eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈آخر طوری تو عصبانی شده ای که احساس میکنم خیلی بدت نمی آید هر که غیر توست شقیّ باشد و راهی به نجات نداشته باشد! گویا از آن -العیاذ بالله- نوعی لذت مرموز میبری! مطمئنّی نوعی أنانیّت در کار نیست؟! آخر نشان بر حقّ بودن نوعی شفقت و رحمت بر محرومان از آن است. ما لی لا أری فیک سیماء اهل الحقّ؟! 👈اگر اهل بیت علیهم السلام چیزی را که تو میگویی واقعا گفته باشند ما هم کلام تو را قبول میکنیم ولی میترسم اگر اهل بیت علیهم السلام چیزی را که تو میگویی واقعا نگفته باشند تو با این وضعی که از تو میبینم تمایلی به قبولش نداشته باشی! 💡به ذهنم خطور کرد این را مقداری توضیح دهم. از آن تقواهای دشوار است. 🔻چه بسیارند آنانی که از عُجب و تکبّر شخصی رهیدند و چه کم اند آنان که از عجب و تکبّر جمعی، حزبی، قومی و مذهبی خلاصی یافتند! همانکه به آن تعصّب میگویند! همواره بین دانشوران و خوبان تقوای از تکبّر شخصی رایج ولی تقوای از تعصّب و تکبّرِ جمعی اندک بوده است. همان تقوایی که به آن انصاف می‌گفته اند! همانکه آنقدر گاهی متروک است که بزرگان اهل تقوا هم گاهی بیشتر از دیگران به آن مبتلا شده و به آن رنگی از تقدّس زده اند! از آن تقواهای دیریاب و دشوار است🔺 🔹این را مرحوم کلینی در روایت صحیحی در کافی از علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم از حسن بن محبوب از ابو اسامة زید شحّام که همگی از بزرگان موثّق شیعه بوده اند نقل میکند که ابو اسامة گفت مولایمان امام صادق علیه السلام فرمود انسان مؤمن به چیزی دشوارتر از سه چیز امتحان نمیشود که معمولا در آن هم مردود است. یکی مواسات در اموالش با نیازمندان و دیگری انصافش با دیگران و در انتها اهل مراقبه و ذکر بودن و عمل دائمی به تقوای الهی: 📖«مَا ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُ بِشَيْ‏ءٍ أَشَدَّ عَلَيْهِ مِنْ خِصَالٍ ثَلَاثٍ يُحْرَمُهَا قِيلَ وَ مَا هُنَّ قَالَ الْمُوَاسَاةُ فِي ذَاتِ‏ يَدِهِ وَ الْإِنْصَافُ‏ مِنْ نَفْسِهِ‏ وَ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ...» 👈چه روایت لطیفی است. انصاف داشتن چیزی در مستوای مواسات و ذکر کثیر دانسته شده است. همین است که ما مؤمن هستیم ولی آن مؤمن حقیقی به این سادگی ها نمیشویم که: «مَنْ وَاسَى الْفَقِيرَ مِنْ مَالِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ حَقّا» 👈همین مضمون را باز با سند خوب دیگری با این تعبیر نقل کرده که: «أَشَدّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ» و در روایت دیگری از آن به عنوان: «سیّدُ الاعمالِ» نام برده است. در روایت دیگر هم محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام یکی از آنهایی که در روز قیامت اقرب الخلائق الی الله هستند را کسی دانسته که: «رَجُلٌ قَالَ بِالْحَقِّ فِيمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ». 👈انصافا این بیست روایتی که مرحوم کلینی در باب الانصاف و العدل کافی جمع کرده را باید یکی از افتخارات مذهب پاک تشیّع دانست. تدبّر در روایات همین باب نشان میدهد که دشواری این انصاف هم به دشواری خروج از أنانیّت و تواضع حقیقی برمیگردد و در منطق روایات تواضع به قاعده ی طلایی دیدن دیگران و مواسات وجودی با آنها و نهادنشان در جای خود برمیگردد که: «وَ أَمَّا الَّتِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهُ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ». 👈در روایتی دیگر به شکلی بیان شده که تا به درجه ی انصاف نرسیده اید -آن هم انصافی که حتّی اگر به ضررتان تمام شود انصاف را رعایت کنید- خود را در معرض قضاوت کردن قرار ندهید و اگر به این حالت رسیدید دیگران به شکل طبیعی تمایل به قاضی بودن شما پیدا میکنند: «مَنْ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ رُضِيَ بِهِ حَكَماً لِغَيْرِهِ»«اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّكُمْ تَعِيبُونَ عَلَى قَوْمٍ لَا يَعْدِلُونَ»♦ یکی از روایات طلایی این باب روایتی است که امام صادق علیه السلام در آن به شیعیانشان میفرماید در مواجهه با غیر شیعیان بی تقوایی نکنید! عادل باشید. آخر مگر عیب مخالفین شما چیزی جز این بود که عادل نبودند! به حقّ عمل نکردند! حال که چنین است شما از خطری به نام بی عدالتی متنفّر باشید نه از آنها! الله اکبر از این روایت: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّكُمْ تَعِيبُونَ عَلَى قَوْمٍ لَا يَعْدِلُونَ» ⬇⬇
☑این فراز نخست روایت اشاره به آیات قرآن کریم است که مؤمنین را به عدالت در گفتار ولو در مواجهه با مخالفینشان دعوت میکند! ولو این عدالت منجر به ضرری به نزدیکترینهای انسان شود! «وَ إِذا قُلْتُمْ‏ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى» این مضمون به شکل مکرّری در آیات قرآن کریم آمده و چنین امری را دستور خداوند متعال: «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ»، «أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ» و مایه جذبه به عوالم نوری و محبّت خدا دانسته است: «وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ». آری ای مؤمنان قوّامین بالقسط باشید. ☑نکند دشمنی های شخصی یا جمعی و گروهی و مذهبی و هر أنانیّت دیگری باعث شود عادلانه رفتار نکنید! بدانید تا به تقوای عدل نرسیده اید با آن حقیقت ایمان هنوز فاصله دارید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏» ✔آری تعلّق به گروه، اندیشه و مذهبی خاص و محبّت آن به معنای عجب و تکبّر نسبت به دیگران نیست! همانگونه که اتّصاف نفس به کمالات نباید منجر به عجب و تکبّر شخصی شود تعلّق انسان به گروهی که حقّ میداند هم نباید منجر به عجب و تکبّر شود! فقط امتیاز و محبّت می آورد! نسبت به مستضعفان دیگر شفقت و نسبت به مستکبران معاند بغض می آورد. نسبت به عموم مخالفانش شفقت پیدا میکند و دلش میسوزد! حالت شکر پیدا میکند و بر محرومان غضب نمیکند: 📖«إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ‏ الذُّنُوبِ‏ وَ الْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُم‏» 👈ولی این محبّت جمعی و تعلّق به گروه و مذهب خاص هر چند غیرت می آورد ولی تعصّب نه! اینها را نباید با هم اشتباه گرفت! اینکه بدی گروهش و خوبی دیگران را نبیند هرگز! اینکه بدهای گروهش را بر خوبهای گروه رقیب ترجیح دهد هرگز! اینکه موضع باطل گروهش را تأیید کند و آنها را بر ظلمی یاری رساند هرگز! به فرموده ی مولایمان امام سجّاد علیه السلام: 📖«الْعَصَبِيَّةُ الَّتِي يَأْثَمُ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا أَنْ يَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَيْراً مِنْ خِيَارِ قَوْمٍ‏ آخَرِينَ وَ لَيْسَ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يُحِبُّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَكِنْ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يُعِينَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ» 👈عزیزان! انصاف در امور مربوط به مخالفین و مخصوصا آنجا که مستلزم نقدی بر علمای مذهب خودمان و انهایی که دوستشان داریم از دشوارترین امور است. اصلا تعجّب نکنید اگر در این زمینه مبتلا به تعصّب باشیم! خب انسانیم دیگر! ممکن است بازنگری کنیم و ببینیم چیزی را درست نمیگفتیم! دچار اشتباه شده بودیم! عزیزان! مقداری از این انصاف طبعی است. 👈مقداری هم کسبی و مقداری هم حاصل تقوای عمیق! ما که در خود چنین انصافی را متواضعانه نمیبینیم بهتر نیست از اهل انصاف تقلید کنیم؟! چه عیبی دارد بگوییم ما برای استنباط این حکم صلاحیّت نداریم. چون در اینکه احاطه و انصاف لازم را داشته باشیم مطمئن نشده ایم.
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۱) «صحبتی با حاجتمندان، بیماران و فقراء مؤمن» «الحاجةُ أمانةُ الله عندَ خلقِه» 🔹برخی از بیماری شان گله میکنند! برخی از فقرشان! برخی از مظلومیّتشان! انواع و اقسام مشکلات روحی و روانی و جسمی و عاطفی و اجتماعی و اقتصادی.گاهی انسانهای مؤمنی هم هستند. ولی گویا فکر میکنند انسان اگر مؤمن شد دیگر نباید مبتلا به این امور بشود لذا صبوری برایشان دشوار است! 👈با خود فکر میکنند شاید واقعا مؤمن نیستند و خدا به آنها نظری ندارد! وقتی زیاد در این وادی فرو بروند گاهی شیطان هم آمده و ممکن است به آنها القاء کند که نه مشکل از شما نیست! مشکل از خود ایمان است و این یعنی وعده ای که به شما دادند راست نیست! 🔸به این عزیزان باید گفت مشکل این است که دنیا را خیلی جدّی گرفته اید! این گله ها ریشه در حبّ دنیا دارد! درد آن مریضی است نه درد این مشکلات! «تُرِيدُونَ‏ عَرَضَ‏ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَة» و مگر ایمان آمده بود تنها وسیله ای برای وصول شما به دنیا باشد؟! نه! مؤمن هم در دنیا با مشکلات امتحان میشود و گاهی بیشتر هم امتحان میشود. 👈به فرموده ی امام صادق علیه السلام مشکل این بود که از ابتدا با تلقّی اشتباه وارد عالم ایمان شده اید! مگر نفرمودند انسان مؤمن «صبورٌ عند البلاءِ شکورٌ عند الرخاء»! یعنی اگر خدا برایش بلاء و سختی انتخاب کرد وظیفه اش صبر است و اگر گشایش و راحتی انتخاب کرد وظیفه اش شکر است؟! این یعنی مؤمنین متفاوتند! برخی قرار است با صبر رشد کنند و برخی با شکر! «الطاعم الشاکر له من الاجر کأجر الصائم المحتسب!» ⬇
👈همانگونه که صبر در بلاء دشوار است شکر در رخاء هم دشوار است. از این نعمتها پرسیده میشود که شکرش را به جای آوردی؟! مگر نشنیدید که: «إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِينَ‏ يَتَقَلَّبُونَ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِيَائِهِمْ بِأَرْبَعِينَ خَرِيفا» 👈خداوند به مؤمن ایمنی از این بالا و پایینی های دشوار دنیا نداده! تنها چیزی که به او وعده داده این است که اگر ایمان داشته باشی چشم تو را در این مشکلات باز میکنم و در آخرت تو را به سعادت میرسانم: 📖«لَمْ يُؤْمِنِ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ هَزَاهِزِ الدُّنْيَا وَ لَكِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ الْعَمَى فِيهَا وَ الشَّقَاءِ فِي الْآخِرَةِ» 👈این ابتلائات گاهی برای رشد ما آمده و به خاطر اکرام و احترام ما نزد خداست. مگر امام صادق علیه السلام نفرمود گاهی که خداوند بخواهد به مؤمنی هدیه بدهد برایش از این دشواری ها میفرستد! تا او را از دنیا بیزار کند! او را به آخرت ترغیب کند! این هدیه خداست؛ مشکل از نگاه ماست که دنیا را فقط میبینیم: 📖«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِيَّةِ مِنَ الْغَيْبَةِ وَ يَحْمِيهِ‏ الدُّنْيَا كَمَا يَحْمِي الطَّبِيبُ الْمَرِيضَ» 👈یکی از بزرگان شیعه عبد الله بن ابی یعفور است. دیده اید برخی اصلا طوری آفریده شده اند که خیلی مستعدّ مریضی اند! مدام مریض میشوند! حالا انواع و اقسام مریضی! چه روانی یا جسمی یا عصبی! فقر هم همینطور است. ابن ابی یعفور هم گویا همینطور بوده: «کان مِسقَاماً» میگوید روزی طاقتم طاق شد و پیش امام صادق علیه السلام رفتم و شروع کردم از دردهایی که دارم شکایت کردن! 👈مولایمان امام صادق علیه السلام فرمودند عبدالله! مگر نمیدانی وظیفه ات صبر است؟! اگر کسی که مؤمن است و اینگونه دچار مشکلات میشود میدانست خداوند متعال چه اجر و پاداشی برایش در نظر گرفته آرزو میکرد در دنیا او را با قیچی پاره پاره میکردند! 📖«شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ كَانَ مِسْقَاماً فَقَالَ لِي يَا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِيضِ» 👈ای مؤمنان عزیزی که در دنیا به فقر یا بیماری مبتلا شده اید! نکند گمان کنید تحقیر شده اید! نه! شما نزد خدا عزیزید! خیلی عزیز! مگر سوره ی مبارکه زخرف را نخواندید؟! 📖«وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ * وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ * وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ» 👈مگر ماجرای ایّوب را نشنیدید؟! مگر امام صادق علیه السلام به شما نفرمود روزی خواهد رسید که خداوند متعال از شما فقراء مؤمن عذر خواهی میکند؟! میفرماید قسم به عزّت و جلالم که من شما را دوست داشتم! این فقر شما به خاطر این نبود که نزد من عزیز نبودید! برای خودتان بود! اکنون وقتش رسیده تا بدانید چقدر شما را دوست دارم: 📖«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَلْتَفِتُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ شَبِيهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَيْهِمْ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَفْقَرْتُكُمْ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ بِكُمْ عَلَيَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِكُمُ الْيَوْمَ ...» ⬇️⬇️
🔹اصلا اگر فتنه عظیم نمیشد عالم دنیا قرار بود طوری باشد که در آن فقط مؤمنین دچار مشکل و بلاء شوند: «هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَى الْمُؤْمِن‏» و قرار بود هر چه ایمانشان بیشتر شود امتحانشان بیشتر و بلائشان سنگینتر شود: «كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِيمَاناً ازْدَادَ ضِيقاً فِي مَعِيشَتِهِ». اگر آنقدر از خدا آسایش نمیخواستند اینگونه قرار بود باشد: «لَوْ لَا إِلْحَاحُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى اللَّهِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِي هُمْ فِيهَا إِلَى حَالٍ أَضْيَقَ مِنْهَا» 👈ولی خداوند دید اگر اینگونه باشد ممکن است برخی مؤمنین دچار شبهه شده و شیطان بر آنها غلبه کند! همین شد که بلاء و مشکلات را بین مؤمن و غیر مؤمن پخش کرد! نقل شده تا زمان حضرت ابراهیم علیه السلام طوری بود که هر کس مؤمن بود فقیر بود و هر کس کافر بود ثروتمند! شاید سرّ اینکه قوم نوح با آن همه تبلیغ ایمان نیاوردند همین بود: 📖«وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‏ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبين‏» 👈ولی وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام ظهور کرد از خداوند درخواست کرد در این امتحان بزرگ تخفیف دهد و همین شد که فقر در بین مؤمنین و کفّار تقسیم شد: 📖«مَا كَانَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ مُؤْمِنٌ إِلَّا فَقِيراً وَ لَا كَافِرٌ إِلَّا غَنِيّاً حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِيمُ ع فَقَالَ رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا فَصَيَّرَ اللَّهُ فِي هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً وَ فِي هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً» 👈ای مؤمنانی که در دنیا دچار مشکلاتی شده اید! قدر خودتان را بدانید! شما در دل این مشکلات رشدها کرده اید و خبر ندارید! در نقلی امام صادق علیه السلام فرمودند روزی شخص ثروتمندی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد! لباسی زیبا و گران داشت! همان زمان یکی از مؤمنان فقیر که لباسی کهنه و فقیرانه داشت وارد شد و کنار آن ثروتمند نشست! 👈آن شخص ثروتمند لباسهایش با نوعی تکبّر خاصی جمع کرد که باعث رنجش دل آن مؤمن فقیر شد! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که از دل آن مؤمن فقیر خبر داشت خطاب به آن ثروتمند فرمود آیا میترسی چیزی از فقر این مؤمن به تو سرایت کند یا چیزی از ثروت تو به او برسد که اینگونه خودت را جمع کردی؟! 👈آن شخص هم که به خودش آمد عذر خواهی کرد و گفت شیطان من را اینگونه کرد و برای توبه به درگاه خدا نصف تمام اموالم را به این مؤمن فقیر میدهم! آن قسمت زیبای ماجرا اینجاست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نظرم در اینجا هم خواست درسی به آن ثروتمند بدهد و هم درسی به این فقیر! 👈به مؤمن فقیر رو کردند و فرمودند آیا تو هم حاضری نصف ثروت او را بپذیری؟! مؤمن فقیر گفت نه! آن ثروتمند گفت چرا نمیپذیری؟! آن مؤمن فقیر گفت: آخر میترسم من هم مثل تو شوم و اینگونه مبتلا به تکبّر شوم! همین فقرم برای من ثروت است! «أَخَافُ أَنْ يَدْخُلَنِي مَا دَخَلَكَ» ♦«یا علیّ الحاجة أمانةُ اللهِ عندَ خلقِه»♦ 👈در انتها یک روایتی هست که حیفم آمد نقلش نکنم! خیلی زیباست. دیده اید گاهی رازی را نزد کسی به عنوان امانت قرار میدهید! راستی اگر شخصی که آن رازش را در گوشتان میگوید انسان بزرگ و ثروتمند و قدرتمندی باشد چقدر به خودتان افتخار میکنید؟! 👈چقدر برای خودتان شخصیّت قائل میشوید که سزاوار رازداری از چنین بزرگی شده اید؟! ای جانم به این روایت! امام صادق علیه السلام از جدّ بزرگوارشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکنند که روزی به امیر المؤمنین علی علیه السلام فرموند ای علی! 👈این مشکلات و گرفتاری ها و نیازها همان راز خداست که آن را نزد بندگانش به امانت نهاده است! هر کسی رازداری و امانت داری کند خداوند به او پاداش کسی را میدهد که مدام در حال عبادت و نماز است! ولی اگر آن را افشاء کرد دیگر اجری ندارد! 👈بلکه ممکن است دیگرانی که میتوانند به او کمک کنند با عدم کمک به او قلبش را بکشند! تحقیرش کنند! این هم عقوبت این پرده دری از راز الهی است. شاید دوباره به درگاه خدا بازگردد: 📖«يَا عَلِيُّ الْحَاجَةُ أَمَانَةُ اللَّهِ عِنْدَ خَلْقِهِ فَمَنْ كَتَمَهَا عَلَى نَفْسِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ مَنْ صَلَّى وَ مَنْ كَشَفَهَا إِلَى مَنْ يَقْدِرُ أَنْ يُفَرِّجَ عَنْهُ وَ لَمْ يَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَقْتُلْهُ بِسَيْفٍ وَ لَا سِنَانٍ وَ لَا سَهْمٍ وَ لَكِنْ قَتَلَهُ بِمَا نَكَى مِنْ قَلْبِهِ» (همچنین رجوع کنید به بذل الخاطر ۱۱۵۴ و ۱۲۰۳ و ۱۳۱۹)
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۲) «راهکاری برای کاهش فشار ناشی از کارهای ناتمام و عقب افتاده» 🔹یکی از نعمتهای خداوند متعال به انسانها قوّه حافظه است. حافظه طوری طراحی شده که مانند یک منشی دقیق به شکل غیر ارادی به هر بهانه ای کارهای ناتمام و عقب افتاده را یادآوری میکند! اگر اینگونه نبود به دلیل گذشتن از زمانشان فراموششان میکردیم و به فکر ترمیم نمی افتادیم. 🔸 ولی اگر به جای پاسخ منطقی به یادآوری از آنها بخواهیم فرار کنیم وارد یک حرکت قسری و خلاف جریانی با طراحی ذهنمان میشویم که باعث استرس و خستگی روانی مان میشود. این خستگی در ناخودآگاهمان رفته و گاهی بی سبب احساس غمگینی میکنیم. پیرمان میکند! ❓به نظر شما اگر فعلا شرایط به روز رسانی، تکمیل و انجام این کارها را نداریم نحوه مواجهه صحیح با معضل کارهای ناتمام و عقب افتاده چیست؟! 1⃣یک راه این است که به تمیز و مرتّب و منظّم کردن و طبقه بندی کارهای عقب افتاده بپردازیم. از آنها فرار نکرده و ضمن تشکر از قوّه ذاکره آنها را هر از چندی دقیق بنویسیم. به حافظه مان بگوییم نگران نباش! حواسمان به آنها هست! 2⃣یکی دیگر این است که اگر یادآوری مربوط به مسأله کمالگرایی است با نفی کمال گرایی افراطی موضوع را منتفی کرده و خیال حافظه را راحت کنیم. بگوییم اصلا پرونده اش برایم مختومه است! همانقدرش رزقم بود یا فعلا رزقم نیست. حالا اگر رجوع کردم کار جدیدی است نه تکمیل یا انجام کار قبلی! 3⃣یکی دیگر این است که اگر فعلا نمیخواهیم انجام دهیم به جای پنهان کردنشان از ترفند بیخیالی موقت استفاده کنیم! بگوییم دیگر اولویّتم نیستی! شاید بعدا منت بر سرت گذاشتم و انجامت دادم.
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۳) نسبت به علوم نوین ابطالگرا و «بضاعتُنا ردّت الینا»یی نباشیم! 🔹بنده خدایی انتقادی ناصحانه کرد و به دلم نشست. وقتی از مولایمان امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «أَحَبُّ إِخْوَانِي‏ إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي» دیگر ما شاگردان مکتب ایشان چه داریم بگوییم؟! میخواست بگوید شما تکبّر دارید! لذاست که: 🚫دنبال یادگیری دانش نوین نمیروید! وقتی هم میشنوید یا منکرانه و ابطالگرایانه میشنوید یا غیرشاکرانه و با حالت «بضاعتُنا رُدَّت الینا»یی میشنوید! 🔸حالا این عزیزان خود گاهی نماد تکبرند!😉 ولی تا حدودی درست میگوید! باید مراقب باشیم نفس از راه غیرت دینی یا احتیاط و یا تعظیم و تکریم پیشینیان ما را مبتلا به عجب و تکبّر مذموم نکند. راستی اگر از ما قرآن و اهل بیت را بگیرند چه فرقی با دیگران داریم؟! بل أنتم بشرٌ ممّن خلق هستیم! ✋اساسا در آن زمینه ای که به حدود تلاش و تفکّر و تجربه بشر برمیگردد بین ما و دیگران چه تفاوتی وجود دارد؟! ☑البته نباید در مواجهه با علوم نوین بشری مسحور و خودباخته و مقلّد محض بود. باید قدر تراث و عقل پیشرفته ی متولّد شده در این حوزه ها را عمیقا دانست! ولی اگر دیدیم جماعتی قرنهاست در زمینه هایی تلاش علمی کرده اند قطعا میتوان حدس زد به نکات مفیدی هم رسیده اند که به درد ما هم میخورد. ☑آن دسته از مقدّمات فقاهت دینی که مرتبط به حدود وسع بشری بوده را باید به روز رسانی نمود! دامنه ی استفراغ وسع وسیعتر شده. قبض و بسط به این معنا امر صحیحی است. نه علم قدیم و نه علم جدید عقد اخوتی با دین ندارد و باید در خدمت فهم صحیحتر و عمیقتر دین باشد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۴) «مؤمنین را باید در عصر ارتباطات و اطلاعات چشم و دل سیر بار آورد!» 🔹مباحث برخی افرادی که زمانی سابقه ایمانی و حوزوی داشته ولی مدّتهاست دیگر لاحقه دیگری پیدا نموده را گوش میکردم. خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند.😔 متوجّه شدم ایشان عجب خاصی دارد! خیلی درک خودش را تحویل میگیرد! استبداد به رأی دارد. گویا همه باید در خدمت ادراک او باشند تا او را قانع کنند! 🔸تصمیم گرفته چیزی را به عنوان اصل موضوع از یک بزرگی قبول نکند! این خودش عجبی پنهان است ولو در لباس حقیقت طلبی و حقیقت جویی ظاهر شده! غافل از آنکه اینجا عالم طهارت و تواضع در برابر آیات و نشانه ها و سپس ایمان و سپس حرکت و سپس تأیید و شهود ... است که ان الله اعلم حیث یجعل رسالته! 🗽🏯دیدم مفتون متفکّران و دانشوران شرق و غرب شده است. برایم جالب بود که ایشان دقیقا چه چیزی دیده که اینگونه مشتاقشان شده! متوجّه عیبی در حوزه های علمیّه و فرهنگ جامعه ی دینی شدم. آن هم اینکه در این عصر شبهه و ارتباطات یک اصل تربیتی مهم را رعایت نمیکنیم. آن هم چشم و دل سیر بار آوردن این ایتام آل محمّد علیهم السلام است. ✔به آنها مناعت طبع و عزّت نفس بدهیم! خودمان آنها را با عالم حرفهای عمیق، دقیق، آزاد اندیشانه و منصفانه آشنا کنیم! تا حرف نشنیده و عقده ای بار نیایند! تا وقتی بزرگتر شدند و به مهمانی عالم اندیشه ها رفتند اینقدر با حسرت به این موزها و پسته ها که برایشان می آورند خیره نشوند و آبروریزی نکنند! 💭خوابگاه که بودیم پنجشنبه ها معمولا غذای بهتری میدادند! بعدا شنیدم میگفتند یک سیاستی است تا وقتی خانه رفتید آبروریزی نکنید!😁😅
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۵) «تربیت هاضمه جسمی و روحی کودکان» 🔹بانویی به خاطر مهر مادری مدّتها برای آنکه از مرارت و رنج هضم غذای بچّه اش بکاهد غذا را در خرد کن میریخت. به نظرتان نتیجه این مهربانی ناپخته چه شد؟! این معده ی بیچاره رنج و زحمت نکشیده دچار مشکلات شدید گوارشی شد. والدین عزیز! واقعیّت فریب مهربانی ما را نخورده و در برابر آن احساساتی نشده و مرّ احکامش را تخصیص نمیزند! 💡به ذهنم خطور کرد روح و روان انسان هم همینطور است. نباید فرزندان را نازپرورده بار آورد! نباید برایشان سنگ تمام گذاشت! نباید تمام مشکلات و مرارتها و رنجها و سختیها را له کرده و جوید و مانند هویج رنده شده تقدیمشان کرد! 🔸باید به آنها اجازه تجربه ی شکست و غم و مرارت و مظلومیّت داد. اجازه داد معده ی روح آنها با تجربه ی مشکلات قدرت هضمش بالاتر برود. باید اجازه داد در وقایع متنوع زندگی تاتی تاتی کرده و گاهی زمین بخورد تا راه رفتن را بیاموزد. 🔹به کودکانمان رحم کنیم! آنها را ضعیف النفس بار نیاوریم! اجازه بدهیم خودشان به طور مستقل مشکلات را تجربه و حل کنند و خودشان به تنهایی عواقب انتخابهایشان را ببینند. اینقدر دخالت نکنیم. تکالیفشان را انجام ندهیم! به خاطر عصبانیّتشان در برابر هر درخواستی کوتاه نیاییم! 🔸گاهی اگر به خاطر سهل انگاری بدون تغذیه یا تکلیف یا لباس گرم و ... به مدرسه رفتند برایشان نبریم! اگر گفتند حوصله شان سر رفته با آنها همدردی کنیم و بگویید: خب برنامت چیه؟! البته منظورم آن نیست که سختگیری کنیم! آن است که اجازه تجربه سختی های زندگی را بدهیم. یادشان بدهیم دنیا به آخر نمیرسد و یک بازیست و دوستشان داریم!
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۶) «اندر حکایت گردی دنیا و نزاع روشنفکران مدرن و پست مدرن» «مَنْ أَنَّبَ‏ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» 🔹بحثی بین روشنفکران معاصر را میشنیدم. یکی میگفت دیگر عصر حرفهای مدرن گذشته و در دنیای پست مدرنیم! عصری که ذهن انسانها در حال گذر روانی از فضای فرا روایتها و سهل پنداری در زمینه کشف حقیقت شده! 🔸تفکّر مدرن به مرور با غلبه فضای سوبژکتیویسم مدّعی شد برخلاف فکر دنیای قدیم و کلاسیک اساسا ما دسترسی به عالم نومنها نداریم! ما صرفا با فنومنها طرفیم و البته در این دسترسی کاملا دستمان باز است. 🔹ولی فضای پست مدرن میگوید حتّی اینجا هم دستتان باز نیست و در توهّمید! بسیاری از این ساختارها و نظریّات واقعیّتهای نهادی بوده که خودتان آن را اعتبار کرده بودید. حقیقت حتّی در عالم فنومنها پوشیده تر از آن است که خیال میکردید! علم و دانش خیلی بیش از آنکه گمان میکردید تابع اقتصاد، فرهنگ، قدرت، ثروت، پارادایم و... بوده است. ✋روشن است که چنین رویکردی به معنای به چالش کشیدن تفکّرات مدرن است. نظریّات جدیدی که قرنها آن را بر سر دنیای به اصطلاح سنّت میکوبیدند و آنها را قدیمی میدانستند حالا توسّط پست مدرنها دارد بر سر خودشان کوبیده میشود و متّهم به کهنگی میشوند! 🔸یکی از این مدرنها که متهم به قدیمی بودن افکارش شده بود گفت: اینکه دنیا جدید شده معنایش این نیست که وظیفه ما به لحاظ اپیستمولوژیک پست مدرن بودن شده یا در اخلاق باور وظیفه داریم پست مدرن شویم! من میتوانم در این دوران باشم و با دلیل بگویم تمام متفکّران پست مدرن حرفشان خطاست!😐 ای دنیا چقدر گردی😁
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۷) «فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ» 🍀ای مؤمنان! ای آنانی که در میان این انسانهای ظلوم جهول تنها شما بودید که حاملان آن امانت عظیم هستی شدید! ای آنانی که همّت آن قلّه ی سعادت و بهجت را کرده اید! ای آنانی که سودای نعیم ابدی در فردوس اعلی دارید! 🌵در ابتلائات این دنیای پست و فانی صبوری کنید! با گامهای استوار و دل امیدوار و مطمئن ذکر گویان و زمزمه کنان صعود کنید: «فَسُبْحانَ‏ الَّذِي‏ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون‏» 🌄آن نگاه های زیبایتان را تنها به آن قلّه نور بدوزید! از کم مهری ها و مظلومیّتها و تحقیرها و محرومیّتها نرنجید! مگر نمیبینید سحر دولتتان چه نزدیک است؟! و اینها بهای آن همّت والای نورانی تان است. 💖آن خسرو شیرین عاقبت به بالینتان خواهد آمد! جرعه جرعه قدح صبر را درکشید و سرخوش به تماشا بخرامید تا ببینید سرانجام آن نگار محبوب به چه آیینی دربرتان هویدا گردد. و قسم به آن راز هستی که عاقبت برای شما متّقیان است. 🌅والله به شما وعده ی باطل و خیالی خوش داده نشد! والله توهّم نبود! عاقبت با یقینی روشنتر از هر یقین رخ خواهد داد! میبینید سراب نبود! آبی گوارا بود! عاقبت با شرابی طهور مستتان خواهند کرد! 🍀ای مؤمنان! لحظه سفر از این دار ظلمت دور نیست! نزدیکتر از هر نزدیکی است که: «أُخِذُوا مِنْ‏ مَكانٍ‏ قَرِيب‏»! راستی دیده اید گاهی ذرّه ای حجابها رقیق میشود چگونه ذکر آن نور ازل و ابد قلبتان را وجِل و بی تاب میکند؟! و برای اهل اشارت همین نشانی از آن سعادتهای عظیمی که انتظار اهل تقوا را میکشد کافی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲۸) «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي‏ مِنَ‏ التَّقْصِير» 🔹ذکری از امام موسای کاظم علیه السلام سفارش شده که زیاد آن را بگوییم! ذکری پخته و عمیق و روح افزا! حضرت فرمودند زیاد این را بگو که خدایا من را از آنهایی که ایمانشان مستودع و عاریه ای است قرار نده و کاری کن همیشه زبان حالم عجز و فقر و تقصیر باشد! 🔸آری به فرموده مولایمان اگر میخواهی ایمانت مستودع و عاریتی نباشد با ایمانت معامله نکن! نسبت به ایمانت طلبکار نباش! بدهکار باش! هر جا دچار طلبکاری شدی و أنانیّت آوردی در حاله معامله گری با ایمانت هستی! تا من و اویی هست انسان حتّی در کارهای نیک و ایمانش هم در حال طلبکاری و معامله با خداست! 🔹میخواهد با خدا با ایمانش داد و ستد کند! ولو با نیک شدن دنیا و آرامش و حالات خوش معنوی و مکاشفات و بهشت و... و این طلبکاری و معامله گری خطر است! همینکه به هر دلیلی گمان کند ثمن معامله اش مشکوک است یا دیر شد یا به هزینه اش نمی ارزید یا ... ممکن است ایمانش را رها کند! آری ما خودمان ایمانمان را مستودع و عاریتی قرار داده ایم! 🔸تا أنانیّت ما هست درجه ای از طلبکاری و معامله گری هست! با شمشیر تقصیر، عجز و فقر گردن این أنانیّتها را بزن و پلّه های تقرّب را یکی یکی بالا برو و ایمانت را ریشه دار تر کن تا به آن توحید و فنا و عبد کامل شدن و ایمان نهایی برسی و با وصول به عمق تقصیر و عجز و فقر کامل از معامله و طلبکاری رهیده و ایمانت را به قرار نهایی برسانی! ☑آری تمام مراحل سیر و سلوک در خروج از حالت معامله و طلبکاری با اعتراف دائمی به تقصیر و فقر است.