👈روشن است که اگر برای امر به معروف و نهی از منکر یا حفظ اسلام یا اثبات اصل ولایت فقیه یا هر عنوان دیگری قیام واجب شود هیچ فقیهی با تکیه به چنین روایتی از وجوب اقامه ی حکومت دینی عدول نمیکند. و اساسا قیام امام حسین علیه السلام که وضوح قیامی غیر از قیام قائم موعود بود را چطور توجیه میکنیم؟!
👈از همینجاست که امثال مرحوم سید علی خان نیز در شرح صحیفه این فراز را در ذیل همان کلّیات باب امر به معروف و در فضای عدم تمکّن و وجود مفسده و پرهیز از کارهای انتحاری و غیر عقلایی معنا کرده اند.
👈حال اگر بگوییم این نقل در مقام بیان نوعی غیب گویی است در این فرض نیز با روایات دیگری که سخن از قیامی آمده که منجر به قیام قائم میشود تنافی دارد: «كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ... وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ ...»
👈و اساسا با تجربه ی تاریخی هم تلائمی ندارد زیرا بعد از قرنها تشکیل حکومتهای شیعه مثل صفویه باعث عزّت و آسایش شیعیان شد.
👈یا با مثل روایتی که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده و در آن صریحا بیان شده که خروج زیدیه یکی از الطاف خفیّه ی الهی برای حفظ شیعیان امامی است نیز مقداری تعارض دارد. میدانیم که قیام زیدیّه قیام برخی شیعیان برای احقاق حق و دفع ظلم بود و در مورد زید نیز آمده که اگر موفّق میشد حکومت را به اهلش میسپرد.
✋مگر اینکه بگوییم مراد غیبگویی از ناکامی، قیامهای خصوص خود شیعیان امامی است. البته این امر با ظاهر روایت که مرتبط با خروج یکی از اهل بیت است تنافی دارد. در این صورت هم شاید مراد آن است که بدون هماهنگی با ما و اذن و دستور ما دست به فعالیتهای سیاسی و انقلابی نزنید. ما و خودتان را با اقدامات خودسرانه و نابخردانه به دردسر نیاندازید.
🔹در هر حال نقد اصلی آنجاست که مراد از خروج یکی از اهل بیت که در این روایت آمده چیست؟! اگر مراد خود ائمه امامیه است خب ربطی به تشکیل حکومت از سوی شیعیانشان در عصر غیبت ندارد؛ معنایش این میشود که مثلا به مصلحت شما نیست که مثلا من امام صادق یا امام کاظم علیهما السلام الآن قیام کنیم. چنین نقلی به هیچ وجه دلالتی بر این ندارد که در زمان غیبت قائم شیعیان ایشان هم وظیفه شان صرفا انتظار است و نباید دست به اقدام سیاسی بزنند.
👈اگر به روایات خروج رایات استدلال شود نیز روشن است که با توجّه به قرائن تاریخی مراد از آنها رایات عرضی امثال زیدیّه بوده است. همانکه در روایت کافی از امام باقر علیه السلام از آن به عنوان «رایة ضلالة» تعبیر شده است.
👈یعنی ببینید دنبال چه خطّی افتاده اید؛ به تعبیر روایت کافی از امام صادق علیه السلام: «فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُون» حساب آن عالم صدوقی مثل زید که به دنبال احیاء امر ماست فرق دارد.
👈و اگر بر اساس سیاق نقل که در مقام حوادث شهادت زید و یحیی است مراد قیام سادات زیدی مذهب باشد و مراد از اهل بیت معنای عام آن باشد باز باید گفت ربطی به بطلان یا محکوم به شکست بودن انقلاب اسلامی شیعیان امامی در زمان ما ندارد.
👈قیامهای زیدی در آن زمان اساسا بر محور درکی دیگر از مهدویّت روی میداد و رایاتی در عرض ائمه امامیه بودند؛ همینطور این قیامها در فضای بطلان حکم تقیّه و یک برداشت افراطی از دستور امر به معروف و نهی از منکر ولو با عدم وجود شرایطش بودند که ائمه علیهم السلام آن را قبول نداشتند.
👈انصافا بیشتر این روایات در فضای مذمّت زیدیة و همینطور کنترل شیعیانی بود که بدون هماهنگی دست به اقدامات سیاسی میزدند. در هر حال این روایت ربطی به مقدمه سازی برای ظهور و رایات طولی برای تشکیل حکومت توسّط شیعیان امامی ندارد.
♦️اندیشه مقدمه سازی برای ظهور♦️
اساسا مقدمه سازی برای ظهور عنوانی انتزاعی از یک سری وظایف مسلّم فقهی است. اموری نظیر باور به طاغوتی بودن سیاستهای دیگر و دستور به پرهیز از رکون به ظلمه و طواغیت و رجوع به فقیه دینی در روایت عمر بن حنظله و انتظار فرج و فضل رباط و وجوب حفظ دین و امر به معروف و نهی از منکر و... . در چنین فضای حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر، میتوان امیدوار به ظهور بود؛ بر اساس روایت امام صادق علیه السلام نیز اینگونه تلاشهای جمعی در تعجیل در فرج کاملا مؤثر است: «هكذا أنتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فأما إذا لم تكونوا فإن الأمر ينتهي إلى منتهاه»
👈این مقدمه سازی نیز هیچ گونه تنافی با تحقّق اصل ظهور با یک رشته حوادث غیر عادی و اعجاز گونه ندارد. بلکه حتّی شاید این مقدّمه سازی نسبت چندانی با عظمت ظهور منجی نیز نداشته باشد ولی شرط لازمی برای تحقّق آن باشد. گویا برخی اینگونه پنداشته اند که معنای مقدمه سازی برای ظهور آن است که تنها کار حضرت با ظهور، آمدن برای حکومت باشد در حالیکه چنین تصوّری از مقدمه سازی ظهور تصوّری ناصواب است. همینطور این امر منافاتی با دفعی بودن قیام حضرت نیز ندارد.
⬇️⬇️
👈همچنین بين ضرورت تحقق ظهور با مقدمه سازی برای آن باید فرق گذاشت. لزوم ظهور بعد از این دست اقدامات که جزو وظایف قطعی شیعیان در عصر غیبت است امری است که به دلیل خفای زوایا و مصالحش بر عقل قابل اثبات نمیباشد. ولی لزوم مقدمه سازی برای آن چیزی است که هر عقلی میتواند به سادگی ورای منقولات آن را تصدیق نماید. مخصوصا در این زمینه روایات فضل رباط درخشش خاصی دارد.
👈و اساسا در زمان تشکیل جامعه ی شیعی و بیرون آمدن شیعیان امامی از فضای تقیّه موضوع بسیاری از این روایات تغییر میکند و در چنین شرایطی اگر باز هم بگوییم شیعه ای که به حکومت رسیده وظیفه ای برای مقدمه سازی برای ظهور ندارد امر عجیبی میشود.
♦«کلام مهم ابن قبه در زمینه اندیشه ی قیام در تشیّع امامی»♦
در هر حال این مطلب صحیح است که اندیشه ی رایج در بین شیعیان امامی عدم جواز خروج و قیام و اقدام مسلّحانه علیه حکومتهای زمانشان بدون اذن امام بوده است. طوری که اشعری در ابتدای قرن چهارم در کتاب مقالات الاسلامیین میگوید شیعیان امامی بر این اندیشه اجماع دارند:
«واجمعت الروافض على ابطال الخروج وانكار السيف ولو قتلت حتى يظهر لها الامام وحتى يأمرها بذلك»
👈دیدم ابن جوزی نیز در قرن ششم در موضعی از کتاب الموضوعات همین اندیشه را در مورد شیعیان امامی نقل کرده که: «قالت الرافضة لا جهاد حتى يخرج المهدى». همین اندیشه را در کتاب الایضاح فضل بن شاذان که در نیمه ی اوّل قرن سوّم نگاشته شده است نیز دیدم.
🚫اشکال واضح چنین رویکردی که بارها از سوی طوائف اسلامی مخصوصا زیدیّه بیان میشد این است که این رویکرد تلائمی با دستور مسلّم امر به معروف و نهی از منکر ندارد. به عنوان نمونه دیدم امام هادی از بزرگان ائمه ی زیدیه در کتاب الاحکام در همان زمان اشعری اینگونه به نقد شیعیان امامی پرداخته است:
📖«قول هؤلاء الامامية الذين عطلوا الجهاد وأظهروا المنكر في البلاد والعباد، وأمنوا الظالمين من التغيير عليهم، ومكنوهم من الحكم فيهم وصاروا لهم خولا وجعلوا أموال الله بينهم دولا، وكفروا من جاهدهم، وعلى ارتكاب المنكر ناصبهم»
👈سابقا از مرحوم سیّد علی خان در ریاض السالکین نقل کردیم که مراد از این روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام صادر شده بود و باعث به وجود آمدن این رویکرد در بین شیعیان امامی در حرمت خروج شده بود صرفا ارشاد به شرایط باب امر به معروف و نهی از منکر بود.
✋ولی در هر حال گویا عملا یک تلقّی شایع شده بود که اساسا بدون اذن امام و بلکه تا زمان قیام قائم اساسا حرکت نظامی و انقلابی حرام است. چنین اندیشه ای همان چیزی است که به وضوح اشکال زیدیّه به آن وارد میشود. زیرا چنین حکمی خلاف ادلّه ی امر به معروف و نهی از منکر است. ولی واقعیّت ماجرا چیست؟!
🔹در اینجا مهمترین نقلی که تا کنون در تتبّعاتی که داشته ام یافته ام کلام ابن قبه عالم بزرگ امامی مذهب در قرن سوّم در بحث با یکی از علمای زیدی مذهب است. یکی از علمای زیدیّه در آن زمان به نام ابو زید علوی کتابی نگاشته و در آن به مذمّت شیعیان امامی در ترک قیام علیه ظالمان پرداخته بود. ابن قبه نیز کتابی در نقد آن به نام «نقض الاشهاد» نگاشته و در آن شبهات پیرامون مذهب امامیه در زمینه ی قیام و انقلاب سیاسی و نظامی را پاسخ داده است. این کتاب به ما نرسیده ولی فرازهای آن را مرحوم شیخ صدوق در کتاب کمال الدّین نقل کرده است.
👈در موضعی از این کتاب ابن قبه به شکلی میگوید اصلا این چه اتّهامی است که میگویید ما نهی از منکر را مقیّد به اذن امام کرده ایم؟! نه! ما فقط تأکید میکنیم که نهی از منکر و امر به معروف شرایطی دارد. باید عقل داشته باشیم. تقیّه امر باطلی نیست. و پشت سر هر پرچمی هم نمیشود سینه زد! ما این را میگوییم!
👈بعد اینطور میگوید شما چطور میگویید ما جماعت اندک شیعیان امامی که نه تجربه ی جنگ و نبرد داریم و نه جمعیّتی داریم به جنگ جماعت بزرگی برویم که از بن دندان مسلّح هستند و معتقدند کسی که بر آنها قیام کند مباح الدم است؟!
👈به نظرتان در چنین شرایطی قیام و انقلاب و تشکیل حکومت و مانند آن بر شیعیان امامی واجب است؟! در انتها هم میگوید هیهات! آنقدر دنیای این اهل سنّت وسعت پیدا کرده که جز با نصرت الهی امیدی به پیروزی نظامی بر آنها وجود ندارد. یعنی بحث صرفا اذن امام نیست. بحث عقل است!
📖«من التغرير أن تخرج جماعة قليلة لم تشاهد حربا و لا تدربت بدربة أهله إلى قوم متدربين بالحروب تمكنوا في البلاد و قتلوا العباد و تدربوا بالحروب و لهم العدد و السلاح و الكراع و من نصرهم من العامة و يعتقدوا أن الخارج عليهم مباح الدم مثل جيشهم أضعافا مضاعفة فكيف يسومنا صاحب الكتاب أن نلقى بالأغمار المتدربين بالحروب و كم عسى أن يحصل في يد داع إن دعا من هذا العدد هيهات هيهات هذا أمر لا يزيله إلا نصر الله العزيز العليم الحكيم... »
⬇⬇⬇
👈در ادامه ابن قبه همین مطلب را صریحتر بیان میکند. میگوید شما مدام میگویید شیعیان امامی حکم جهاد و همینطور حکم امر به معروف و نهی از منکر را انکار میکنید! ولی این یک تهمت بزرگ است. ما فقط میگوییم این حکمها علی قدر الطاقة است و شرایط دارد. از ما نخواسته اند که خودمان را نابخردانه به هلاکت بیاندازیم! و یا پشت پرچمی که ربطی به تشیّع امامی ندارد و به رهبری دیگر دعوت میکند سینه بزنیم! اینها فرازهای بسیار مهمّی است:
📖«أراد أن يعيب الإمامية بأنها لا ترى الجهاد و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر و قد غلط فإنها ترى ذلك على قدر الطاقة و لا ترى أن تلقي بأيديها إلى التهلكة و لا أن تخرج مع من لا يعرف الكتاب و السنة و لا يحسن أن يسير في الرعية بسيرة العدل و الحق»
👈در ادامه نیز نکات جالبی ابن قبه بیان کرده و سرّ عدم قیام امام صادق علیه السلام را همین نکته میداند. نه اینکه وظیفه ی قیام صرفا برای قائم نهایی اهل بیت و مهدی امّت اسلامی عجّل الله تعالی فرجه الشریف باشد. نه! وظیفه ای عام است و اگر امام صادق علیه السلام قیام نکرد چون شرایطش نبود. تحصیل شرایط هم برایش میسور نبود.
👈بر اساس کلام ابن قبه اگر شیعه زمانی تمکّن پیدا کند کاملا بر او واجب میشود از باب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر علیه طاغوت قیام کند و تشکیل حکومت دهد.
👈به عقیده نگارنده در واقع حرکت امام خمینی ره بیان طریق صحیح جهاد در فقه شیعه ی امامی است و نوعی پاسخ عملی به شبهات زیدیة است. حق این است که اگر این جهاد را منوط به ظهور امام نماییم طوری که تا قبل از آن و دعوت ایشان به این امر این فریضه ی مهم تعطیل شود اشکالات زیدیة بی مورد نیست. بحث در این زمینه زیاد است. در بذل الخاطر ۱۰۲۹ نیز تقریر دیگر از تاریخچه ظهور ولایت فقیه در فضای تشیّع امامی آوردم.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲۱)
«لعنت به خودتان و حکم لاهه تان!»
«إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»
🔹بعد از ماه ها قتل و کشتار ده ها هزار زن و کودک فلسطینی در جلوی دیدگان بشریّت حالا که شیاطین دیگر دیده اند نمیتوانند این حجم از خباثت را بر فطرت انسانها تحمیل کنند تصمیم بر فریب آنها گرفته اند!
✋و ما ساده دلان هم با خوش بینی یادمان رفته که به دشمنی به نام شیطان هیچ خوش بینی نباید داشت. سزاوار هر سوء ظنی است. شیطان جنی و انسی مظهر دروغ و فریب و نفاق است. هیچ نیّت خیری در او نیست.
🔻میدانید ماجرای این فریبشان چیست؟! میخواهند از شرّ شیطان به خود شیطان پناه ببریم! نوعی سیاست فرار به جلو و کسب جمعیت از زلف پریشان است. نوعی اعتبار سازی برای خود از آبروی ریخته شده است🔺
🔸هر کاری ما میکنیم مشکل از سیستم و نظاممان است ولی این جنایتهای وحشتناک فقط کار دو نفر ملعون تندرو بوده که از زیر دستشان در رفته! و گویا آنها خودشان قهرمان رسوا کردن این پلیدها شده اند و بشریّت باید برای سیستم شوم استکباری شیطانی شان جیغ و هورا و سلام و صلوات هم بفرستد!
🔹اینها اگر صادق بودند از همان ابتدا این رژیم منحوس غاصب را تأسیس نمیکردند. اگر صادق بودند نمیگذاشتند نفس بکشد. نه اینکه این حجم از جنایت را به تصمیم دو نفر ملعون تقلیل دهند! نه! دست همه شان و نظامها و سیستمهای متعفنشان تا مرفق در خون بیگناهان مظلوم آلوده است.
🔸مشکل در اساس نظام طاغوتی و شیطانی شان است. لعنت بر خودشان و نظامات بین المللشان و دادگاه لاهه شان! اینها پدرسوخته تر و شیطان صفت تر از این حرفها هستند که به آنها گمان نیک ببریم!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲۲)
⛔«تحریمتان میکنیم»⛔
«فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»
🔹صبح بیدار شدم و دیدم ساختارهای نظام طاغوت باز هم نظام اسلامی مان را تهدید کرده اند. با همین حال شروع به تلاوت قرآن کریم کردم. اگر با درد و نیاز قرآن بخوانیم قرآن به حرف می آید.
💡به دلم افتاد میدانی ماجرای شما چیست؟! آنها از شما میخواهند بنده ی آنها باشید نه بنده ی خدا! و این آزمون بزرگ توحیدی نظام شماست.
🔸راستی مگر شما چه ظلمی علیه آنها نموده اید؟! هیچ! آنها میگویند کبریایی من را عبادت کن. میگویند چون منِ مستکبرِ طاغوتِ شیطان صفت دستور میدهم پس یا تو هم ظلم به ملّت مظلوم فلسطین را بپذیر و یا تحریم شو: ألا وَإنَّ الدَّعيَّ ابنَ الدَّعيِّ قَد رَكَّزَ بَينَ اثنَتينِ بَينَ السُلَّهِ وَالذِلَّةِ ...
🔹داستان این است که آیا تصمیم گرفته اید آنگونه که ادّعا کرده اید بنده ی خدا باشید و علم به دوش این امانت بزرگ و این راز هستی بمانید؟! میخواهید از خدا بترسید یا از آنها بترسید؟! میخواهید آخرت را انتخاب کنید یا دنیا را؟! میخواهید راه درجات را بپیمایید یا به درکات سقوط کنید؟! طاعت لئام را میخواهید یا مصارع کرام را؟!
🔸و بدانید که ما شما را نیافریدیم تا در این دنیای فانی باقی بمانید! شما را برای همین آزمون بزرگ آفریده بودیم لنبلوکم أیّکم أحسن عملا. حال نوبت شما رسیده تا ببینیم چه میکنید! «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ...» نوبت شما و دیگران هم روزی تمام میشود و صحیفه هایتان گشوده خواهد شد. آری: «إِنِّي ضَرَبْتُ الْأَمْرَ أَنْفَهُ وَ عَيْنَهُ فَلَمْ أَجِدْ إِلَّا الْكُفْرَ أَوِ السَّيْف»
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲۳)
«اصالة التصدیقی بودن فطرت انسانی در مواجهه با گزاره ها و اخبار»
«مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ»
«مروری بر مقاله مهم دنیل گیلبرت: How Mental Systems Believe»
✋پیشنهاد میکنم این نوشته را با دقّت بخوانید و با دیگران به اشتراک بگذارید. نکته ی تربیتی و بصیرت مهمّی در آن وجود دارد:
🔹روح آدمی از عالم پر رمز و رازی است. صاف و زلال و پاک و طاهر آفریده شده. نشانی از عوالم صدق و طهارت دارد. روح آدمی از شبنمی بر روی گلبرگهای صبح بهار لطیفتر است. و از همین فطرت و نوع آفرینش است که همه فضیلتها جوشش میکند. یکی از این فضیلتها روحیّه باورمندی به گزاره ها و خبرهاست.
👈این اقتضاء خوش فطرتی انسان است. انسان نه پست فطرت آفریده شده و نه به شکل مکانیکی و خنثی! گویا فطرتش طوری است که وقتی چیزی از انسان دیگر میشنود مادامی که مانعی نباشد میل به باور دارد. اصل را بر دروغ یا بی مبنا حرف زدن نمیگذارد.
👈این را بنده سابقا با دقّت در روند تدریجی رشد کودکانم به وضوح دیده بودم. آن اوایل برایم روشن بود که اینها درکی از دروغ ندارند. هر چه میشنیدند را تصدیق میکردند. باورشان میشد، به خاطر همین بود که آنچنان روحی لطیف داشتند که در برابر کوچکترین بی تناسبی ها دچار تعجّب بسیار میشدند و اگر زمینه وجود داشت حسابی میخندیدند.
👈این امر خیلی دلالتها برایم داشت. خدایا اینها چقدر پاکند! (رجوع شود به بذل الخاطر شماره ۵۰۳ و سر راحت خندیدن کودکان) بله در مرحله ی بعدی فطرت ثانوی انسان تحکیم عقل برای بررسی اخبار است.
⬇️
👈یعنی بزرگتر که میشود و اخبار دروغ و خطا میشنود و در خود ابزاری به نام عقل میبیند متوجّه میشود که باید از نیروی عقل و منطق برای راستی آزمایی خبرها کمک بگیرد. از اینجاست که مثلا ابن سینا شبیه این عبارت را میگوید که اگر کسی خبر و گزاره ای را بدون دلیل بپذیرد یا رد کند از فطرت انسانی خارج شده است.
👈ایشان در اشارات تصریح میکند همانطور که قبول خبر بدون دلیل نشانه ی ساده لوحی است ردّ آن هم نشانه ی شکاکیّت و فخر فروشی و برخی معایب نفسانی دیگر است.
✋ولی اینجای ماجرا را خوب باز نمیکردند که چطور قبول خبر بدون دلیل نشانه ی ساده لوحی است؟! این ساده لوحی یعنی چه؟! یعنی یک عیبی در فطرت انسان؟!
👈شخصا معتقد بودم که اتّفاقا فطرت اوّلی همین است. و این هم به معنای پذیرش بدون دلیل نیست. بلکه به خاطر پاکی ای که انسان در فطرت خداییش دارد باور اینکه کسی دروغ بگوید برایش دشوار است. لذا به شکل طبیعی تمایل دارد دیگران را تصدیق کند.
👈و اساسا اگر دقّت کنیم پایه ی زندگی اجتماعی بشر بر محور چنین خوش فطرتی اوّلیه اخلاقی میان گوینده و شنونده نهاده شده است. نوعی اصالة الصحة اوّلیه هنگام شنیدن خبرها در طبیعت انسان وجود دارد.
👈و بر اساس روایات ریشه ی فریب خوردن آدم از شیطان نیز در همین امر دانسته شده است. اینکه هر چند علم پیدا کرده بود که شیطان دشمن اوست ولی باز برایش باور پذیر نبود که کسی قسم دروغ به خدا بخورد!!! این هم به نظرم درجاتی از همین فطرت اوّلیه است.
✔خلاصه اش کنم. معتقد بودم انسانها فطرتشان متمایل به تصدیق چیزهایی است که میبینند و میشنوند. ساختار روانی شان اینگونه است. برخلاف آنچه فکر میکنیم انسان موجودی کاملا استدلالی خشک است موجودی پاک و صاف و روحانی هم هست که از جهاتی زود باور میکند. این را نباید با تعبیر ساده لوحی تقبیح کرد. اگر این حالت را نداشت سنگ روی سنگ بند نمیشد. بله این فطرت منافاتی با نیروی عقل و تمییز ندارد.
👈آثار مهمّی برای این حرف برایم مترتّب میشد. مثل اینکه خیلی باید مراقب باشیم چه چیزی میخوانیم و میشنویم و میبینیم. چون اینها روی لوح صاف نفسمان اثر میکند. باورمان میشود. ولو مراتبی از باور! در بند این شنیده ها قرار میگیریم. اینها اسیرمان میکند. با منابع آلوده خودمان را انس ندهیم. «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم» باشیم.
👈از کودکی قبل از آنکه حرف این و آن را یاد بگیریم قرآن و روایت و فقه اسلامی و اخلاق اسلامی و حکایات اولیاء الهی و شهدای پاک را به فرزندانمان بیاموزیم: «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمْ مَا يَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا تَغْلِبُ عَلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْيِهَا»
👈در مباحث علمی از این اصل اینگونه نتیجه میگرفتم که باید یک برهه حسابی فکر و اندیشه مخاطبم را با زیاد حرف زدن در ابعاد مختلف اشباع کنم. فکر و اندیشه ی او را پر از اندیشه ها کنم هر چند فعلا برایش دلیلی ذکر نکنم. زیاد حرف بزنم و سعی کنم زیاد حرف بشنود تا تنور مباحث بعدی و نکات مهم گرم شود.
👈از اینجا بود که اعتقاد داشتم که اینطور نیست که شما چیزی دیدید یا شنیدید یا خوانیدید و تمام! نفس زلال انسان به شکلی در بند اینها قرار میگیرد! مگر تصفیه خانه های قوی داشته باشد. مگر نفسی قوی باشد. یک مفهوم عمیقتری از کتب ضالّه برایم آشکار بود.
👈نفس ما رهین این گزاره های آلوده قرار میگیرد. گویا درونمان در حال بمباران با این حرفهاست. ساده اندیشی است که گمان کنیم حالا بعدا میرویم میبینیم دلیلش چقدر کافی است و... نه! اینها هم به نوعی کسبهای نفسمان است که رهین آن میشویم. همینکه به شکل خبری به شما گفتند در نفستان اثر میکند مگر خیلی قوی باشید.
👈لذاست که همواره برایم مهم بود در هر وادی اوّلین مطالب و عمیقترین مطالب را خوب است انسان از حلقومهای عمیق و پاک بشنود. چون عجیب در آینده ی انسان اثر میکند. و باز از همینجاست که سرّ کثرت تلاوت قرآن کریم و انس با روایات اهل بیت و نهج البلاغة و صحیفه برایم برجسته بود.
👈باید مدام خودمان را در معرض این خبرها و کلامهای نورانی قرار دهیم تا مزاج نفسمان خراب نشود. بعدا دیدم که خودش در رسانه یک اصل است که خبر اوّل را چه کسی میدهد. مسابقه ی خبر اوّل معروف است.
⬇⬇
🔹این اصالة التصدیقی بودن فطرت انسانی در مواجهه با اخبار یا همان اصل زود باوری آنقدر اساسی است که دم به دم فروعات و آثارش را انسان میتواند ببیند. خدا میداند چقدر حرف در آن است. اینکه بفهمیم هر گزاره ای در نفسمان اثری میتواند بگذارد. چه دلیل داشته باشد یا نداشته باشد. این اثر هم تشکیکی است. اینجاست که مراقبه و تقوای دیگری پیدا میکنیم. تازه میفهمیم اینها لقمه های روحی است که در نفسمان وارد میشود.
👈از شنیدن هر سخنی پرهیز میکنیم و برایمان منابع اخبارمان و اینکه با چه کسی مجالست و انس داریم خیلی مهم میشود: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ»
✋از اینکه نکند به شکل گسترده شیطان تصمیم بگیرد دروغهای فراوان صناعتی تولید کند و با حیله هایی به فرهنگ و به انسانها تزریق کند ما را دیگر میترساند! فنّش هم میتواند تولید انبوه حرف مهمل و مفت باشد. اینها اثر میکند.
👈اینها ولو بعدا نفیش کنیم یا بعید بدانیم یا دلیلی برایش ندانیم معمولا به شکل کامل از لوح نفسمان پاک نمیشوند. خیلی باید خودآگاهانه مطلب بشنویم تا مقداری واکسینه شویم. یا از ریشه هر حرفی را نشنویم.
✋البته مقصودم نوعی وسواسی شدن نیست. توصیف یک واقعیت است. اینکه شنیدن دست خودمان است ولی پاک کردن اثراتش زحمت زیادی میخواهد. یا آنقدر باطن وجودمان باید در طهارت عمیق شده باشد که مانند آبی کرّ اینها باعث نجاستش نشود.
♦«مروری بر مقاله مهم دنیل گیلبرت در سال 1991: How Mental Systems Believe»♦
اخیرا مقاله ای مهم در مجله ی معتبر امریکن سایکولوژیست نوشته ی روان شناس معروف معاصر آمریکایی دنیل گیلبرت دیدم که مرجعیّت بالایی در مجامع علمی پیدا کرده و گویا ارجاعات فراوان در مقالات معتبر به آن میشود. عنوان مقاله در زمینه تحلیل چگونگی پدیداری باور در سیستمهای ذهنی است. گیلبرت بحث خودش را با این پرسش آغاز میکند که آیا بین درک یک چیز با باور به آن تفاوتی وجود دارد؟!
👈ایشان بین دو رویکرد منطقی و روانی در پاسخ به این پرسش تفکیک کرده و میگوید دکارت در رویکردی منطقی معتقد بود که انسان وقتی خبری را میشنود آن را باور نکرده و در مرحله ی بعدی به فعالیتی ذهنی برای بررسی آن منتقل میشود. ولی اسپینوزا معتقد بود که انسان وقتی خبری را میشنود خود به خود آن را میپذیرد و آنچه در مرحله ی بعد رخ میدهد این است که رد کردن آن برایش نیازمند دلیل و زحمت است.
👈شما وقتی صحنه ای را میبینید به آن باور میکنید و به همین قیاس وقتی خبری را میشنوید آن را باور میکنید. در ادامه میگوید بر اساس تحقیقات در علم روان شناسی اجتماعی و همینطور علوم شناختی مدل اسپینوزا که آن را در گزاره ۴۹ از بخش دوّم کتاب اخلاق خود بیان کرده، شرح دقیقتری از مکانیزم باور انسان نسبت به مدل دکارتی میدهد:
Is there a difference between believing and merely under- standing an idea? Descartes thought so. He considered the acceptance and rejection of an idea to be alternative out- comes of an effortful assessment process that occurs sub- sequent to the automatic comprehension of that idea. This article examined Spinoza's alternative suggestion that (a) the acceptance of an idea is part of the automatic com- prehension of that idea and (b) the rejection of an idea occurs subsequent to, and more effortfully than, its accep- tance.
👈خلاصه ی کلام گیلبرت این است که برخلاف آن چیزی که گمان میکنیم یک خبر نسبت به تصدیق یا تکذیبش خنثی نیست. طبیعت یک خبر میل به درجاتی از باور به آن است. از حیث روان شناختی درک یک خبر قابل تفکیک از مراتبی از پذیرش آن نیست.
👈از نقطه نظر دکارتی ما یک فاصله بزرگ و فرصت پر نشدنی بین شنیدن یک خبر و درک آن و بین پذیرش یا ردّ آن داریم! ولی مبتنی بر نقطه نظر اسپینوزایی شنیدن و درک و ارزیابی و پذیرش چندان هم به این سادگی ها با فاصله و تفکیک شده نیستند. این هم به شکلی ریشه در نوعی نگاه مکانیکی و ماشینی به انسان است.
👈ولی اسپینوزا معتقد بود اساسا تا گزاره ای به شکل ضمنی مورد پذیرش قرار نگیرد نمیتوان آن را درک نمود. در دامه اگر تضادّی با گزاره های دیگر دید عملیّات ردّ گزاره کلید میخورد. در نگاه اسپینوزا ردّ یک گزاره یک عملیّات روان شناختی ثانویّه است.
⬇⬇⬇
👈در نگاه دکارت مقام درک یک گزاره غیر از مقام پذیرش یک گزاره است ولی بر اساس نگاه اسپینوزا مقام درک و پذیرش واحد بوده و این دو از مقام نقد ثانویّه برای ردّ تفکیک میشوند. در ادامه گیلبرت آزمایش روان شناختی جالبی برای اثبات رویکرد اسپنوزایی پیشنهاد میدهد که ذهن انسان طوری است که به شکل پیش فرض اصل را بر تصدیق گزاره ها قرار میدهد.
👈یکی از استدلالهایی که گیلبرت می آورد همان نکته ای است که سابقا در مورد کودکان بیان کرده بودم. دیدم ایشان هم همین را میگوید. از نظر ایشان اگر دیدگاه دکارتی صحیح بود چندان نمیتوانستیم زود باوری و استعداد شدید کودکان برای قبول حرفها را توجیه کنیم:
Children are especially credulous, especially gullible, especially prone toward acceptance and belief-as if they accepted as effortlessly as they comprehended but had yet to master the intricacies of doubt. In short, human children do pre- cisely what one would expect of immature Spinozan (but not Cartesian) systems.
👈در نگاه گیلبرت برخلاف دیدگاه دکارتی عدم پذیرش زحمت بیشتری از پذیرش دارد. این خیلی جمله ی کلیدی این مقاله است:
The ontogeny of belief is at least consistent with the idea that unacceptance is a more difficult operation than is acceptance.
👈اگر بخواهم با زبان حکمت اسلامی به این بحث اشاره کنم باید بگویم بین دو چیز نباید خلط کرد. درست است که نسبت حکمیّه از سنخ تصوّر است نه از سنخ تصدیق ولی ما نسبت حکمیّه یا همان اضافه محمول به موضوع یا همان گزاره های خبری را در ضمن صورت یک تصدیق از دیگری میشنویم.
👈اینجاست که با توجّه به قرائن عادتا مایل به تصدیق دیگران هستیم نه تکذیب آنها. حالا این حالت یا به خاطر خوش دلی و صفای فطری ماست و یا بر اساس منطق حساب احتمالاتی است که در زندگی آموخته ایم و یا حتّی یک اصل و بنای عملی است که با آن زندگی انسان به حرکت می افتد. اینها باید بررسی شود.
👈ولی اینطور نیست که وقتی تصدیق گزاره ای را از سوی دیگری میشنویم نفس ما نسبت به این حالت تصدیقی کاملا خنثی بوده و از صفر صرفا آن نسبت حکمیّه آن را تصوّر کرده و در بقعه ی امکان قرار دهد.
گیلبرت در این مقاله حجم جالبی از شواهد برای تأیید رویکرد اسپینوزایی اقامه میکند که بررسی آنها مجال دیگری میطلبد.
👈یکی از نکات مهم این مقاله تأکید بر همان امری است که سابقا بیان کردم. آن هم اینکه باید یک مراقبه ای بر واردات تصدیقی نفسمان داشته باشیم. نباید گمان کنیم ما اینها را بدون ارزیابی نمیپذیریم و یا حتّی اگر ارزیابی و ردّ کردیم به سادگی رد میشوند و یا فراموش میشود یا ... . این خیلی نکته ی تربیتی مهمی است که انسان در گرو و رهین این اکتسابات ذهنی خود قرار میگیرد:
These findings fit with a larger body of research that suggests that people are particularly poor at ignoring, for- getting, rejecting, or otherwise failing to believe that which they have comprehended.
👈خلاصه آنکه انسانها خیلی بیش از آنکه فکرش را میکنیم مستعدّ باور به چیزهایی هستند که میشنوند و میبینند. پذیرش یک گزاره از حیث روان شناختی مقدّم بر ردّ آن است. چرا انسان اینطور هم هست مهم نیست ولی واقعا میشود نشان داد که انسانها هر چند به شکل تشکیکی ولی اینگونه هستند.
👈به تعبیر غربی ذهنشان اسپینوزایی است نه دکارتی! این بحث یک سلسله بحثهای جنبی و یک سلسله فروعات و ثمراتی دارد که فعلا قصد پرداختن به آن را نداشتم. اصلش را خواستم به چشم بیاورم. خیلی جای بررسی و کار دارد. مخصوصا در امور تربیتی خیلی مهم است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲۴)
💖«حکمت شالیّه»💖
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعا»
🔹خانواده چند سالی است که یک شالی را برایم بافته! امسال میخواهد کلاهش را هم ببافد. گاهی منتظرم کی سرد میشود تا به این بهانه آن را به گردنم بیاندازم و از آن نیرو بگیرم. گاهی آن را نگاه میکنم. در هر گره اش اثری از محبّت میبینم. با خودم میگویم راستی در این لحظه که این گره را میزده چه احساسی داشته؟!
💔با خودم میگویم خدایا! آخر این همه محبّت برای روسیاه آلوده ای مثل من؟! مگر من چه ارزشی داشتم؟! مگر منِ فانی کیستم که اینگونه مورد توجّه قلب مهربان این بنده ات قرار گرفته ام؟! میخواهی شرمنده ام کنی؟! میخواهی از خودم خجالت بکشم؟! میخواهی از شرم دیگر سرم را نتوانم بالا بیاورم؟!😓
😢خدایا من که میدانم اینها همه از سرچشمه لطف و رأفت تو است که اینگونه جاری شده! اینها پاکتر و زلالتر از آن است که از این دنیای ظلمانی باشد. من که میدانم در هر گره این شال لطف و عنایت توست!
💡در همین حال به دلم افتاد این شال را میبینی؟! کلّ عالم را مثل همین شال با قلّاب آفرینش برایتان آفریدیم. تک تک ذرّات این عالم نشانی از لطف و عشق خداوند به تو را در سینه دارد. در تمام ذرّات عالم عشق سریان دارد:
عشق در پرده می نوازد ساز
عاشقی کو که بشنود آواز؟
🌷به دیگرانی که یادشان رفته و قهر کرده اند هم بگو با چنین خدایی قهر نمیکنند. از چنین خدایی نا امید نباید شد!
📖«أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي... ذَكِّرْهُمْ نِعْمَتِي وَ آلَائِي فَإِنَّهُمْ لَا يَذْكُرُونَ مِنِّي إِلَّا خَيْراً»
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲۵)
«آیا اهل سنّت امکان وصول به مراتبی از سعادت را دارند؟!» (۱۹)
«نکاتی دیگر در زمینه استضعاف ساختاری»
«قطبی گرایی اندیشه ها: تشدید روایتها یا تعدیل روایتها»
«مروری بر نظریّه Bounded Confidence Model»
🔹تا کنون مباحثی ارائه کردیم تا تصوّر عمیقتری از عمق استضعاف داشته باشیم. اگر نتوانیم آن را خوب درک کنیم نمیتوانیم درک صحیحی از اختلافات مذهبی و عقیدتی داشته و در ادامه نمیتوانیم نسبت خوبی با اتباع این اندیشه ها داشته و در یک تعادل ادراکی و نگاهی منصفانه با آنها تعاملی واقعی داشته باشیم. گمان میکنیم لزوما با یک عدّه انسان مغرض و متعصّب یا جاهل و مستکبر و مانند آن مواجهیم!
👈تا کنون نشان دادیم بر اساس نگاه عمیقتر به آیات و روایات چنین نگاهی صحیح نیست. در بذل الخاطر شماره ۱۱۸۱ نشان دادیم که اساسا تولّد عروس ایمان در نفس انسان پیچیده تر از آن چیزی است که گمانش را میکنیم.
👈لذاست که معمولا اهل بیت علیهم السلام اصحابشان را از افراط در بحث و حرص برای هدایت این و آن منع میکردند و میفرمودند مسأله هدایت پیچیده تر از آن چیزی است که گمان میکنیم:«لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوِ اسْتَطَاعُوا أَنْ يُحِبُّونَا لَأَحَبُّونَا»
👈مجموعه ی این مباحث دورخیزی است که قبل از پرداختن به روایت: «من عرف الاختلاف فلیس بمستضعف» لازم است داشته باشیم.
💡در این قسمت به ذهنم خطور کرد این مسأله پیچیدگی تعصّب و استضعاف را از زاویه ی علوم نوین بشری و اکتشافات محقّقین علوم شناختی و روان شناسان مقداری توضیح دهم.
⬇
🔹یکی از اکتشافات این دانشمندان در زمینه پدیده ی استعداد زیاد انسانها به نوعی قطبی گرایی است. یعنی در تحلیل اعتقادات گروه های اجتماعی نباید گمان کنیم روایت و خوانش (الف) و روایت و خوانش (ب) مانند آب سرد و گرم هستند که وقتی با هم مخلوط شوند معتدل میشوند! میان گیری نمیشود کرد! یک مکانیزم پیچیده تری در کار است. فلسفه تفرقه و فرقه فرقه شدن انسانها از امور عجیب جامعه ی انسانی است.
👈این پدیده ی قطبی شدن گروه ها و طوائف و مذاهب و ملل و نحل انسانی را تحت عنوان «polarization» مطرح کرده اند. معمولا بر سر نقاط ریشه ای مکتب ساز انسانها حالت قطبی پیدا میکنند. اینطور نیست که رویکرد معتدل داشته باشند. اینها مانند دو راهی هایی است که یک طیف به مسیری میروند و دیگران هم به مسیر دیگر!
👈تا مدّتها گمان عمومی این بود که این اختلاف عمیق نظرات بین گروه های انسانی با صحبت ،مناظره، بحث و گفتوگو تعدیل میشود؛ از همینجا بود که مشکل را در نبود جریان آزاد اطلاعات و کم بودن در آمیختگی روانی میدانستند.
👈یک مطالعه ی جالبی توسّط یکی از نویسندگان غربی انجام شده که بر اساس آن اختراع ماشین چاپ توسّط گوتنبرگ برخلاف آن چیزی که گمان میشد نه تنها به تقریب اندیشه ها کمک زیادی نکرد بلکه به نوعی باعث رشد فرق متعدد متخاصم در اروپا شد. جنگهای مذهبی را دامن زد!
✋در صورتی که گمان میشد با ارزان شدن و میسور شدن گردش آزاد اطلاعات چنین چیزی رخ ندهد! اینترنت در زمان ما هم همینطور است.
👈البته نمیتوان منکر تأثیر این امور بود ولی چقدر واقعا این امور مؤثّر است؟! ولی آزمایشها نشان داده که انسانها معمولا به سمت هر چه بیشتر قطبی شدن در حرکت هستند. مسأله ی تعصّب گاهی پیچیده تر از آن چیزی است که فکرش را میکنیم و از همین جهت پدیده ی استضعاف هم پیچیده تر میشود.
👈و باز از اینجاست که میفهمیم اینکه گمان کنیم گفتوگو بر محور مدارک و شواهد و استدلال یا به تعبیر دیگر«evidence based» اساسا نمیتواند عادتا برطرف کننده ی این قطبی گرایی جریانات انسانی باشد. انسان و گروه های انسانی خیلی بیشتر از آنکه فکر کنیم از اعتمادها و عوامل روانی تأثیر گرفته اند تا صرف منطق و فکتها!
🔹یکی از آزمایشهای معروفی که در این زمینه انجام شده آزمایشی در این زمینه است که بحث و مناظره چقدر در تعدیل نگرشهای نژادی اثر گذار است. پدیده ی جالب این است که به خوبی نشان دادند در این مناظرات آنهایی که نژاد گراها مدام افراطی تر شدند و غیر نژادگراها هم مدام تفریطی تر شدند. وقتی اینها تبدیل به گروه های اجتماعی میشوند هم هر کسی هم عقیده های خودش را پیدا میکند و با آنها مخلوط میشود و از دیگران فاصله ی روانی میگیرد. طبق یک بررسی جالب درانتخابات ایالات مختلف آمریکا محقّقان متوجّه شدند که ایالتهای جمهوری خواه مدام جمهوری خواهتر میشوند و دموکراتها هم دموکرات تر! هر کدام در حال افراطی تر شدن هستند.
✋در حالیکه امروزه اینها دسترسی به جریان آزاد اطلاعات دارند. گویا مسأله حرف و استدلال و مناظره و اختلاط و گردش آزاد اطلاعات هم نیست.
👈خلاصه ی اندیشه ی قطبی گرایی گروه های انسانی این است که به تعبیری افراطی ها افراطی تر و تفریطی ها تفریطی تر میشوند. هر کدام با تعلّق روانی که به گروه خود دارند مدام عقایدشان تشدید میشود و شکافشان با گروه دیگر عمیق و عمیقتر میشود.
👈ولی چرا اینها با وجود امکان دسترسی به عقاید هم عقایدشان رو به سمت تعدیل نمی آورد؟! مطلبی که محقّقین این عرصه به وضوح به آن رسیده اند این است که اساسا مسأله دسترسی آسان و گردش آزاد اطلاعات و فیلتر نکردن نیست. بلکه مسأله اساسش به نوعی خود فیلتری و خود قرنطینگی و گونه ای عجیب از تعصّبات قطبی و اعتماد و لذّت بردن از گروه هم فکران است.
👈لیبرالها لیبرالتر و محافظه کارها محافظه کارتر و شیعه ها شیعه تر و سنّی ها سنّی تر میشوند. این توصیفی واقعی از طبیعت اوّلی گروه بندی های اجتماعی است.
⬇⬇