eitaa logo
به خط یک رآوی 🇵🇸
417 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
373 ویدیو
47 فایل
🌱﷽ مشغول به اندکی زندگی؛ گه گاهی نوشتن از روایت اَحوال و مابقی عمر، در جُست‌وجوی راه وِصال اُو در همه‌جا! بیشتر، درلا به لایِ اوراق کتاب‌ها. اِمضا.رآوی |نشرمطالب بدون ذکر منبع، بلامانع است. نام کتاب ها حذف نشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 عذرخواهی مصطفی 🔻 آن روز مصطفی خیلی عجله داشت. با هم وارد اردوگاه شدیم. نگهبان جلوی در، جلوی ماشین را گرفت و چون ما را نمی‌شناخت، اجازه ورود نمی‌داد. 🔸 مصطفی عصبانی شد و برخورد تندی کرد و وارد شد. وقتی حرکت کرد، نگاهی به مصطفی کردم و گفتم: «برای چی تند برخورد کردی؟ نگهبان تازه به جبهه اومده شما رو هم نمی‌شناخت». 🔸 مصطفی ماشین را متوقف کرده و به عقب نگاه کرد. بعد هم از ماشین پیاده شد و به سراغ جوان نگهبان رفت صورتش را بوسید و معذرت‌خواهی کرد. جوان هم که فهمیده بود ایشان از فرماندهان است، خندید و گفت طوری نیست. 🔸 مصطفی ادامه داد: «می‌دانید چه کسی به من فهماند که اشتباه کردم. این حاج‌آقا که تو ماشین نشسته به من گفت که اشتباه کردم». 🔸 جوان نگاهی به من کرد و سلام کرد. مصطفی ادامه داد: «اگر ما از روحانیت جدا نشویم، همه اشکالات کار خودمان را می‌فهمیم. روحانیت متعهد، حلّال مشکلات است». 👈 این رفتار آقا مصطفی بسیار درس‌آموز بود. او هم پا روی نفس خود گذاشت و عذرخواهی کرد و هم حق مرا رعایت کرد. 📚 برگرفته از کتاب « مصطفی » زندگی‌نامه و خاطرات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از معروفانه
‌ وقتی هم دانش آموزی ‌📚 هم ضد استکبار ‌👊 هم نارنجی ‌🧡 عاقبت شهید میشی 😍 «۱۵ سالش بود که برادرم از آلمان یک دست لباس مارک دار آدیداس براش فرستاد یک بار هم نپوشید گفتم: چرا؟😕 بی درنگ جواب داد: من تابلوی نمی‌شوم...😎» تامااااام ای شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb