eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۰) «الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيق‏» «اهمیت رفیق طریق و مجالست با بزرگان برای سلوک راه خدا» 🔹فرزندم دو روز است روزه میگیرد. راستش مانند بقیه بچه ها اصلا زیر بار گرسنگی و تشنگی نمیرفت! مگر میشود این خردسال یک دفعه از آن حالات غریب و بهانه ی اکید گرسنگی تصمیم بگیرد روزه بگیرد؟! باز هم اصرار دارد برای سحر بیدارش کنم و روزه بگیرد. 🔸دقّت کردم ببینم چه شده که این عزیز دلم اینقدر توان و انگیزه پیدا کرده؟! اصلا این فرزند دیگر آن فرزند نیست! خیلی راحت و مؤدّب برای سحر بیدار میشود و منتظر میماند تا با هم نماز بخوانیم و شب بخیر میکند و میرود بخوابد! دقّت که کردم دیدم دو عامل اینقدر کیمیاگری کرده است: 1️⃣یکی اینکه فهمیده بزرگترها روزه میگیرند و اگر روزه بگیرد احساس بزرگی پیدا میکند! احساس رشد و کمال! 2️⃣دیگر اینکه فهمید این روزه گرفتن و تشبّه به بزرگان برای او ممکن و دست یافتنی هم هست. ولی چطور؟ وقتی فهمید دختر خاله اش که یک سال بزرگتر است روزه گرفته! 💡به دلم افتاد حالا فهمیدی مجالست با بزرگان و مطالعه ی احوال آنها و همینطور داشتن رفیق طریق چقدر مهم است؟! کیمیا میکند! انسان را عجیب تکان میدهد. میل به حرکت و تشبّه در او ایجاد میکند. ✔️به جای اینکه مدام کتابها را بخوانیم اگر سودای طیّ طریقی داریم باید به آنهایی که این راه را رفته اند بنگریم و رفیقی پیدا کنیم تا ما هم باورمان بشود این راه رفتنی است! ✔چه بسیارند آنهایی که میدانند ولی مسافرت را آغاز نمیکنند. چون در محفل بزرگان اهل سفر وارد نشدند و رفیق راهی و همنفس سفری برای خود جستوجو نکردند.
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۱) «ربَّنا تقبَّل مِنّا» «خدایا این اداهای ما را به کرمت بپذیر» 🔹از فرزند خرسالم پرسیدم: عزیزم چرا روزه میگیری؟! میخواستم ببینم نیّتش چیست؟ آخر ارزش عمل به نیّتی است که آن عمل از دل آن میشکفد! میخواستم ببینم چه درکی از آن عظمتی دارد که به خاطر او زحمت روزه را میخواهد تحمّل کند. برای چه مقصدی میخواهد تلاش کند؟! 🔸مقداری سکوت کرد و گفت دوست دارم بگیرم دیگه! دیدم واقعا نیّت خاصی ندارد جز اینکه مثل بزرگترها باشد و ادای آنها را در بیاورد! فکر میکند لابد این کار خوب است و باعث بزرگی او میشود. فعلا عملش برخاسته از درکی بسیار ضعیف و مشوب است. 💡اینجا بود که به دلم افتاد شماها هم که مشغول این نماز و روزه و حج و زیارات و... هستید حکایتتان مثل این خردسال است. خیلی محتوایی ندارد. حتّی خداشناسیتان هم مصنوع مثلکم مردود الیکم است. ✋اصلا وقتی از افق اولیاء الهی و علمای ربّانی به آن نگریسته شود خیلی بچگانه و بی محتواست. 🔹ولی باید چه کنیم؟! اوّل اینکه به این اعمال قانع و مغرور نشویم! بسیاری واقعا باورشان شده عملشان چون صحیح ست پس مقبول هم هست! از مقبولیّت و درجات مقبولیّت بی خبرند! فقط به خدا بگوییم سبحان الله! میدانیم لایق درگاهت نیست ولی تقبّل منّا! این ادابازی ما را هم قبول کن. 🔸دیگر اینکه آنقدر این اعمال را تکرار کنیم و با تفکّر آبیاری کنیم و آنقدر این درب را خالصانه بزنیم تا جوانه های معرفت از زمین این اعمال سر برآورد و بفهمیم پشت چه عظمتی را دست میکشیدیم: گفت شیر ار روشنی افزون شدی زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی این چنین گستاخ زان می‌خاردم کو درین شب گاو می‌پنداردم
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۲) «حلاوت ذکر برای زاهدان» 🔹بخشی از کتاب «مفتاح الهدایة» که در سرگذشت یکی از عرفای شهیر قرن هشتم به نام امین الدّین بلیانی کازرونی است را میخواندم. 👈از آنهایی که آباء و اجدادش عمدتا از مشایخ صوفیه بوده اند و گویا نسلش به ابو علی دقّاق، صوفی شهیر میرسد. حافظ شیرازی نیز در یکی از قطعات خود اینگونه از او با عظمت یاد میکند: دگر بقیهٔ ابدال شیخ امین الدین که یمن همت او کارهای بسته گشاد 🔸کتاب خوبی برای شناخت احوال برخی بزرگان صوفیه و حکایات پیرامون آنهاست. مخصوصا اینکه توسّط یکی از مریدان ایشان و به شکل دست اوّل و زنده نگاشته شده است. در ذیل باب هفتم که در باب نصایح شیخ به اهل خلوت است فصلی گشوده و در آن نکته ای مهمی آورده است: 📖«شيخ، قدّس اللّه روحه، فرمود كه از اركان‏هاى بزرگ خلوت يكى مداومت نمودن است به ذكر لا إله إلّا اللّه از روى حضور. و فرمود كه فتح و گشاد ذكر در ترك دنياست. و به دليل و برهان معلوم و محقق شده است كه ذوق ذكر آن كس را بخشند كه دوستى دنيا در دل او نباشد و از محبت دنيا خلاص يافته باشد 📖و اگر كسى ذاكر باشد و يك درم يا يك دينار يا يك گليم دوست دارد و ترك آن نتواند كرد، آن كس از حساب دنيا دوستان باشد و ذوق و شيرينى و لذّت آن در دل او راه نيابد. و دل هر كس كه دنيا دوست باشد امكان آن نيست كه لذت ذكر لا إله إلّا اللّه بيابد؛ و ذكر گفتن او بر قاعده اصل عادت باشد» 💭به یاد کلام نورانی مولایمان کشاف حقائق امام صادق علیه السلام در کافی افتادم که: «حَرَامٌ‏ عَلَى‏ قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۳) «روزه از دنیا و افطار با رحلت‏» 🔹مضمونی زیبا در متون اسلامی نقل شده که خیلی قابل توجّه است: 🔸«صم عن الدّنيا و اجعل فطرك‏ الموت‏»🔸 👈از زاویه ای به صوم و افطار نگریسته که توانسته خیلی خوب هم معنای زهد را به چشم بیاورد و هم تفسیر دیگری از حقیقت روزه را بیان کند که بازگشت به نوعی زهد دسته جمعی از دنیا دارد. 👈در مصادر شیعی مانند کنز الفوائد مرحوم کراجکی این جمله به عنوان یکی از وصایای ابوذر غفاری به خلیفه دوّم مطرح شده. در فتوحات ابن عربی از جمله وصایای حضرت عیسی به حواریّون بیان شده. 👈در احیاء العلوم غزالی از رابعه عدویّه نقل شده. در البیان و التبیین جاحظ و رساله قشیریة آن را یکی از وصایای داوود طائی صوفی عنوان کرده است. 👈اگر سختگیری نکنیم میشود مضمون آن را به عنوان حدیثی اصطیادی به شکل قطعی به قرآن و روایات نسبت داد. خوب است خطاطهای آن را بنویسند و در خانه ها نصب شود. 💭وقتی آن را میخواندم به یاد عثمان بن مظعون آن زاهد بزرگ عربی و صحابی بزرگ افتادم. وقتی پیکرش را میبردند پیامبر اکرم فرمودند: «ذَهَبَتْ وَلَمْ تَلَبَّسْ مِنْهَا بِشَيْءٍ» یعنی دنیا نتوانست ذرّه ای هم او را آلوده کند. 👈این عثمان همان است که زمانی برای زهد تصمیم گرفت خود را عقیم کند که حضرت فرمود: «إِنَّ خِصَاءَ أُمَّتِي الصِّيَامُ» و فرمودند:«إِنَّ لِعَيْنَيْكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لِجَسَدِكَ حَقًّا وَإِنَّ لأَهْلِكَ حَقًّا فَصَلِّ وَنَمْ وَصُمْ وَأَفْطِرْ» «يَا عُثْمَانُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْنِي بِالرَّهْبَانِيَّةِ» یک معنای عمیقتری از زهد از دنیا را به او تعلیم دادند.
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۴) «من امامک؟!» 🔹در این روزها به مناسبتی مشغول مطالعه ی برخی کتب فلسفی و عرفانی بودم. عجیب میل خاصی به عزلت و فکر و ذکر و عبادت در انسان ایجاد میکند. آدم دوست دارد دست از همه بکشد و گوشه ای بخزد و سر در گریبان خودش فرو ببرد. صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر بدوام نا تمامان جهان را بکند کار تمام 🔸این ایّام مصادف با عید نوروز بود و دید و بازدیدها! بهانه ی بسیار خوبی برای نرفتن هم داشتم. هم اینکه رفتن از قم به تهران دشوار است و هم اینکه ماه مبارک رمضان است و هم اینکه در شرف تشرّف به مشهد مقدّسم و مشغول آماده کردن کارها! 💡به دلم افتاد من امامک؟! پیرو کیستی؟! مگر پیامبرت به ابن مظعون نفرمود: «أما لک بی أسوة»؟ً! از کجا معلوم چنین عزلتی به سود تو باشد. چیزی که در کتب اینها پیدا نمیشود صله رحم و اینگونه احکام نورانی است که گویا از افق حکیمی برتر توصیه میشود. 💭با خودم گفتم اینها در بهترین حالت مانند متخصصین قلب هستند که فقط از منظر کار خودشان و مقداری که دانش دارند توصیه ای میکنند. ولی امامان تو هم پدر جدّ تخصص قلب را دارند و هم به شکل میان رشته ای همه ی تخصصهای دیگر ابعاد انسان و عالم وجود را دارند. ✋نکند قلب را درمان کنی چشم را هم کور کنی؟! این همه روایات در باب صله رحم پس چه میگوید؟! پیرو آل عبایی یا آل فلسفه و عرفان؟! 📖«أُوصِي الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِي وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَنْ يَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِيرَةِ سَنَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۵) «سرطان قلب» 🔹فکر کنید اخیرا متوجّه مشکلی در خود شده اید. احتمال دارد مبتلا به سرطان شده باشید. چه میکنید؟! آیا میگویید توکّل به خدا! خدا بزرگ است! و بیخیال به زندگی ادامه میدهید؟! یا یک جا نشسته و زانوی غم گرفته و منتظر معجزه مینشینید؟! 🔸قسم به ماه و خورشید که همه در عمق نهانمان میدانیم چنین خطر بزرگی با توکل تو خالی و بیخیالی و انتظار معجزه همخوانی ندارد. همین است که هرچند احتمال اندک باشد دربه در این آزمایشگاه و آن طبیب میشویم. ✋پس چرا نسبت به سرطانهای آخرتی مانند کفر و تردید و نفاق و بیماریهای سنگینی دیگر قلبمان اینچنین نیستیم؟! چرا در آزمایشگاه محاسبه خود را بررسی معنوی نمیکنیم؟! چرا اینجا که میرسد عارف شده و به فضل خدا تکیه میکنیم یا به عذاب وجدانی مسخره اکتفا میکنیم؟! 👈میدانید چرا؟! چون هنوز ایمانمان ضعیف و کفرمان قوی است! خودمان را همین بدن و دنیایمان را بی زوال میپنداریم: 📖«فلذلك تراه يتكل على فضل اللّه في مرض القلب، و يجتهد في علاج مرض البدن من‏ غير اتكال‏» 🔹والله اگر ایمانمان قوی بود خطری که زندگی ابدیمان را تهدید میکرد را جدّی تر از سرطان میدیدیم. در همین دنیا روز و شب میدویدیم تا جزء جزء امورمان را اصلاح کنیم. از همین رو در این تجربیات نزدیک مرگ هر کسی برگشته دیگر شب و روز به فکر اصلاح خود است. 🔸به خاطر همین مریضی قلب بین انسانها خیلی شایعتر از مریضی جسم است. چون اولا نمیداند مریض است و ثانیا عاقبت شومش را برخلاف مرض بدن در این عالم نمیبیند تا مو به بدنش سیخ شود و ثالثا علمایی که باید طبیبان معنوی باشند گاهی خود مبتلایند و قطّاع طریق!
باسمه تبارک و تعالی(۸۶۶) «عظمت حکمت شریعت» 🔹گاهی در قوانین بشری دقّت میکنم. در بیشتر موارد هر چند با مقداری بررسی عمق نگاه آن قانون گذار و حکمتها و مصلحت قانونش روشن است. این قانون گذارها هم انسانهایی مثل خودمان با تخصصهای محدود بشری است که کما بیش از نوع و عمق آن خبر داریم. 🔸از آن سو گاهی که در برخی قوانین دینی مانند نماز و روزه و حج و ولایت و برخی دیگر مانند حجاب و حقوق والدین و... نگاه میکنم برایم جالب است. میگویم اگر اینها را کسی قانون کرده که از افق خلقت انسان و آسمانها و زمین و ازل و ابدِ او مینگرد و قانون میگذارد چقدر حکیمانه است! 🔹با همین دیدگاه اوج عظمت مقنّن وقتی به احکام شرعی میرسم واقعا برایم بزرگ جلوه میکند. گاهی که فکر میکنم ابعادی از برخی حکمتهایش را احساس میکنم که هیبت و عظمت آن حکمت بی پایان نهفته، رقیقه ای از حالت سکر عقلانی برایم ایجاد میکند. اگر حکمت این است پس اینهای دیگر ول معطلند! 🔸قدر این احکام نورانی را بدانیم. با تعظیم و تکریم در مورد آنها حرف بزنیم و بیاندیشیم و تبلیغ کنیم. اینها اقیانوس حکمت است. فقاهت در اینها چیز دیگری است. آری نشانه کذاب مدعی علم و حکمت این است که خبری از شریعت خدا نداشته باشد. 🔹دیدم مرحوم حکیم سبزواری توصیف جالبی از نسبت عقل و شرع در اسرار الحکم بیان کرده اند که حیفم آمد بذلش نکنم: 📖«عقل اسّ و اساس است، و شرع بناى بر آن؛ عقل چون چشم است و شرع فروغ او، يا عقل چراغ است، و شرع زيت او يا عقل چمنى است يا انجمنى، و شرع چمن پيرا و انجمن آراست ... و چون شرع، عقلى است خارجى، خداوند- جلّ شأنه- سلب عقل فرموده، در كتاب مجيد از كفرة»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۷) «قدر امام زاده ها را بدانیم» «از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان» 🔹از قم عازم مشهد شدیم. اینبار توفیق شد برای استراحت فقط در امام زاده های میان راه توقّف میکردم. به خانواده میگفتم ببیند در مسیر چه امام زاده هایی هست. در اوایل مسیر برای افطار و نماز مغرب در جوار بارگاه یکی از امام زادگان در اطراف شهر گرمسار ایستادیم. 🔸اینقدر دیدن این امامزاده ها برایم دلنشین است که گویا با حضور در جوارشان به وطنم بازگشته ام. سحر هم در جوار امام زاده ای بعد از سبزوار ماندیم و ساعاتی آنجا در جوار این امام زاده بودم. 💭با خودم گفتم خدایا اینها چه نعمتهای بزرگی در مسیر ما بود و سالها از آن غافل بودیم. کفران نعمت این است! دوست دارم تک تک این امام زاده های شریف را بروم و آنها را واسطه قرار بدهم. برای هر کدام هدیه ای معنوی بفرستم و نماز بخوانم و انس بگیرم. حالم این بود که: از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود 🔹عزیزان! قدر این امام زاده های عزیز را بدانیم. وقتی از مسیری عبور میکنیم ببینیم آنجا چه نشانه هایی از آن انوار پاک عرش نشین وجود دارد؟ مانند مجنون که عاشق آثار دیار لیلی است باشیم. سعی در تعظیم و تکریم این بقاع متبرکه داشته باشیم. همینطور از زیارت قبور بزرگان و صالحان تشیع غافل نباشیم. از هر کرانه تیر دعایی روان کنیم! 📖«مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَصِلَنَا فَلْيَصِلْ فُقَرَاءَ شِيعَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۸) «فاجعه نوامیس مسلمین» 🔹بعد از صفّین لشگر شام در یک نقشه ی شوم تصمیم بر انجام سلسله غارتهایی به شهرهای عراقیان گرفت. در یکی از آنها به شهر انبار ریخته و ضمن قتل و غارت، حسّان بن حسّان بکری را به شهادت رساندند. 🔸برای امیر المؤمنین خبر آوردند که برای اوّلین بار در اسلام لشگر معاویه دست به هتک نوامیس هم زده است. به طمع مادّی اشیاء زینتی زنان مسلمان و ذمّی را هم غارت کردند. حضرت در خطبه ای جانسوز از این وقایع ابراز ناراحتی میکنند. 🔹بعد از نقل این هتک نوامیس میفرمایند به من خبر رسیده وقتی غارت و هتک نوامیس کردند بدون اینکه مردم علیه آنها قیام کنند و جراحتی به آنها وارد کنند و یا خونی از آنها بریزند گذاشته اند تا بروند! اینجاست که آن جمله ی معروف را می فرمایند: 📖«فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ» 🔸اشتباه نکنید! آن مصیبتی که باید برای آن جان داد هتک نوامیس نیست! اگر قیامی میکردید هر چند شکست میخوردید باز قابل تحمّل بود! آنچه باید به خاطرش جان داد این بی غیرتی شما به اصطلاح امّت اسلامی است! این اجتماع بی خاصیت شماست! 🔹شما مسلمانید؟! از وقتی دست از طاعت ولیّ الهیتان کشیدید دیگر شما انسانیت هم ندارید! مردانگی و عروبت هم ندارید. و همین عقوبت بزرگ خدا از شما نامردان است: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ ...»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶۹) «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» 🔹در مسیر قم به سمت مشهد دیدم نیسانی با بار گوجه چپ کرده و این گوجه ها کف خیابان و صحرا ریخته اند! آدم احساس میکرد این همه محصول به گونه ای نابود شده اند! محصولی که این همه آن کشاورز برایش زحمت کشیده و چه انتظارهایی به پایش ریخته شده و با چه دلخوشی چیده شده و بار زده شده بود! ولی یک دفعه همه اش ... . 💭با خودم گفتم این بنده خدا اگر واقعا یک ثروت درونی نداشته باشد و خودش را به این ثروتهای بیرونی خوش کرده باشد چه مصیبت بزرگی میکشد! به قول منازل السائرین: «المصائب علی قدر العلائق». اگر علاقه اش به این بار زیاد بوده واقعا سزاوار ترحّم است. 🔸ای کاش کارمان را بکنیم ولی علاقه ای به آن نداشته باشیم. علاقه مان فقط به آن امور ثابت غیر آفل باشد. همان که هیچ آفت و زیانی در آن راه ندارد. 💡همینکه این گوجه های له شده را میدیدم به یاد مصیبت بزرگتری افتادم! 👈حالا این بار با هر ناراحتی ای جبران پذیر است! بیچاره آنکه عمری پی این اوهام و خیالات دنیا بدود و در نیسان وجودش بار بزند تا با آن به سعادتی موهوم برسد ولی یکباره با مرگ چپ شده و همه را در یک لحظه نابود میبیند! ✋چقدر سخت است! آن قلبی که منزل ادراکات و گرایشات انسانی است یکباره میبیند چپ شد! همه ی بارش هیچ و پوچ بود! کسراب بقیعة بود! 🔹و چه آیه ی تکان دهنده ای است که: «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» همه ی آنچه در قلبشان مهم بود میبینند سراب بود! اینجاست که آه از نهاد انسان برمیخیزد که: 📖«رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ ...»
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۰) «تا شکم دایر است، دل بایر است» 🔹یکی از تجربه های جالب امسال درک واضحتر تأثیر غذا بر لطافت نفس و میل به عالم قدس بود. شبهای ماه مبارک رمضان تا سحر بیدار میماندم. هر چه به سحر نزدیک میشد حتی قلب قاسی من هم لطافت بیشتر و احساس شدیدتری به عبادت پیدا میکرد. 🔸ولی به محض اینکه سحری میخوردم و دوباره قبل از اذان صبح یا نماز صبح برمیگشتم دیگر آن حال قبلی نبود. گویا انسان قلبش تیر خورده! مخصوصا وقتی این غذا چرب هم باشد که این حالت بیشتر میشد. آنقدر این حالت در ظرف چند دقیقه تأثیرش در میل انسان به عبادت و عالم غیب مشهود بود که آدم را عجیب به فکر فرو میبرد! ✋نکند خیلی از کم توفیقی های ما زیر سر این غذاها و کثرت و کیفیّت آن است؟! عبادت پیشکش یکی این شکم را مهار کند! 👈البته این نکته یک دلگرمی هم دارد. آن هم اینکه خیلی از کم میلی یا بی میلی هایمان به عبادت اصالت ندارد. تأثیر امور جزئی مثل این غذاهای جسمی و یا حرف زدنها و فکر کردنها و دیدن و شنیدنها است که غذای روحی ماست. والّا در جانمان واقعا اتّصال به غیب را دوست داریم. فقط باید مراقب این قلب بیچاره باشیم. 🔹وقتی با همین دید به روایات مراجعه کردم دیدم خیلی دقیق همه ی اینها را گفته اند و ما غافلیم! کسی که به دنبال حال خوش و عبادت است ضروری است که به کیفیت و کمیت غذایی که میخورد توجّه داشته باشد. آخر هر غذایی؟ هر وقتی؟ به هر اندازه ای؟! 🔸چه تعبیر زیبایی است که انسان مؤمن عفّت بطن دارد. البته امور دیگر هم هست ولی همینکه به چشممان بیاید خیلی اهمیت دارد. «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ صَلَاحَ عَبْدٍ أَلْهَمَهُ قِلَّةَ الطعام»