eitaa logo
از‌لیلی‌به‌مجنون
511 دنبال‌کننده
678 عکس
29 ویدیو
3 فایل
ما دو نفریم ؛ سر و همسر عاشق و معشوق لیلی و مجنون !♥ -به کانال عاشقانه [ما♡] خوش اومدین ؛
مشاهده در ایتا
دانلود
از‌لیلی‌به‌مجنون
-یِه نگاه.!
فاطمیه‌ی امسال، با فاطمیه‌های قبل فرق می‌کند! ما چادرکشیدن را به چشم دیده‌ایم.. 🖤
برای هر حاجتی، دنیوی و اّخروی (هر مشکلی که برایتان پیش آمد) سجده می کنید و ذکر «یا مولاتي یا فاطمة أغیثیني» را صد مرتبه می گویید...! آیت اللّٰه شیخ محمد شجاعی🌱
از‌لیلی‌به‌مجنون
[کتابِ کشتیِ پهلو گرفته🖤🌿] [قسمت اول] -ولادت زهرای مرضیه سلام الله علیها روزگار غریبیست دخترم!
_کتاب کشتی پهلو گرفته🖤🌿 [قسمت دوم] اين را اكنون كه تو غسل رحلت ميكني نميگويم آن روز كه من در خيمهاي نشسته بودم و بر كماني عربي تكيه كرده بودم يادت هست؟ تو و شوي گرامي ات علي و دو نور چشمم حسن و حسين نشسته بوديد و من براي چندمين بار اعالم كردم كه اي مسلمانان بدانيد: هر كسي كه با اينان ـ يعني با شما ـ در صلح و صفا باشد من با او در صلح و صفايم هر كس با اينان ـ يعني با شما ـ به جنگ برخيزد، من با او درستيزم، من كسي را دوست دارم كه اين عزيزان را دوست بدارد و دوست نميدارند اين عزيزان را مگر پاك طينتان و دشمن نميدارند اين عزيزان را مگر آلودگان ... فاطمه جان بيا! بيا كه سخت در اشتياق ديدار تو ميسوزم، بيا، بيا كه دنيا جاي تو نيست .و بهشت بي تو بهشت نيست راستي! به اسماء بگو: آن كافور كه از بهشت برايم آمده بود و ثلث آن را خود به هنگام .وفات خويش به كار گرفتم و دو ثلث ديگر آن را براي تو و علي گذاشتم بياورد به آن كافور بهشتي حنوط كن دخترم كه والدت تو بهشتي است و وفات تو نيز بهشتي است. سالم بر تو آن روز كه زاده شدي، سالم برتو آن دو روز كه زيستي، سالم بر تو .اكنون كه ميآئي و سالم بر تو آن روز كه برانگيخته ميشوي وقتي رسول محبوب من به خانه درآمد، انگار خورشيد پس از چهل شام تيره، چهل شام بيروزن، چهل شام بيصبح از بام خانه طلوع كرده باشد، دلم روشني گرفت و من روشني را زماني با تمام وجود، با تكتك رگها و شريانهايم احساس كردم كه نور حضور تو را در درون خويش يافتم آن حاالت، حالتي نبود كه حتي تصور و خيالش هم از كنار ذهن و دل من عبور كرد باشد. كودكي در رحم مادر خويش با او سخن بگويد؟ كودكي در رحم مادر خويش خداوند را تسبيح و تقديس كند؟ من شنيده بودم كه عيسي ـ بر شوي من و او درود ـ در گهواره سخن گفته بود و وحدانيت خدا و نبوت خويش را از مأذنة گهواره فرياد كرده بود... و اين هميشه برترين معجزه در انديشه من بود اما من چگونه ميتوانستم باور كنم كه كودكي در رحم مادر خويش با او به گفتگو بنشيند، او را دلداري دهد و پيامبري پدرش را شاهد و گواه باشد؟ و من چگونه ميتوانستم تاب بياورم كه آن كودك، كودك من باشد و آن مخاطب، من باشم؟ چگونه ميتوانستم اين شادي را در پوست تن خويش بگنجانم؟ چگونه ميتوانستم اين شعف را در درون دل خويش پنهان كنم؟ چگونه ميتوانستم اين عظمت را در خود حمل كنم؟ شايد آن چند ماه حضور تو در وجود من، شيرينترين لحظات زندگيام بود. شب و روز گوش دلم در كمين بود كه كي آواي روحبخش تو در سرسراي وجودم بپيچد و كي كالم زلله تو بر دل عطشناك من جاري شود نفهميدم آن چند ماه شيرين چگونه گذشت و درد زادن كي به سراغم آمد، اما همان هراس كه از درد زادن بر دل مادران چنگ مياندازد، دست استمداد مرا به سوي زنان مكه دراز كرد. زنان قريش و بنيهاشم همه روي برگرداندند و دست اميد مرا در خأل .يأس واگذاشتند مگر نگفتيم با يتيم ابوطالب ازدواج نكن؟ مگر نگفتيم تو را خواستگاران ثروتمند بسيارند؟ مگر نگفتيم حرمت اشرافيت را مشكن، ابهت قريش را خدشه دار مكن؟ مگر نگفتيم ثروت چشمگيرت را با فقر محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ درنياميز؟ كردي؟ حاال برو و پاداش آن سرپيچيات را بگير. برو و كودكت را به دست قابلة انزوا...بسپار غمگين شدم، اما به آنها چه ميتوانستم بگويم؟ آن زنان ظلماني چه ميدانستند نور نبوي چيست؟ چه ميفهميدند ازدواج احمدي چگونه است؟ چگونه ميتوانستند بدانند خلق ِمحمدي چه ميكند؟ از كجا ميتوانستند دريابند كه خوي مهدوي چه عظمتي است آن زنان زميني، شوي آسماني چه ميفهميدند چيست؟ .به خانه بازگشتم، با درد زايمان رفتم و با دو درد زايمان و تنهايي بازگشتم .آب، اما در دل پيامبر تكان نميخورد كه او دو دست در آسمان داشت و دو پاي در زمين هر چه من بيقرار بودم او قرار و آرامش داشت. هر چه من بيتابتر مينمودم او به من سكينة بيشتري ميبخشيد ناگهان ديدم كه در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون كه روحانيتشان بر زيباييشان مي افزود داخل شدند !كه بودند اينان خدايا ؟ :يكيشان به سخن درآمد كه ـ نترس خديجه! ما رسولان پروردگار توايم و خواهران تو :آنگاه كه من قدري قرار و آرام گرفتم گفت .ــ من ساره ام همسر ابراهيم، پيامبر و خليل خدا :آن ديگري كه دلنشين سخن ميگفت و تبسمي شيرين بر لب داشت گفت .ــ من مريم دختر عمرانم، مادر عيسي پيامبر و روح خدا :آن سومي كه نگاهي مهربان و محجوب داشت، به سخن درآمد كه:.ــ من آسيه ام، دختر مَزاحِم. همسر فرعون كه به موسي مؤمن شدم و دريافتم كه چهارمين زن كه صالبتي كم نظير داشت كلثوم، خواهر موسي است گفتند:خداوند ما را فرستاده است تا ياريت كنيم .
مشکی ترین پرچم.mp3
7.51M
-مشکی ترین پرچم پرچم فاطمیست 🖤 🎙:مهدی رسولی
ایـ مسافر ِعلی ...💔
از‌لیلی‌به‌مجنون
"روضه ی فاطمیه " با نوای حاج میثم مطیعی🖤!
با اجازه ی مولام علی که صاحب عزاست :)))) مولام این روزا خیلی غریبه ها میدونستید؟💔 یه سلام بهشون بدیم و محفل امشبو شروع کنیم ... السلام علیک یا امیرالمؤمنین✋🏻🖤
از‌لیلی‌به‌مجنون
با اجازه ی مولام علی که صاحب عزاست :)))) مولام این روزا خیلی غریبه ها میدونستید؟💔 یه سلام بهشون بد
چندروز پیش با یک عزیزی صحبت میکردیم ... این عزیز همسرشون بنا به دلایلی در بستر بیمارین ... بعد مثل اینکه تو راه بیمارستان چندتا از خدابی خبر میریزن سرش که چادر از سرِ خانوم بکشن ... نزدیک چندروز از اون ماجرا میگذره و ایشون به همسرشون چیزی نگفتند تا حالِ شوهرش بهم نریزه ... گرفتید چی میخوام بگم دیگه ؟! آ باریکلا 💔 ببین مردِ و غرورش ... مردِ و غیرتش ... حالا شما فکر کن یه روزی یه خانومی جلوی همسرش از دست یه غریبه کتک بخوره اون مرد خورد میشه قشنگ ... لیلی جلوی مجنون کتک بخوره و مجنون کاری نکنه؟! جزء محالاته .💔 من شما رو نمیدونم اما اگر مجنون چیزیش بشه من میمیرم ... هر عاشقی احساس میکنم با هر آهِ معشوقش از سرِ درد تا سر مرگ میره ...
از‌لیلی‌به‌مجنون
چندروز پیش با یک عزیزی صحبت میکردیم ... این عزیز همسرشون بنا به دلایلی در بستر بیمارین ... بعد مثل
ببینید نمیخوام اشکتونو در بیارما .. اما . تصور یار تو بستر بیماری هم اشکِ ادمو درمیاره ... (بحار الانوار-العلامه مجلسی-ج 29-ص24) روایت داریم میگه بی بی وارد خونه میشه ... میبینه مولام علی کِز کرده گوشه ی خونه ... میدونی بی بی چی میگی : میگه : یَابْنَ اَبی‏طالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَکَ ریشُ الْاَعْزَلِ. هذا اِبْنُ اَبی‏قُحافَةَ یَبْتَزُّنی نِحْلَةَ اَبی وَ بُلْغَةَ ابْنَىَّ! لَقَدْ اَجْهَرَ فی خِصامی وَ اَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فی کَلامی حَتَّى حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ، خَرَجْتُ کاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً. اى پسر ابوطالب! همانند جنین در شکم مادر جمع شده ای، و در خانه اتهام به زمین نشسته‌‏اى، شاه‏پرهاى شاهین را شکسته، و حال آنکه پرهاى کوچک هم در پرواز به تو خیانت خواهد کرد. ببین بچه شیعه این فقط قسمتی از مظلومیت مولامونه ... بی بی رو زدن حیدر خونه نشین شده فاطمه میون آتیش بود اما علی سوخت فاطمه درد داشت اما علی خوابش نمیبرد فاطمه ضرب دیده بود اما علی تماما شکسته بود .💔 فاطمه تب داشتو علی هر لحظه میمرد ...
از‌لیلی‌به‌مجنون
ببینید نمیخوام اشکتونو در بیارما .. اما . تصور یار تو بستر بیماری هم اشکِ ادمو درمیاره ... (بحار
ببین غمِ فاطمه غمِ عادی نبودا .... علی رو کاملا تنها کرد ... علی رو مونس و یاور که بود ؟ فاطمه بود . علی را پشت و پناه که بود؟ فاطمه بود علی را سپاه و لشکر که بود ؟ فاطمه بود . علی را محبوب و معشوق که بود ؟ فاطمه بود . علی را معتقد و مومن که بود ؟ فاطمه بود . غم ِ فاطمه و فقدان فاطمه انقد برای علی زیاد بود که روایت داریم : ابن عباس می‌گوید: «من در یکی از شب‌ها در جنگ صفین حنا درست کرده بودم، گفتم: یا علی من حنا درست کردم به سرم و محاسنم بکشم، شما موهای صورتت سفید شده حنا بگذار! امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ابن عباس مگر نمی‌دانی ما هنوز عزادار فاطمه هستیم؟ بعد از 25 سال مولامون هنوز عزادار سوگولیش بود ِ اخ اخ مولا علی ... قربون اون مظلومیتت بشم 💔