eitaa logo
به خط یک رآوی 🇵🇸
452 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
372 ویدیو
43 فایل
🌱﷽ مشغول! به اندکی زندگی؛گه گاهی نوشتن از روایت اَحوال و مابقی عمر،در جُست‌وجوی راه وِصال اُو در همه‌جا!بیشتر،درلا به لایِ اوراق کتاب‌ها.اِمضا.رآوی |نشرمطالب بدون ذکر منبع، بلامانع است. نام کتاب ها حذف نشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
من را ز من بگیر و خودت را به من بده از زندگی بدون شما خسته ام حسین علیه السلام
به خط یک رآوی 🇵🇸
من را ز من بگیر و خودت را به من بده از زندگی بدون شما خسته ام حسین علیه السلام
من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم من از این باورم حسین علیه السلام
گر سلامم را نمی گویی علیک در جوابم لا اقل دشنام گو
و چه سخت گذریست؛گذر حق الناس... 📚
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه های تن سند افتخار توست پ‌ن: مصیبت عظیم ، عظیم تر شد! درست بعد از ، کنار هم قرار گرفتن چند کلمه..!! شب جمعه - عراق - قاسم بن الحسن - علمدار - تن اربا اربا ، بی سَر- دست جدا شده - بوی دود و آتش و... گویی که هر قسمتی ز تو قاسم ، راوی کربلا شده بود اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
به خط یک رآوی 🇵🇸
و چه سخت گذریست؛گذر حق الناس... #پشت_جلد 📚 #شنود
حکایت عبور از یک عرضِ طویل...🚶‍♀ داستانی که آوانش یک نگاه بود و پایانش در دنیا به هرزگی زن و دختر فرشید و ... بسیار اتفاقات دیگر منجرب شد! میتونید ابتدای صوت0️⃣1️⃣ داستان کامل رو بشنوید! ( دقایق ابتدایی هست و طولانی نیست:) 👇👇 لینک https://aminikhaah.ir/?p=6561
این مطلب از (ره) صاحب الغدیر نقل شده که ایشان در شب عاشورا مدام صدقه میداده و میفرمودند: در این ایام فشار زیادی بر قلب حضرت صاحب(عج) وارد میشود .
به خط یک رآوی 🇵🇸
این مطلب از #علامه_امینی(ره) صاحب الغدیر نقل شده که ایشان در شب عاشورا مدام صدقه میداده و میفرمودن
از غم ما، گرفتاری ما، گناه ما، قلب مبارک حضرت در فشار قرار میگیره(همیشه). ⚠️+خلاصه که شرط مرام و مردونگی و زنونگی و ادب و خیلی چیزای دیگه، نیست! که تو این شبا یی که بیشتر از همه ی سال قلبشون رنجوره از مصیبت جدشون، ما با گناهمون که یا - ظلمه به خودمون - یا - ظلمه به خودمون و دیگران-!، قلب آقا رو مجروح کنیم و نمکِ رو زخم باشیم! یادمان نرود که روزگاری دل های با (ع)بود اما شمشیرهایشان با ! حساب و جدا نبوده و نیست!!! از کوزه همان برون تراود که در اوست
وضع من را بخدا روضه‌ی تو سامان داد من اگر گریه برایت نکنم می‌میرم...
سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا مِهر یک “بی کفن” انداخت میان دل ما
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا  جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین... | |