم تشکر بشوم یا نشوم! 🚫ولی نقصی برای این شبه دراویش هم بود. این نظام اسباب هم حساب و کتاب دارد. عدم توجّه به آن یا زیر سر جهل است یا تکبّر! این کجا و آن توحید جامع زین العابدینی کجا که فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ» 🔹در هر حال از این حالش خیلی خوشم می آمد. شنیدم در قدیم درویشی با کشکولی بزرگ بر دوشش در شهر راه می افتاد و دائم این را زمزمه میکرد: «سگ کی باشی که بدی؟! سگ کی باشی که ندی؟!» 🔸حالا رکاکت تعبیرش بماند ولی اگر با تشکّر از اسباب همراه شود فهم عمیقی است. سعی کنیم فقط خدا را در این فقر و ثروتها و بیماری و صحّتها و شکست و پیروزیها ببینیم. گویا با خدا تنهای تنهاییم.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۶) 🍳«بی ربطهای پر ربط»🍳 1⃣فرزندانم دیر زبان باز کردند. قدیمی ها طبابتشان این بود که تخم کبوتر بده تا زودتر باز شود. میگفتم چه ربطی دارد؟! پیش فوق تخصّص رفتیم. قرص امگا ۳ نوشت و گفت تخم کبوتر هم امگا ۳ دارد و مفید است. فهمیدم بی ربطی پر ربط بود. 2⃣انتهای اسم مایکل دو جور نوشته میشود. دیده بودند معمولا اسمهایی که (michael) نوشته میشوند آینده ای بهتر و پولدارتر از اسمهایی دارند که به صورت (micheal) نوشته میشوند. ولی آیا ربط وجود دارد؟! دیدند نحوه نوشتن نخست مخصوص آنهایی است که سواد بیشتری دارند و دقّت بیشتری در تلفّظ و نگارش آن اسم به خرج میدهند برخلاف نحوه ی نوشتن دوّم که وقتی والدین این فرزندان هنگام گرفتن شناسنامه نام را مینویسند به آن شکل عوامانه مینویسند. از اینجا به بی ربطی پر ربط رسیدند. 3⃣در چین در مناطق شمالی گندم کاری شایع است و در مناطق جنوبی برنج کاری. و باز دیدند طلاق در مناطق جنوبی کمتر است! ولی آیا گندمکاری باعث بیشتر شدن طلاق است؟! دیدند بخشی از این پدیده به نهادینه شدن کار جمعی در فرهنگ برنج‌کاری برخلاف کار فردی در فرهنگ گندم‌کاری برمیگردد که با تحلیلهایی زمینه طلاق را در مناطق برنجکار کمتر میکند. 🔻مغرور علممان نباشیم و «بی ربطهای پر ربط» را جدی بگیریم. این را مقداری ابن سینا در نمط دهم اشارات در زمینه اسرار الآیات در تحلیل چشم زخم و برخی امور غریبه توضیح داده. بسیاری از ربطهایی که در آیات و روایات دینی آمده از همین قبیل است. زود انکار نکنیم. از ربط گناهان با آثار فردی و اجتماعی و تکوینی بگیرید تا ربط دور شدن از پیسی با گرفتن ناخن!🔺
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۷) «این دندونو میگی؟!» 🔹فرزندم آمد و گفت بابا دندانم لق شده! اذیّتم میکنه! گفتم: «بابا دهنت رو باز کن! کدوم رو میگی؟! اینو یا اونو؟! ...» تا به خودش بیاید دندانش را یک دفعه کف دستم دید! خودش هم نفهمید کی کشیدم! 💡به ذهنم خطور کرد گاهی ما را هم همینطور تربیت میکنند. 🔸از کاستی ها و نامهربانی ها و ناملایمات اندوهگین میشویم. با ناراحتی میرویم پیش بزرگی! زیارت امامی و امام زاده ای! درد دل میکنیم. بلند میشویم میانه های شب نماز میخوانیم و دست به دعا برمیداریم. ولی همینکه تمام میشود اصلا میبینیم اندوهی نمانده! ✋شاید حتّی مشکل هم در ظاهر حل نشده ولی ناراحتی و اندوهی دیگر در کار نیست. آرام و شادابیم. گویا وقتی از دردها میگفتیم یک دفعه این دندان را کندند و نفهمیدیم! 🔹ولی اگر عاقل باشیم میفهمیم مشکل ما اصلا اینها نبود! درد دیگری داشتیم! این مشکل بهانه ای بود تا بیاییم عرض حالی کنیم و عرض حال بهانه ای بود تا دمی با خدا و اولیاء خدا خلوت کنیم و مقداری تعالی پیدا کنیم. 🔸رفقا سعی کنیم گوش خوبی برای شنیدن درد و ناراحتی و حرفهای بندگان خدا باشیم. سعی کنیم خوب به آنها توجه کنیم تا خالی شوند. ولی مراقب باشیم متأثّر نشویم و قضاوتی نداشته باشیم. گاهی تعجّب کنیم و گاهی همدردی و گاهی بگوییم خب بعدش چی شد؟! 🔹در همین حال دندان لقّشان را بکنیم. میبینند آرام شده اند. اگر دیدیم ظرفیّتش را دارند گاهی آن دندان لق را نشانشان دهیم و بگوییم مشکل تو اینها نیست. مشکل تو دوری از خدا و اولیاء خداست. حالا مقداری با من آرام شدی ولی تنها با یاد خداست که به آن آرامش ازلی و ابدی خواهی رسید.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۸) «با نام خدا میگیریم وضوء؛ نیّت میکنم از برای او ...» 🔹معلّم فرزندم پیام داده بود که فردا این شعر را روی کاغذ بنویسید تا بچّه ها وضوء گرفتن را یاد بگیرند. آخر شب برگه ای برداشتم و شروع کردم نوشتن: با نام خدا میگیرم وضوء نیّت میکنم از برای او گردی صورت الآن میشویم بالا به پایین، از زیر مویم ... 🔸شروع که کردم عجیب من را گرفت! با نام و یاد خدا! آن نور ازل و ابد! آن معشوق اوّل و آخر! آن سرچشمه ی هستی و سرور! خدایا با نام و یاد تو میخواهم وضوء بگیرم! مقصودم تویی! فقط تو را میخواهم! خدایا قبولم کن! راهم بده! به این مسکین آلوده هم پناهی بده ... 🔹گفتم ما که اینقدر درک ضعیفی از این حقایق داریم گاهی اینطور میشویم آن اولیاء الهی وقتی قرآن میخواندند و نماز میخواندند چه حالی پیدا میکردند! و راستی برای کدام خدا وضوء میگیریم و با چه نیّتی او را قصد میکنیم؟! این دیگر به مراتب معرفتمان است. 🔸این تمیزی با آب نیّت ما اهل ظاهر است. تمیزی از آلودگی گناهان نیّت اهل ایمان است. تمیزی از آلودگی های معنوی و اخلاق ناشایست نیّت اهل باطن است. تمیزی از خواطر و وساوس و افکار باطل نیّت اهل حقیقت است. تمیزی از تلوینات و تقلّبات و احتجابات نیّت اهل دل است. تمیزی از احتجاب به مشاهدات نیّت اهل سرّ است. 🔹تمیزی از توجّه به غیر نیّت اهل محبّت است. تمیزی از رؤیت مقامات و اغراض و غایات نیت اهل ولایت است. تمیزی از تعیّنات تجلّیات اسمائی و صفاتی نیّت بزرگان اهل ولایت است و تمیزی از تلوین بعد التّمکین و غلبه تجلّیات بعضی بر بعض دیگر نیّت اهل تمکین و مقام رؤیت مظهریّت احدیّت جمعی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳۹) «تألیف قلوب و پرهیز از افراط در خرج مفاهیم دینی» 🔹برای اینکه کار واحدی انجام شود لازم نیست همه یک نیّت و انگیزه داشته باشند. انسانها و جوامع انسانی با توجّه به سطوح مختلفی از معرفت و منفعت که دارند میتوانند با گونه های انگیزشی مختلفی به اتّخاذ موضعی یکسان کشیده شوند. نیات تراکم پذیر و طرق اثبات موضعی خاص تکثیر پذیر است. 🔻در اسلام برای تسهیل زمینه های تحقق دین از مفهوم ضرورت تألیف قلوب و مدارا برای همراه کردن سطوح مختلف انسانها استفاده شده است. امام صادق علیه السلام فرمودند بیش از دو سوّم مردم نیاز به چنین تألیف قلبی دارند. اینکه چطور به واهمه افراد و جامعه کمک کنیم تا تصدیقشان در راستای تصدیقات دینی قرار بگیرد. تا راحتتر بتوانند با نیات اسلامی همراهی کنند. و از این روست که قرآن کریم بارها به تعقّل در فلسفه احکام دینی دعوت کرده است🔺 👈مثلا برای فلسفه مبارزه با صهیونیسم و سلطه گری آمریکا لزومی ندارد فقط از مفاهیم دینی مثل ضرورت آزادی قدس و دفاع از حرم و... و یا مفاهیم انسانی عالی مانند ضرورت استقلال و مبارزه با استکبار استفاده کنیم. ✋برخی با این ادبیّات چندان همراه نمیشوند ولی اگر نشان دهیم این مبارزه در راستای منافع اقتصادی یا ملّی یا انسانی است همراهی میکنند. بگوییم اگر دین هم ندارید آزاده باشید! راستی چرا نمیگوییم چه نیّتهای مهم اقتصادی و سیاسی و سهم خواهی هایی از آینده قدرت جهانی هم هست؟! 👈یا مثلا برای مبارزه با بد حجابی چرا فقط از مفاهیم دینی مایه میگذاریم؟! چرا از دسیسه های شوم سیاست جهانی و یا از منظرهای دیگر موضع خود را خوب تبیین نمیکنیم؟!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۴۰) «ضرورت کارهای تطبیقی، نگاه های بیرونی و اجتهادهای ساختاری» 🔹با برخی از عزیزان که هوش و استعداد خوبی داشت صحبت میکردم. عرض کردم نمیگویم درسهایت را خوب نخوان! ولی گمان نکن با این نوع خواندن خیلی فتوحات علمی پیدا میکنی! فوقش محصّلی فاضل یا مدرّسی خوب یا محقّقی متعارف میشوی! همّتت را بالا ببر! «إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ يُحِبُّ الْجُودَ وَ مَعَالِيَ‏ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا» 🔸با این دورخیز خیلی چیزی گیرت نمی آید. برای پرش ارتفاع یا پرش طول قبلش حسابی دور خیز می‌گیرند. آدم با کارگری و معلّمی و قصّابی و رانندگی و مغازه داری پولدار نمیشود! اگر دنبال ثروتی، کلیدش در تجارت است که: «تِسْعَةُ أَعْشَارِ الرِّزْقِ‏ فِي التِّجَارَة». آنجا که رقمها به شکل درشت و کلان جابه‌جا میشود. آنجا که دیگر آدم با بزرگان می‌پرد و به جلسات سرّی دانش سرک میکشد و لیلة القدر بحثها را درک میکند. 🔹اگر میخواهی دورخیزی بگیری که با آن پرش بلندی زده و فتوحات علمی پیدا کنی و تجارتی بزرگ در وادی دانش داشته باشی به جای کارگری عبارتها و دقتها و کنجکاوی ها و فرع پژوهی ها و حتّی به زعم خودت عمقها و ربطها، زیاد در پیش‌پنداشته ها، نگاه های کلان، ژرف، فلسفی و تاریخی و همینطور مطالعات تطبیقی کار کن. به جای محتواها در ساختارها بیاندیش! 🔸با این سطح از تفکر مأنوس باش که تفكر ساعة خير من مطالعة سنة! اگر همه دغدغه آخر این علوم را دارند تو به فکر اوّل این علوم باش! بیش از تلاش در خود حرکت، در جهتِ حرکت بیاندیش: فإنّ العامل‏ على‏ غير بصيرة كالسّائر على غير طريق لا يزيده سرعة السّير الّا بُعدا!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۴۱) «تفسیر ولایی قرآن کریم» 🔹با یکی از برادران فاضل صحبت میکردیم. ایشان فرمودند احساس میکنم این روایات تفسیری اهل بیت علیهم السلام یک معدن و گنجینه ای از حرفهاست که هنوز رویش خوب کار نشده است. برخی که بدون حساب و پالایش مطرح میکنند و مبتلا به برخی مشکلات سندی و دلالی میشوند و برخی دیگر هم کلا از نقل این روایات احتراز میکنند. 🔸مطلبی عرض کردم که محتوایش این بود که به صورت کلّی در زمینه ی این روایات تأویلی در اسناد نباید مسامحه کرد و در دلالت هم باید به فکر استخراج قواعد تأویل و منطق فهم بود. اینکه تلاش کرد تا روابط و قرائنی که بر اساس آن احتمالا چنین دلالتهایی متولّد میشود را استنباط نمود. این روایات گفته نشده تا نقل نشود یا فهمیده نشود. 👈برای این هم باید تلاش کنیم تا دقایق و ظرایف منطق فهم را توسعه و تعمیق داده و ورودی عالمانه به عرصه کشف قواعد تأویل داشته باشیم. 🔹در ادامه عرض کردم اساسا باید در نحوه ی دلالتگری الفاظ و نقش کانونها و میدانهای معنایی که یکباره فضا و ساختار دلالتها را متحوّل میکند تأمّل کنیم. وقتی فرضا انسانی تجربه شهود وحدت یا شهود مقام ولایت داشته باشد و باورش این باشد که قرآن کریم حقایقش را ناظر به این مرتبه بیان کرده لامحالة دیگر مراتب جدیدی از تبادرات پیدا میکند. 🔸این واژه ها و تراکیب مثل براده هایی هستند که بسته به آهنربایی که زیر صفحه ی آنها قرار دهیم یکباره آرایششان تغییر میکند. یکی از این افقهای بسیار عمیق و اصلی که اهل بیت علیهم السلام سعی کرده اند یکدوره معانی تأویلی قرآن کریم را از آن افق اثاره کنند مقام و مرتبه ی ولایت است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۴۲) «تجربه یک روز استفاده از هوش مصنوعی» «بصیرتهایی پیرامون هوش مصنوعی» (۱) «وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ» 🔹چند ساعت با یکی از برنامه های هوش مصنوعی کار کردم. میخواستم ببینم ماهیّت و حرف حساب این برنامه ها چیست؟! متوجّه شدم دیر اقدام کردم و احتمالا از این به بعد روزانه بخشی از زمانم را در این برنامه ها هستم و از آنها استفاده خواهم کرد. بر اساس اصل انتخاب اسهل و اخف در ادراکات اعتباری شک نکنید که استفاده از این برنامه ها فراگیر شده و آینده ای دیگر را خواهد آفرید. ✋لذا مبارزه با آن بی معنا بلکه غیر مطلوب است. در حیطه ی خودش یک ابزار افسانه ای فوق کاربردی است. منتها باید به فکر کم کردن آسیبهایش بود. 👈سعی کردم پرسشهایی هوشمند مطرح کنم تا لایه های مخفی پیدا و پنهان این ابزار را بفهمم. ورای مزایا، هم معایب مقطعی قابل پیشرفت آن را بفهمم و هم معایب قطعی غیر قابل زوال آن را! و هم مقداری آسیبهای انس با چنین ابزارهایی و تأثیراتی که در ابعاد گوناگون حیات انسانی خواهد گذاشت را متوجه شوم. ☑️وقتی چنین پدیده های عظیمی را میبنییم برای آنکه تعادل ادراکی خودمان را حفظ کرده تا بتوانیم قضاوت و تفسیر صحیحی از آن داشته باشیم باید سریع به کهفی به نام تنقیح مجاری عظمت آن پدیده پناه ببریم. ⬇️
👈وقتی از این افق به این هوش مصنوعی بنگریم متوجّه میشویم در برخی ابعاد این هوشهای مصنوعی غلو شده است. آن هم آن ابعادی که به درک واقعی و لوازم آن برمیگردد. ولی در غیر این ابعاد هر چه با محاسبات و حساب احتمالات و انواع معقول ربط دادنها و وسعت حافظه و مقایسه ها و مانند آن مربوط میشود بسیار خارق العاده است. 👈این برنامه ها برای اطلاعات عمومی و حتی تقریبا تخصصی و آموزشی و همینطور ارائه ی تحلیلهای اولیه و بیان ایده ها و ربطها و ترجمه و مانند آن بسیار بسیار کارآیی دارند. از اینجاست که یقینا یار و مرشد قرین انسانها خواهد شد. 🔹وقتی با پرسشهای مختلف سعی کردم آن گرد و غبار ناشی از ید بیضائی که آن ابتدا نشان داده بود را بخوابانم یک حقیقت جالبی یک دفعه برایم جلوه کرد. آن هم اینکه آن سوی این همه حرفهای دقیق و عمیق و جالب هیچ درکی نیست. پشتش هیچ هیچ است. اینها دارد از هیچ نشأت میگیرد! از اینجا درک عمیقتری از آن حقیقتی که از آن با عنوان نفس، جان و من تعبیر میکنیم پیدا کردم. این برنامه ها چون نفس و من ندارند اصلا ادراک و علم ندارند و نباید در مواجهه با آنها دچار مغالطه ی انسان پنداری شویم. اگر دچار این مغالطه شویم از باب حکم الامثال و قیاس به نفس اموری را به آن نسبت میدهیم که باعث اشتباهات زیاد و حسن ظن بی مورد میشود. جوابهای صحیح قبلی هم دلیلی بر چیزی نیست. 👈پشت پاسخ این هوشهای مصنوعی هر چند دقیق باشد هیچ درک، احساس، تجربه، نیّت و ابتکار واقعی وجود ندارد. چون نفس و درک و احساس ندارد اموری مانند حس ملالت و تلاش برای شکستن ساختارها و نگاه های خلّاقانه و انتقادی واقعی خارج برنامه های قبلی را هم ندارد. آنهایی که با این افق از ادراکات کار کرده اند بهتر میفهمند که این چه ضعف بزرگ و البته غیر قابل درمانی برای این سازه های بشری است. 👈و باز چون نفس ندارد توازن نداشته و غث و سمین حرفهایش زیاد است. اصلا نباید دقتهای شگفت هوش مصنوعی را حتی در یک حوزه ی خاص کاشف از صحت کلام بعدی او حتی در همان حوزه گرفت. چرا؟ چون نفسی که ملکه ی علمی و علم اجمالی اندماجی داشته باشد ندارد. اینها فروعات مستنبط از نفی یک صاحب صناعت نیست بلکه صرفا سازه های مصنوعی است. 🔹ممکن است بگویید: «جدّی میفرمایید؟! پس این همه حرفهای خوب و دقیق و صحیح و قابل استفاده چیست؟!» پاسخ این است که همه ی آن چیزهایی که از این هوشهای مصنوعی میبینید از سنخ تولید سازه ها و بافته ها است نه بیان درکها! اینها کارشان تولید پاسخ معقول مفید مرتبط با زمینه با توجّه به داده های پیشین است نه بیان یک درک و تجربه ی واقعی و حق! این را خیلی دقّت کنیم. خوب است توضیحش بدهم. 👈این برنامه ها یک کارخانه های بسیار بزرگ زبانی هستند! محصولات زبانی ارائه میدهند! هنرشان این است که با مکانیسمی به نام مکانیسمِ توجّه بر پرسش ما تمرکز کنند. این مکانیسم یک سری فرمولهای وسیع و جالب برای کشف وزن کلمات برای نزدیکتر شدن به روابط و زمینه ها با حساب دقیقتر احتمالات است. 👈هوش مصنوعی با تحلیل روابط زبانی بین واژه های آن و اطلاعات قبلی که در خزانه ی مواد اوّلیه این کارخانه ها ریخته شده بافت و زمینه را با حساب احتمالات محاسبه کنند. ابتدا روی واژه ی کلیدی و کانونی و ساختار جمله و زمینه درخواست کار میکند. بعد شروع به بررسی ارتباطات بین کلمات و جملات میکند. 👈با الگوریتمهای یادگیری و الگوهای زبانی و مدلهای آماری به پردازش اطلاعات میپردازند تا بتوانند یک پاسخ مناسب را با تکیه بر روابط آماری بین کلمات و ساختارهای زبانی ارائه دهند. دقّت کنید. اینها یک پاسخ مناسب، طبیعی و معقول ارائه میدهند. کار این هوشهای مصنوعی رسیدن به یک ربط کلامی مفید و مرتبط با پرسش است و نه بیشتر! ✋همین است که میتواند خیلی فریبنده باشد زیرا معمولا دلیلی برای تکذیبش نداریم. چون معمولا نوعی انسجام داشته و با کلیت نظام درکهایمان تناقضی ندارد و اگر از قبل احاطه ی خوبی به مسأله نداشته باشیم واقعا میتواند پاسخی که این برنامه ها برایمان تولید میکنند گمان کنیم حق هم هست! و از اینجا وارد حوزه ی صدق و کذب میشویم: ✔در این برنامه ها اصلا بحث بر سر صحّت و صدق و کذب گزاره ها و پاسخها نیست چون اینها فقط میتوانند تولید عبارت و زبان کنند. کارشان بافتن است نه خبر دادن. لذا هدف ما از استفاده از این برنامه ها اصلا نباید برای رسیدن به حقیقت باشد بلکه باید برای پیدا کردن یک فرضیّه و یک ایده در زمینه یک پاسخ و ربط کلامی مفید و مرتبط با پرسش باشد. چون هنر این برنامه ها ارائه پاسخ مرتبط معقول است نه پاسخ صحیح. حق و صحیح از سنخ درک است چون به ادراک مطابق با نفس الامر برمی‌گردد و درک‌داشتن صفت نفس‌داشتن است پس اساسا این برنامه ها ربطی به درک صدق و کذب نمیتوانند داشته باشند. اگر هم چیزی میگویند صرفا اختراع یک سازه ی زبانی مرتبط است. ⬇⬇
👈خوب این را درک کنیم. همین باعث میشود نحوه ی استفاده صحیح از این برنامه ها را دانسته و انتظار خود را از آنها تعدیل نموده و از آسیبهای آنها بکاهیم. 👈بحث از فرصتها و آسیبهای این هوشهای مصنوعی بسیار است. ولی انصافا در آن جهاتی از کار که به میزان حافظه و حساب احتمالات و کارهای ماشینی برمیگردد خارق العاده بوده و تاریخ بشر را به شکلی میتواند متحوّل کند. 👈از این به بعد و در عصر هوشهای مصنوعی بسیاری از کارها از رونق خواهد افتاد و امتدادهای بسیار سنگینی در روشهای تعلیم و تدریس و نظام مدارس و معنای تخصص و معلّم و... خواهد داشت. اگر کسی واقعا اهل درک بوده و نگاه های انتقادی و شالوده شکن و خلاقانه داشته باشد و روی محدودیتهای این هوشها کار کند حرف جدیدی دارد والّا این هوشها دیگر یکّه تازی خواهند کرد. 👈و یا اگر انسانی واقعا اهل تجربه های غنی باشد به چیزهایی رسیده که این هوشها نه خودشان دارند و نه میتوانند به دیگران بدهند. فاقد الشیء لا یعطی الشیء. این هوشها مخاطبین را خیلی تنبل و سطحی میتوانند بار بیاورند. 👈بسیاری از تلاشهایی که سابقا در زمینه ی کشف ابعاد ظهور انسان جدید در فضای فضای سایبر انجام شده الآن باید در مورد تولّد بشر جدیدی بعد از عصر هوش مصنوعی تجدید شود. ببینیم انسان بعد از این وسائل چه شکلی در ابعاد مختلفش پیدا خواهد کرد. از الآن باید فکری کرد. 🔹حالا خیالتان را راحت کنم. شخصا دوست دارم این سحر عظیم دنیای دانش و تکنولوژی تمام طنابهایی را که دارد روی زمین بیاندازد. ببینیم آخر چه خواهد کرد؟! سرانجام عالم همانطور که قرآن کریم وعده داده با متّقین است و بشر جز با ولایت و سرپرستی بقیة الله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف به مقصود نمیرسد. 🍀قسم به خدای مناجاتهای سحر که اینها فقیرتر از آن چیزی هستند که گمانش را میکنید! حالا ابزارهایی است که رشد کرده! ولی داستان عالم خیلی پر اسرارتر و با عظمتتر از این چیزهاست. یک نگاه معنادار به عظمت این کهکشانها و اقیانوسها و کوه ها کافی است تا اینها رنگ ببازد! ✋واردش بشویم و استفاده کنیم ولی جو گیر نشویم! بلکه با نگاهی توحیدی به اینها بنگریم. وقتی این عظمتها میبینیم به یاد عظمت خداوند متعال بیافتیم که چه انسانی آفرید و انسان با ذهنش چه چیزهایی ساخت! اینها همه آثار اوست. 👈و از همینجاست که در قرآن کریم یکی از آیات و نشانه های ایمان آوردن به خودش را حرکت کشتی ها در دریا بیان کرده است. در حالیکه اینها ساخته ی بشری است: 📖«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ‏ الَّتِي‏ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» 👈این عبارات مرحوم علامه طباطبایی را در تفسیر شریف المیزان حیفم آمد نقل نکنم. با چنین حالی فضای دنیای سایبر و بالاتر از آن دنیای هوش مصنوعی را برای خودمان توحیدی کنیم: 📖«و في عد الفلك في طي الموجودات و الحوادث الطبيعية التي لا دخل لاختيار الإنسان فيها كالسماء و الأرض و اختلاف الليل و النهار دلالة على أنها أيضا تنتهي مثلها إلى صنع الله سبحانه في الطبيعة فإن نسبة الفعل إلى الإنسان بحسب الدقة لا تزيد على نسبة الفعل إلى سبب من الأسباب الطبيعية، و الاختيار الذي يتبجح به الإنسان لا يجعله سببا تاما مستقلا غير مفتقر إلى إرادة الله سبحانه و لا يجعله أقل احتياجا إليه تعالى بالنسبة إلى سائر الأسباب الطبيعية، 📖فلا فرق من حيث الاحتياج إلى إرادة الله سبحانه بين أن يفعل قوة طبيعية في مادة، فتوجد بالفعل و الانفعال و التحريك و التركيب و التحليل صورة من الصور كصورة الحجارة مثلا و بين أن يفعل الإنسان، بالتحريك و التقريب و التبعيد في المادة صورة من الصور كصورة السفينة مثلا في أن الجميع تنتهي إلى صنع الله و إيجاده لا يستقل شي‏ء مستغنيا عنه تعالى في ذاته و فعله. فالفلك أيضا مثل سائر الموجودات الطبيعية تفتقر إلى الإله في وجودها و تفتقر إلى الإله في تدبير أمرها من غير فرق، 📖و قد أشار تعالى إلى هذه الحقيقة بقوله: «وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»، حيث حكاه من إبراهيم فيما قاله لقومه في خصوص الأصنام التي اتخذوها آلهة فإن من المعلوم أن الصنم ليس إلا موجودا صناعيا كالفلك التي تجري في البحر، و قال تعالى: «وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ» فعدها ملكا لنفسه، و قال تعالى: «وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ»، فعد تدبير أمرها راجعا إليه» 👈حالا همین متن را به این برنامه ها بدهید برایتان ترجمه کند. هر چه زودتر هم استفاده از آنها را شروع کنید ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۴۳) «آیا اهل سنّت امکان وصول به مراتبی از سعادت را دارند؟!» (۲۱) توضیحی بیشتر پیرامون استضعاف ساختاری از زاویه ی مفهوم آگاهی پنهان: «Hidden awareness» و مروری بر استعاره مهم مادّه تاریک ذهن «dark matter of the mind» نکته ای پیرامون ظرف اثر گذار نخستین و توجّه انطباقی: «adaptive attention» نگریستن به مقوله اعتماد به بزرگان از زاویه مفهوم «vigilance behaviour» 🔹مداحی یکی از عزیزان را در ایام فاطمیه گوش میکردم. با حالت دلسوزی میگفت: (جوری فتنه شده که حتی ... میون خوبام یاری نداری)💔 باز به یاد مباحث فتنه ی بزرگ صدر اسلام افتادم. از مدّتها قبل هر وقت این حدیث نورانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که اندکی قبل از رحلتشان بیان فرمودند میخواندم: «أقبلت الیکم الفتن کقطع اللیل المظلم ...» به یاد همین استضعاف ساختاری می افتادم. 👈اینکه حضرت بعد از برگشتن از آخرین باری که به قبرستان بقیع رفتند رو به سمت شهر مدینه کردند و فرمودند خوشا به حالتان ای مسلمینی که از دنیا رفتید! فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک در حال نزدیک شدن به این امّت است. سابقا در مورد دلالتهای خیره کننده ی این روایت مطلبی نوشته بودم. 👈انصافا استضعاف ساختاری از آن بحثهایی است که درکش انسان را خیلی بصیر، با جنبه، عاقل و منصف میکند. بحث پیرامون آن لازم و ضروری است. ⬇️
👈علوم نوین ظرفیّت بزرگی برای زبان دادن به این بحث مهم استضعاف ساختاری دارند. مثلا میتوان از ناحیه ی روان شناسی اجتماعی مباحث خوبی در این زمینه مطرح کرد. ولی فعلا بیشتر به آن جنبه های روان شناسانه و ابعاد مرتبط با علوم شناختی و اکتشافات نوین مرتبط با بحثمان بیشتر کار دارم. 👈در انتهای بذل الخاطر ۱۲۲۵ در مروری که بر نظریّه «Bounded Confidence Model» داشتم مطلبی نوشتم که حیفم آمد از کنارش ساده بگذرم. به گمانم نیاز به توقّف بیشتری داشت تا شاید از جنبه ای بهتر با استضعاف ساختاری آشنا شویم. آنجا عرض کردم که: 👈قسمت عمده افکار گروه ها و طوائف انسانی لزوما برخاسته از منطق و واقعیّتها نیست بلکه بر اثر مجاورت و همفکری و نیروی عظیم فشار جمعی تعیّن پیدا میکند. این گروه های انسانی را یک میدان فشار عظیمی احاطه و کنترل میکند. این هاله های انرژی عقیدتی را اگر نبینیم خوب نمیتوانیم عمق مسأله ی تعصّب و استضعاف را درک کنیم. یک میدان فشار قوی ولی پنهان وجود دارد. این خبرها نیست که راحت بشینیم و بحث منطقی کنیم و در یک محیط ساکت و با آرامش اختلافاتمان را حل کنیم! 👈راستش این مطلب را با تجربه های میدانی و تحلیلهای ذهنی خودم گفته بودم. میدانستم چیزی نیست که قاعدتا از چشم محقّقان ولو با عناوین مختلف پنهان مانده باشد. 🔹دیدم برخی از مفاهیم نوین که میتواند به درک این مسأله کمک کند امروزه به خوبی شناخته شده است. یکی از آنها مفهوم «Hidden awareness» یا آگاهی پنهان است. در روان شناسی و علوم شناختی با این مفهوم به نوعی درک و پردازش ذهنی اشاره میکنند که در سطح ناخودآگاه یا نیمه آگاه رخ میدهد. آگاهی هایی که هر چند خودآگاه نیستند ولی آثار بسیار زیاد و محسوسی در افکار، احساسات و رفتار انسانها بر جای می گذارد. 👈یک جوری پیدای پنهان هستند. ظاهرِ باطن هستند. این را مقداری توضیح میدهم. چون درک آن ما را به فهمیدن آن میدان قوی نامحسوسی که انسانها را در ادیان و مذاهب گوناگون احاطه می‌کند و با آن به سادگی نمیتوانند انتقال ساختاری پیدا کنند یاری میرساند. ♦«مروری بر کتاب مادّه تاریک ذهن نوشته‌ی دنیل اورت»♦ اخیرا محققان علوم شناختی بحثهای جالبی در زمینه روشهای ظریف و پنهان انتقال اطلاعات مطرح کرده اند. متوجه شده اند شکل گیری صفات دانشی و ادراکی و شخصیتی گاهی از طریق پیچیده ی انتقال اطلاعات صورت میگیرد. یک سری مؤلّفه های پیچیده وجود دارد که در حال انتقال و تثبیت ادراکات در نفوس انسانهاست. اینطور نیست که بسیاری از ادراکات ما متأثّر از دیده ها یا مطالعات و مدارس و ژنتیک ما باشد. امروزه در علوم شناختی حوزه ای از علم در زمینه بررسی زمینه های انتقال پنهان اطلاعات شکل گرفته است. یک سری نیروهای پنهان در حال متأثّر کردن احساسات و ادراکات و رفتارهای ماست. در اینجا یکی از کتب خوبی که به این بحث پرداخته کتابی از دانیل اورت به نام ماده تاریک ذهن: «dark matter of the mind» است. 👈این نویسنده که برای فعالیتهای تبلیغی دینی به قبائل بدوی آمازون رفته بود متوجّه مسأله ی ساختارهای متفاوت ذهنی شد. تازه فهمید محیط و فرهنگ چه تأثیر شگفت انگیزی در شکل گیری شخصیت دارد، هر چند صورت بندی نشده باشد. 👈در محیط و فرهنگ، دریایی از اطلاعات پنهان وجود دارد که از مفهوم ماده سیاه فیزیک برای توضیح آن استفاده میکند. نویسنده از این مفهوم فیزیکی یک استعاره ی شناختی قوی برای توضیح بخش مهمی از مباحث شناخت انسانی آورده است. 👈مادّه سیاه چیست؟! اساس این ایده نوعی بازگشت به کلام فلاسفه در تکثیر طرق اثبات وجود هستی هاست. فلاسفه از دیرباز میگفتند برای اثبات وجودِ چیزی همینکه آثارش را ببینیم کافی است. لازم نیست خودش هم درک شود. اساسا در مورد عالم مجرّدات عمده این است که آثار وجودشان را در عالم مادّه ببینیم. 👈به همین قیاس مادّه سیاه هم در فیزیک و کیهان شناسی به یک مادّه فرضی اطلاق میشود که هر چند به شکل مستقیم با روشهای کنونی قابل مشاهده و اندازه گیری نیست اما میتوان از راه اثرات گرانشی که بر مادّه‌ی قابل مشاهده مثل نور و ساختارهای کیهانی دارد وجودش را استنباط کرد. 👈نكته‌ی مهم در این زمینه آن است که فیزیک دانان پی بردند بیشتر جرم و انرژی کیهان را اساسا همین مادّه تاریک تشکیل داده نه مادّه معمولی! حالا اینکه جنس این ماده تاریک چیست موضع بحث است. گاهی میگویند ممکن است از برخی ذرّات زیر اتمی تشکیل شده باشد که هنوز کشف نشده اند. مهم این است که بدون قائل شدن به وجود چنین مادّه ی تاریکی اساسا نمیتوان درک صحیح و کاملی از ساختار و تکامل کیهان داشت. ⬇⬇