👈بخشی از روایات ناظر به مدح فقر و ترویج زندگی زاهدانه نیز ناظر به سیره علوی علیه السلام و اوائل گسترش اسلام است که فرهنگ ثروت اندوزی قارونی بین صحابه و تابعین در حال رواج بود که با واکنش علی علیه السلام مواجه شد. همان نکته ای که بعدها به واسطه آن بر امام صادق علیه السلام خرده گرفتند و حضرت که لباسی فاخر چرا پوشیده و سیره جدّ خود را ترک گفته است!
🔵استطرادا این نکته را هم میگویم که در زمینه طلب رزق فرقی بین طلاب و دیگران نیست.
👈همگان مخاطب روایات طلب رزق هستند و اینکه برخی مانند شهید ثانی در منیه المرید و صاحب حدائق سعی کرده اند طالب علم دینی را تخصیص بزنند همانگونه مرحوم شیخ انصاری در مکاسب در بحث تفقّه در تجارت و قبل از بحث تلقّی رکبان میگویند وجهی ندارد.
👈اگر تزاحمی بین طلب رزق و طلب علم چه علم حوزوی یا علوم دیگر مورد نیاز جامعه اسلامی وجود داشت باید تحت قواعد کلّی باب تزاحم دیده شود.
👈 البته این روشن است که وجوه رزق طلاب دینی محدودیت خاصّی دارد. کسی برای ثروت اندوزی نباید وارد حوزه علمیه شود.
👈ولی اینکه گاهی گفته میشود رزق طلّاب به صورت کلّی نیازی به برنامه ریزی نداشته و خودش خود به خود اگر درس بخوانند و نیّتشان صحیح باشد تأمین میشود دلیل مطمئنی ندارد.
👈در این راستا دو روایت مورد استدلال قرار گرفته است. اوّلی را مرحوم شهید ثانی در منیة المرید آورده که از عامه است و بر اساس آن: «قد تکفّل لطالب العلم برزقه عمّا ضمنه لغیره»؛ تفسیر شهید از این روایت این است: «بمعنی أنّ غیره محتاج الی السعی علی الرزق حتی یحصل له و طالب العلم لا یکلّف بذلک بل بالطلب و کفاه مؤونة الرزق إن أحسن النیّة و أخلص العزیمة»! در این مضمون در طرق عامّه روایات دیگر هم هست مانند اینکه: من طلب العلم تكفل الله برزقه یا اینکه: من تفقه في دين الله كفاه الله همه ورزقه من حيث لا يحتسب؛
👈 روایت دیگر روایت علی علیه السلام است که صاحب حدائق برای این منظور به آن استدلال نموده است: «إنّ طلب العلم أوجب علیکم من طلب المال؛ إنّ المال مقسوم مضمون لکم قد قسّمه عادل بینکم و ضمنه و سیفی لکم و العلم مخزون عند أهله و قد أمرتم بطلبه من أهله فاطلبوه».
🔶این دو روایت مشکل سندی دارد و روایت دوّم هم مشکل دلالی دارد و اساسا چنین امر خطیری را نمیتوان به سادگی با اینگونه استدلال اثبات نمود. بیان قطعی الدلالة و الصدور میخواهد.
🔸 استدلال به تجربیات شخصی نیز نمیتوان این ادّعای کلّی را اثبات کند. کسی که با صدق نیّت و تلاش کاری کند چه طالب علم و چه طالب رزق دنیایی ممکن است از طرق غیبی روزی داده شود. من یتّق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.
🔴ولی اینکه برنامه ریزی و تقدیر معیشت را به این بهانه در معیشت طلّاب رها کنیم واقعا امری نیست که هیچ فقیهی بتواند به سادگی بعد از غور در مسأله و استفراغ وسع در آن قبول کند.
🔶البته مطالب پیش گفته منافاتی با دعا و توکّل و تأثیر امور غیبی در این زمینه ها ندارد.
🔸یک روایت صحیح که با اسانید متعدد آمده را تقدیم میکنم:
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ بَهَائِي وَ عُلُوِّ ارْتِفَاعِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ وَ هِمَّتَهُ فِي آخِرَتِهِ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ»
🔵بنده خود بارها تأثیر عمیق اذکار در جلب روزی را به نحو خیره کننده ای تجربه کرده ام. در اینجا یک ذکر موثّق و مجرّب را در زمینه اداء دیون و جلب روزی مادّی و معنوی از پیامبر صلی الله علیه و آله به دوستان هدیه میکنم:
«تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرا»
#معیشت_طلاب
#اقتصاد_اسلامی
باسمه تبارک و تعالی (13)
«آیا خوارج منافق بودند؟ فما زالوا علی النّفاق مصرّین»
«مغالطه رایج عدم تفکیک بین روند و رویداد در مباحث تاریخی»
🔵چند سال پیش در مراسم پیاده روی اربعین توفیق داشتم با طلّاب مدرسه علمیه حقّانی همسفر شوم. چه ایام خوشی و چه توفیق بزرگی بود!
🔵در حرم امیر المؤمنین علیه السلام به پیشنهاد برخی اساتید زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام را خواندیم. قبلا به این زیارت توجّه نداشتم. حقّا زیارت بسیار زیبا و دلنشین و یک دوره تاریخ صدر اسلام به روایت امام هادی علیه السلام است. خیلی خوب است که در اوقات دیگر هم از آن غفلت نشده و مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
🔵امام هادی علیه السلام این زیارت را در روز غدیر در همان سالی که معتصم عبّاسی ایشان را از مدینه به عراق تبعید نمود خواندند. این زیارت را نوّاب اربعه در عصر غیبت از زبان امام حسن عسکری علیه السلام بین شیعه اشاعه نموده اند. مرحوم ابن المشهدی در کتاب مزار سند این زیارت مفصّل و مهمّ را نقل نموده است. یادم هست وقتی سیر تاریخی این زیارت به خوارج رسید با این فراز مواجه شدم: «فَمَا زَالُوا عَلَى النِّفَاقِ مُصِرِّينَ، وَ فِي الْغَيِّ مُتَرَدِّدِين»
🔴به فکر فرو رفتم که آن خوارجی که ما میشناسیم و به ما معرّفی شده اند مشکل نفاق نداشتند. ما گمان میکردم خوارج جریانی است که به شکل مستقیم مولود سطحی نگری های دینی است. واقعا مراد چیست؟
🔷یک نظر در تبیین وجه نفاق خوارج همان است که در تصویر بالا از مقام معظّم رهبری آوردم.
👈از منظر ایشان نفاق آنها از این منظر است که در دعاوی خود صادق نبودند لذا بعدا با نیروهای دیگر علیه جبهه حقّ ائتلاف کردند.
👈مانند منافقین ما در نظام اسلامی که برخلاف همه ادّعاهای خود با استکبار جهانی علیه نظام اسلامی ائتلاف کردند و عملا بازوی اجرایی آنها شدند. خوب این یک تبیین جالب میتواند باشد.
🔷در هر حال این را در گوشه ذهنم گذاشتم تا اینکه امروز با مقاله استاد پاکتچی به عنوان «نظام قبیله ای و خاستگاه خوارج نخستین» مواجه شدم و مسأله نفاق خوارج برایم دوباره مطرح شد.
👈استاد پاکتچی تحلیلی دیگر از شکلگیری جریان خوارج مبتنی بر نگاه سیاسی مبتنی بر نظام قبیله ای در صدر اسلام ارائه نمودند.
👈ایشان از تحلیل نظام قبیله ای به منزله ابزاری برای توجیه وقایع رخ داده پس از جنگ صفّین در راستای تکوین خوارج نخستین استفاده میکنند.
👈از دید ایشان رقابتهای موجود میان قبایل عربی ساکن در عراق نقشی تعیین کننده در بروز خارجی گری داشته است.
👈از نکات قابل توجّه در این زمینه آن است که خوارج در یک سری قبائل خاصّی ظهور میکردند و در برخی قبائل دیگر اصلا زمینه ظهور نداشتند.
👈همچنین گویا جریان خوارج یک ماهیت ضد مضری داشته است.
👈از دید ایشان نباید جریان خوارج را تنها به ساده اندیشی و ضریب هوشی پایین برخی مقدّسین تقلیل داد؛ اینها و بسیاری دیگر افرادی نبودند که فریب چنین شبهات ساده لوحانه ای را بخورند.
👈 البته ساده لوحان نیز صف مقدّم این جریان را تشکیل دادند ولی باطن جریان خوارج گویا یک نفاق سیاسی خاصّی بوده است.
👈همانطور که امروزه نیز در داعش عمدتا انسانها ناآگاه با اغراض مختلف مذهبی و مادّی و... عضو هستند ولی این منافاتی ندارد که در پشت پرده سلسله جنبانان این جریان استکبار جهانی باشد.
👈لذا اینکه عمدتا خوارج از قرّاء قرآن بوده اند و اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که انهم طلبوا الحقّ فأخطئوا برخلاف اهل شامّ منافاتی با نفاق باطنی این جریان و ضرورت واکاوای عمق آن ندارد.
👈نقش امثال اشعث بن قیس و شبث بن ربعی و دیگران در شکلگیری این جریان و بررسی ریشه های ظهور آن در صف بندی های سیاسی آن زمان امری است که بررسی های دقیق میطلبد.
👈در هر حال ممکن است ادّعا شود که خوارج اساسا برنامه ای برای بیرون آوردن خلافت از دست طرفین دعوا یعنی علی علیه السلام و معاویه و برگرداندن آن به قاعده ای دیگر از خلافت عربی غیر از خلافت قریش بوده است.
👈اشعث بزرگ قبیله کنده خود زمانی در اوان گسترش اسلام تا حدّ پادشاهی بر قسمتی از عرب یمن رفته بود و به اذعان مورّخان رفتاری پادشاهانه داشته است.
👈اینان بر اساس یک نقشه خاصّ ابتدا بعد از طرّاحی جریان به نیزه کشیده شدن قرآنها و دعوت به حکمیّت از احساسات دینی و ساده اندیشی برخی استفاده کرده و علی علیه السلام را که مشرف به پیروزی بر معاویه بود مجبور به قبول حکمیت کردند. در حکمیّت هم شرط کردند که شخص از مضر نبوده و یمنی باشد و در ادامه وقتی حضرت بر اساس پیمان از ادامه نبرد منصرف شد و دسیسه سیاسی حکمیّت روشن شد با طرح برنامه ای دیگر و استدلال به اینکه از همان ابتدا قبول حکمیّت از جانب طرفین خلاف ما أنزل الله بوده و لا حکم الّا للّه! حکم به باطل بودن خلافت طرفین و لزوم تأسیس خلافت جدید با معیارهای دیگر شدند!
👈آیا این جریانی عادّی است؟ در هر حال بررسی ابعاد سیاسی این جریان ورای تقلیل آن به جنبشی برخاسته از ساده اندیشی دینی امری جالب توجّه است.
🔴البته این امر منافاتی با آن ندارد که استفاده از این ساده اندیشی در فضای دینی آن زمان ابزاری و سنگری برای اغراض منافقانه دیگر باشد.
🔻نکته مهم در این زمینه آن است که از یک ساده انگاری تاریخی ذهن خود را بیرون آورده و این جریانات را اوّلا در مناسبات پیچیده انسانی شبیه آنچه در زمان ما جریان دارد ببینیم و ثانیا مناسبات پیچیده آن زمان را دانسته و با نوعی استصحاب قهقرائی احوالات زمان خود را بر آن زمان تحمیل نکنیم و ثالثا تنها به برخی داده های محدود تاریخی و مشهورات و مدلهای تبیین کننده اولیه اکتفاء ننماییم.🔺
🔴عمده ترین ابزار در این نوع پژوهها نیز بعد از مطالعات دقیق تاریخی آشنایی تفصیلی با مناسبات دینی و اقتصادی و سیاسی و نظامات قبیله ای آن زمان است که ان شاء الله تعالی در نوشته ای دیگر در مورد آن نکاتی بیان خواهم کرد.
🔵برای درک بهتر مطلب نکته ای را عرض میکنم.
🔹در مطالعات تاریخی یکی از مغالطات رایج غفلت از روندها و عطف نظر به رویدادها است.
👈در تحلیل خوارج عمدتا به رویداد کید عمرو بن العاص و به نیزه زده شدن مصحفها عطف نظر میشود. در ادامه شکلگیری جریان خوارج که تا زمان ما ادامه دارد و حکومت عمّان نیز بر اساس فقه خوارج اداره میشود را مبتنی بر این رویداد تاریخی تحلیل میکنند.
👈روندها به دلیل آنکه چندان محسوس نیستند معمولا مورد غفلت قرار میگیرند.
👈 آیا شکلگیری خوارج مبتنی بر روندهایی بود که با آن رویداد به فعلیت و رسمیت رسید؟ این میتواند تقریر بهتری در مورد پرسش از شکلگیری جریاناتی مانند خوارج باشد.
👈وقتی ما بیشتر به بررسی روندها میپردازیم کمتر غافلگیر شده و دچار پدیده تعجّب تاریخی میشویم. اذا ظهر السبب بطل العجب.
👈روندها به رویدادها قدرت و معنی میدهند ولی چون نامحسوس و تدریجی هستند معمولا تأثیر آنها مغفول میماند و حتّی انسان تاریخی خود را با آن سازگار کرده و از وجود آنها غافل میشود.
🔶بد نیست یک مثال عرض کنم؛ رئیس یک اداره برخورد جزئی با کارمندش میکند و ناگهان میبیند که آن کارمند تقاضای استعفاء کرده است! رئیس دیگران گله میکند که تنها یک انتقاد جزئی کرد! ولی کسی که به خوبی فهمیده که معمولا روندها مهمتر از رویدادها هستند میگوید این رفتار و انتقاد جزئی تو که یک رویداد ناخوشآیند است احتمالا در یک روند ناخوشآیند قبلی ریشه دارد که این رویداد اخیر مانند یک جرقه بوده و یا معنای زیادی به این رویداد جزئی بخشیده نه اینکه همه ی تصمیم استعفاء آن شخص منوط به انتقاد جزئی شما باشد!
🔶اگر درست این تفکیک را انجام ندهیم رویدادها خیلی پرنقشش تر از آنچه باید باشند خود را نشان میدهند.
🔸البته گاهی نیز یک رویداد منجر به یک روند میشود و این روند رویدادهای بعدی را تشدید میکند و ... .
👈شناخت روندهای تاریخی به انسان قدرت پیش بینی و بصیرت میدهد.
👈 تاریخ صدر اسلام را نباید بسان مجموعه ای از اتّفاقات دید و به دنبال ارائه دلیلی برای هر کدام باشیم. مثلا سقیفه را نباید صرفا در یک رویداد دید و سعی در تفسیر آن نمود.
👈ما معمولا عادت داریم که تغییرات ناگهانی محیط را درک نماییم و از درک تغییرات تدریجی و روندها و مناسبات عاجزیم.
👈علم تاریخ نیز مانند رسانه های امروزی به این مغالطه دامن زده و معمولا تمرکز انسانها را به وقایع و رویدادها جلب میکند.
👈آنچه اهمّیت بیشتری دارد پی بردن به الگوهای کلان حاکم بر روابط انسانی مانند الگوهای اقتصادی و سیاسی و دینی است که میتواند رویداد آفرین بوده و به رویدادها معنی و شدّت و ضعف بدهد.
👈سنّت واقعه نگاری که چه کسی چه کاری کرد و چه سالی چه شد میتواند منجر به برداشتهای منفعلانه رویداد محور از امور شود.
🔴همچنین مغالطه ی دیگر در زمینه تحلیل امور تاریخی آن است که معمولا پدیده های تاریخی بر اساس ظواهر آن مورد بررسی قرار میگیرد و ما معمولا راهی برای دانستن نیّات پنهان و جلسات مخفیانه و دسیسه های ورای این ظواهر نداریم. از اینجاست که این امر به پیچیدگی تحلیل امور تاریخی می افزاید.
🔻ما معمولا عادت داریم مبتنی بر داده های موجود به سرعت مدلی معقول و منسجم برای تبیین پدیده تاریخی پیشنهاد کرده و همین خصلت انسجام در تبیین گری مدل خود مبتنی بر مشهورات تاریخی را مناط صدق آن بدانیم.🔺
👈 همین امر خود نوعی ساده انگاری در تاریخ است که صحبت از آن شرح مفصّلی میطلبد.
👈راهکار در امان ماندن از این مغالطه بعد از خودآگاهی به آن اکثار در یافتن شواهد و داده های تاریخی است به صورتی که هر مدلی نتواند به سادگی همه آن را تبیین کند.
🔵در انتها حیفم آمد نکته ای را در زمینه خوارج عرض نکنم.
🔹مطلبی در الهدایة الکبری اثر حسین بن حمدان خصیبی دیدم که در جای دیگر ندیده ام لذا مناسب دانستم که آن را به اشتراک بگذارم.
🔹وی در نقل حوادث جنگ نهروان مطلبی آورده که بر اساس آن قبل از شروع جنگ حضرت علی علیه السلام از خوارج خواست استدلالهای خود را برای مباح شمردن جنگ با خود بیان کنند؛
🔹 خوارج در این نقل بسیار مهمّ 5 اشکال از حضرت گرفتند که هر کدام باعث مباح شمرده شدن خون ایشان به زعم آنان است! در ادامه امیرالمؤمنین علیه السلام به پاسخ تفصیلی این شبهات میپردازند.
🔹عجیب آنکه اشکال نخست آن است که چرا بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله تو را به عنوان خلیفه بعد از خود انتخاب کرد از آن کنار کشیدی؟ این کفر و باعث مباح شدن خون توست!
🔹این نقل بسیار مهمّ تاریخی نشانگر آن است که ورای شهرت این امر در تاریخ جریان خوارج به نوعی منتقد اساس پدیده خلافت از همان ابتدا بوده و دنبال طرحی نو برای خلافت اسلامی بوده و با خلافت شیخین نیز مشکل داشته است.
🔸 البته در صحّت و سقیم این نقل فعلا تحقیقی نکرده ام ولی بسیار جای تأمّل دارد:
قَالُوا: أَنْكَرْنَا أَشْيَاءَ يَحِلُّ لَنَا قَتْلُكَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهَا.
👈أوَّلُهَا: أَنَّكَ كُنْتَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيَّهُ، وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ قَاضِيَ دَيْنِهِ، وَ مُنْجِزَ عِدَاتِهِ، وَ أَخَذَ لَكَ رَسُولُ اللَّهِ الْبَيْعَةَ فِي أَرْبَعِ مَوَاطِنَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ: فِي يَوْمِ الدَّارِ، وَ فِي بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ، وَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ، فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، وَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ، وَ سَمَّاكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تَشَاغَلْتَ بِوَفَاتِهِ، وَ تَرَكْتَ قُرَيْشاً وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ يَتَدَاوَلُونَ الْخِلَافَةَ، وَ الْمُهَاجِرُونَ يَقُولُونَ: الْخِلَافَةُ لِمَنِ اسْتَخْلَفَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ أَخَذَ لَهُ الْبَيْعَةَ مِنْهَا، وَ سَمَّاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ قُرَيْشٌ تَقُولُ لَهُمْ لَا نَرْضَى وَ لَا نَعْلَمُ مَا تَقُولُونَ، فَقَالَ لَهُمُ الْأَنْصَارُ: إِذَا مُنِعَ عَلِيٌّ حَقَّهُ فَنَحْنُ وَ أَنْتُمْ أَحَقُّ بِهَا فَتَعَالَوْا نَنْصِبْ مِنَّا أَمِيراً وَ مِنْكُمْ أَمِيراً فَجَاءَتْ قُرَيْشٌ فَقَامَتْ قَسَامَةٌ أَرْبَعُونَ شَاهِداً يَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ فَأَطِيعُوهُمْ مَا أَطَاعُوا اللَّهَ، فَإِنْ عَصَوْهُ فَالْحُوهُمْ لَحْيَ هَذَا الْقَضِيبِ، وَ رَمَى الْقَضِيبَ مِنْ يَدِهِ، وَ كَانَتْ هَذِهِ أَوَّلَ قَسَامَةٍ، أُقْسِمَتْ بُهْتَاناً وَ زُوراً وَ أُشْهِرَتْ فِي الْإِسْلَامِ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ وَ عَقَدُوا الْأَمْرَ بِاخْتِيَارِهِمْ لِأَبِي بَكْرٍ وَ دَعَوْكَ إِلَى بَيْعَتِهِ، فَخَرَجْتَ مُكْرَهاً مَسْحُوباً بَعْدَ أَنْ هَيَّأْتَ يُقِيمُ لَكَ فِيهَا عُذْراً، وَ تَقُولُ لِلنَّاسِ: إِنَّكَ مَشْغُولٌ بِجَمْعِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ تَعْزِيَتِهِنَّ وَ تَأْلِيفِ الْقُرْآنِ، وَ مَا كَانَ لَكَ فِي ذَلِكَ عُذْرٌ فَلَمَّا تَرَكْتَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَ وَ أَخْرَجْتَ نَفْسَكَ مِنْهُ أَخَّرْنَاكَ نَحْنُ أَيْضاً وَ شَكَكْنَا بِكَ.
👈و الثَّانِيَةُ أَنَّكَ حَكَمْتَ يَوْمَ الْجَمَلِ فِيهِمْ بِحُكْمٍ خَالَفْتَهُ بِصِفِّينَ، قُلْتَ لَنَا يَوْمَ الْجَمَلِ: لَا تُقَاتِلُوهُمْ مُوَلِّينَ وَ لَا مُدْبِرِينَ، وَ لَا نِيَاماً وَ لَا أَيْقَاظاً، وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ، وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ كَمَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِ، وَ أَحْلَلْتَ لَنَا فِي مُحَارَبَتِكَ لِمُعَاوِيَةَ سَبْيَ الْكُرَاعِ وَ أَخْذَ السِّلَاحَ وَ سَبْيَ الذَّرَارِيِّ فَمَا الْعِلَّةُ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ إِلَى أَنَّ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ؟
👈و الثَّالِثَةُ أَنَّكَ الْإِمَامُ وَ الْحَاكِمُ وَ الْوَصِيُّ وَ الْخَلِيفَةُ وَ أَنَّكَ أَجَبْتَنَا إِلَى أَنْ حَكَّمْنَا دُونَكَ فِي دِينِ اللَّهِ الرِّجَالَ فَكَانَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ لَا تَفْعَلَ وَ لَا تُجِيبَنَا إِلَى ذَلِكَ وَ تُقَاتِلَنَا بِنَفْسِكَ وَ نُطِيعَكَ، أَوْ تُقْتَلَ وَ لَا تُجِيبَهُمُ عِنْدَ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ إِلَى أَنْ يَحْكُمَ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّجَالُ وَ أَنْتَ الْحَاكِمُ.
👈و الرَّابِعَةُ أَنَّكَ كَتَبْتَ كِتَاباً إِلَى مُعَاوِيَةَ تَقُولُ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ صَخْرٍ، فَرَدَّ الْكِتَابَ إِلَيْكَ وَ كَتَبَ فِيهِ يَقُولُ: إِنِّي لَوْ أَقْرَرْتُ أَنَّكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَاتَلْتُكَ فَأَكُونُ قَدْ ظَلَمْتُكَ، بَلِ اكْتُبْ بِاسْمِكَ وَ اسْمِ أَبِيكَ فَكَتَبْتَ إِلَيْهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ صَخْرٍ، فَلَمَّا أَجَبْتَ مُعَاوِيَةَ إِلَى إِخْرَاجِ نَفْسِكَ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ كُنَّا نَحْنُ فِي إِخْرَاجِكُمْ، عَنِ الْآمِرِيَّةِ أَوْلَى.
👈و الْخَامِسَةُ أَنَّكَ قُلْتَ: هَذَا كِتَابُ اللَّهِ فَاحْكُمُوا بِهِ وَ اتْلُوهُ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ فَإِنْ وَجَدْتُمْ مُعَاوِيَةَ أَثْبَتَ مِنِّي فَأَثْبِتُوهُ وَ إِنْ وَجَدْتُمُونِي أَثْبَتَ مِنْهُ فَأَثْبِتُونِي فَشَكَكْتَ فِي نَفْسِكَ فَنَحْنُ فِيكَ أَعْظَمُ شَكّاً.
#خوارج
#نفاق
#روند_رویداد
باسمه تبارک و تعالی (14)
«قبیله شناسی عرب، حلقه مفقود در درک عمیق تاریخ صدر اسلام»
🔵صوتی را از استاد پاکتچی در موضوع: «معصومین علیهم السلام و ساختار قبیله ای» در مسیر رسیدن به مباحثه گوش کردم.
🔷گویا ایشان در تاریخ 10 خرداد 95 این مطالب را بیان کرده اند. مطالبی به ذهن خطور کرد که به شکل خلاصه آن را تقدیم میکنم.
🔶قبل از آن لازم است از تلاشهای پر ثمر و نافع استاد پاکتچی قدردانی کنم. ایشان در عرصه های مختلف سعی نموده اند پیشرفتهای علوم بشری را خوب درک و هضم کرده و ناظر به علوم و فرهنگ اسلامی و شیعی به شکل تطبیقی و بومی شده اعمال کنند. حقّا تلاشی ستودنی در ارتقاء بخشیدن به سطح تحقیق و باز نمودن افقهای جدید برای عموم علاقه مندان فرهنگ اسلامی و خصوصا طلّاب علوم دینی نموده اند.
🔵با دیدن حجم تلاشها و خدمات ایشان به علوم حوزوی انسان بهتر کم کاری خودش و همینطور اهمیت نخبه گرایی را درک میکند.
🔵بگذریم! ایشان نکات در زمینه اهمّیت احاطه به قبیله شناسی عربی بیان میکنند. این پیوندها خیلی قوی و عمیق بوده و مناسبات اجتماعی حاکم در ظرف نزول دین خاتم را نشان میدهد.
🔻ما نباید با ذهن خود که با پیش فرض انسان شهری و ملّی خو گرفته دست به تحلیل جامعه ای مبتنی بر انسان قبیله ای بزنیم.🔺
👈از دید ایشان معصومین علیهم السلام هرگز تلاشی برای از میان برداشتن فرهنگ قبیله ای هم نکردند و دغدغه هدایت داشتند که با چنین فرهنگی نیز قابل وصول بود.
👈 مناسباتی که با ظهور اسلام از میان نرفت بلکه به شکل دیگری صورت بندی نوینی یافت.
👈مثلا از دید ایشان دعوای قبیله ای بین هاشم با امیّه بعدا خود را در ساختار کلان کلامی دعوا بین عثمانیه و علویه نشان داد. اینها خیلی زیاد است.
👈همچنین ایشان بر این نکته تأکید کرد که باید دقّت داشت قبایل عربی هر چند در ظاهر به شکل شجره و به آباء خاصّ ختم میشوند ولی اساسا قبیله یک اتحادیه سیاسی بوده است و ورای اهمّیت پیوندهای اوّلیه خونی نباید آن را در این حدّ تقلیل داد.
👈اگر چنین درکی از قبایل داشته باشیم در تبیین بسیاری از پدیده های ناظر به حیات اجتماعی عرب باز میمانیم. اموری مانند تک فرزندی بودن شجره انساب و وجود اعرابی به عنوان اعراب بائده و پیوند ولاء و... جز با اتحادیه سیاسی بودن این قبائل قابل تبیین نیست.
👈یادم هست آیت الله مددی حفظه الله تعالی نیز در درس به اهمیت قبیله شناسی اشاره کرده و انتساب به قبیله را مانند شناسنامه برای افراد و یا آبی که ماهی در آن زنده است میدانستند. یعنی تمام حیثیات یک شخص در انتسابش با قبیله معنی پیدا میکرد.
🔵با توجّه به اهمّیت موضوع مخصوصا برای طلّاب عزیز و عموم اسلام پژوهان به نظر رسید خوب است تأکید مجدّدی بر این موضوع داشته و سه نکته نیز که به ذهن خطور کرد را تقدیم کنم:
🔵«نکته نخست»
از آنجا که ما در نظامهای روستایی و شهری و ملّی رشد یافته ایم درک صحیحی از نظام قبیله ای نداریم.
👈درست درک نمیکنیم که در این جوامع مناسبات انسانی و سیاست ورزی چگونه است و به این سبب بعد مهمّی از تاریخ اسلام و سیره را درک نخواهیم کرد.
👈سرّ کم هزینه بودن اسلام آوردن یمنی ها و همینطور تشیّع آنها چیست؟ سرّ انتخاب یثرب توسّط پیامبر صلی الله علیه و آله در بین عرب چه بوده است؟
👈چرا قریش اینقدر مخالف حضرت بود؟ نکته عام الوفود و سپس الردّه چه بود؟ سرّ وقوع سقیفه چه بود؟ مگر هر صحابه یک رأی نداشت؟! چرا میگوییم کوفیان بی وفا بودند؟ سؤالات در این زمینه بسیار زیاد است.
👈علم تفصیلی به قبیله شناسی عرب زمینه مهمّی برای درک بعد سیاسی جنبش اسلامی در سیره نبوی و علوی علیهما السلام است.
👈یکی از مهمترین اموری که انسان را وارد دنیای عجیب سیاست و اسلام سیاسی میکند.
👈این را نمیشود با روایت خوانی و فقه و اصول رایج دریافت.
👈باید مناسبات جدّی سیاسی آن زمان را به خوبی دریافت و سپس نحوه تعامل و ساسة العباد بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام را با آن به خوبی درک و استنباط نمود.
🔻حقیقتا درک انسان را تا اندازه زیادی از تاریخ اسلام متحوّل میکند. ما را وارد پارادایم دیگری از درک تاریخ میکند. روی نقاط و نکاتی حسّاس کرده و فرضیات و انگیزه های ویژه ای برای بررسی میدهد که فعلا آن را نداریم. انصافا تا کنون خیلی کم کاری کرده ایم و از بسیاری از حقایق تاریخ اسلام محروم مانده ایم🔺
🔸در نوشته ی قبلی بیان کردم که چطور برخی به واسطه همین نکات به خوبی فرضیه نفاق خوارج و برخواستن آنها از نوع مناسبات قبیله ای را تبیین نموده اند.
🔵«نکته دوم»
👈قبائل عربی قبل از اسلام برخی به تجربه نسبی رسیدن به پادشاهی نیز رسیده بودند. مانند قبیله کنده در یمن که اشعث تقریبا حالت پادشاهی پیدا کرده بود و با این حالت وارد اسلام شد و یا همچنین عرب حیره و جنوب شام.
👈شهرهای محدود عرب نشین نیز ساختار قبیله ای داشتند یا کاملا از یک قبیله مانند ثقیف در طائف و یا از چند قبیله خویشاوند مانند یثرب یا از چند قبیله اجمالا غریبه مانند مکّه. ولی ساختار قبیله ای بود.
👈با فتوحات اسلامی نیز شهرهای اسلامی نظیر کوفه و بصره و ... با ساختار قبیله ای به وجود آمد که شرح آن و تأثیر آن در تاریخ بعدی اسلام مفصّل است.
👈نکته جالب اینجاست که در جمل نوعی نزاع شهری بین کوفه و بصره ورای نزاع قبیله ای ایجاد شد یعنی مثلا ربیعه کوفه با ربیعه بصره درگیر شد و در جنگ صفّین نوعی نزاع منطقه ای بین عراق و شام. مدّتها طول کشید که مخصوصا با مخالطه با عجم و روی کار آمدن حکومتهای عجمی و اختلاط نسب کم کم حالت شهری و روستایی بین اعراب رواج یافته و مناسبات دیگری حاکم شود.
🔵«نکته سوّم»
👈بخشی از تلاش بسیاری از نسب نگاران عرب معطوف به صحّت و سقم این انساب شده است. تحقیق در باره این آباء و اسماء آنها و تاریخ آنها و اسطوره ای بودن آنها و... .
👈نکته مهمّی که در اینجا به نظر میرسد آن است که چندان نباید روی این نقطه متوقّف شد هرچند بحث از آن در مواضع دیگر سودمند است. آنچه خیلی اهمّیت دارد این است که چنین باور و چنین نظامی در صدر اسلام محقّق شده بوده و ورای صحّت و سقم ادّعاهای مطوی در این سلسله نسبها اجمالا امری مقبول بین عرب شده و منشأ آثار فراوان گردیده بوده است.
👈حقیقتا تقسیم عرب به عدنانی و قحطانی و یا تقسیم آنها به یمنی و ربعی و مضریّ تقسیم بسیار مهمّی در ارتکاز آنها بوده است. این برای ما خیلی مهمّ است.
👈ما اگر دنبال قبیله شناسی عرب هستیم و کاری به قبیله شناسی مغول و برخی قبائل آفریقایی نیستیم به دلیل پیوند این دانش با فهم تاریخ و روایات اسلامی است.
👈چند هفته پیش دو کتاب از آقای محمّد علی امیر معزّی به نام «تشیّع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی» و «راهنمای ربّانی در تشیّع نخستین» میخواندم.
🙏همین جا تشکر میکنم از آقای گیلانی که این دو کتاب را همراه کتب دیگری برای مطالعه به بنده قرض دادند.
👈در آنجا اوایل گله میکردم که چرا ایشان اینقدر از روایات ضعیف برای معرّفی شیعه و شناخت آن استفاده کرده است. بعد متوجّه شدم که آنچه برای وی شاید مهمّ باشد و یا در کلّ میتواند جنبه ای از اهمّیت داشته باشد این است که تشیّع چیست و تاریخش چه بوده است.
👈 همینکه این روایات هر چند بسیار ضعیف در این فرهنگ مقبول واقع شده و یا تولید شده میتواند پیامهای خاصّی را در بر داشته باشد.
👈یکبار میگوییم تشیّع ناب چیست و واقعا ورای آنچه به این مذهب در تاریخ چسبیده چه بوده و امامان آن علیهم السلام میخواستند چه باشد و یکبار میپرسیم تشیّعی که در تاریخ محقّق شده چیست. در اینجا نیز در زمینه قبیله شناسی یکبار میخواهیم خودمان تحقیق کنیم که چقدر اینها صحیح است و چقدر اسطوره و دروغ و جعل و یا دنبال اختلافات آن برویم و یکبار میگوییم این اطّلاعات تا چه میزان و به چه شکلی در ذهن عرب صدر اسلام ورای صحّت وسقم آن جریان داشته و منشأ آثار بوده است.
🔵«نکته چهارم»
👈بحث در زمینه قبیله شناسی عرب بسیار است و حقیر توفیق داشتم چند سال پیش چندین کتاب را در زمینه انساب عربی مطالعه و تلخیص کنم و با همین دید مدّتی کتب تاریخی را تتبّع و بررسی کنم.
👈البته تتبع و تحقیق را در این زمینه به غایت مطلوب نرساندم؛ خلاصه ی این تلاش را به بهانه میزان پراکندگی پدیده فصاحت بین این قبائل و ناظر به فرهنگ شیعی در انتهای کتاب «مغنی الأریب فی تهذیب مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب» آوردم. شاید حدود 50 صفحه یا مقداری بیشتر که مطالعه آن به گمان بنده میتواند برای شروع خیلی مفید باشد.
👈 این دانش باید به شکل یک ابزار مهمّ همواره در کوله پشتی اسلام پژوهان و طلّاب باشد تا از آن در مطالعه احادیث و تاریخ اسلام و فهم ظروف تأثیر گذار در این زمینه کمک گیرند. مطالب دیگر را در آن نوشته آورده ام و دیگر کلام را طولانی نمیکنم.
#قبیله
#عرب