هدایت شده از صبح بخیر ها برای مذهبی ها
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم ❤️
روزے ڪہ خـــدا
امـر ڪنـد ڪہ تو بیایــے
هــر قافلـہ عشـــق
ڪه بر پرچــم آن نام ٺو باشد
بر سر منزݪ مقصـود
رسـد تا بہ قیامٺ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•
•
صُبحـ🌞
آغاز نمیڪند مَرا :)
بآ تو بودن
همہ آغاز مـᵐᵉـن اسٺـ♥️⇨
#صباح_اݪحب
#عشآق_الزینب
•
•
⊰ ⊱
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمیل به همرزمانش گفته بود:
«من سی و سومین شهید روستای بیشه سر هستم»
و آخرین سفارش او به اطرافیان هم این بود که برای شهادتش دعا کنند و به همه سفارش می کرد تا در قنوت نمازشان، دعای فرج بخوانند و شهادت او را از خدا بخواهند.
شهید مصطفی (کمیل) صفری تبار بیشه در مصاحبه بجا مانده از خودش می گوید:
«گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم؛ ولی از خدا می خواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد»
#شهید_مصطفی_صفری_تبار
#شهید_کمیل_صفری_تبار
#شهید_محمد_محرابی_پناه
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
یادش بخیر ...رزمنده ها قبل از عملیات پشت پیراهنشون مینوشتند👇
مسافر کربلا 🚩
یا زیارت🕊
یا شهادت🌷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
🌸🔗
.
.
و أنا لا أحبڪ فَقد
ولڪِے أؤمـْن بِڪ
ڪَما یؤمِن الاصیلِ بالـوطن
مـن تنها عاشقِ تو نیستمـ
من بہ تو مؤمنـم!
همانطور ڪہ انسان با اَصل و نسـب❤️🙊
#عربے_طور . . .
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
📚رمـــــان #جــــانَمْـ_مےرَوَد
📚 قسمت #بیست_ودوم
مهیا روی تختش دراز کشیده بود...
یک ساعتی بود که به خانه برگشته بودند در طول راه هیچ حرفی میان خودش و مادر پدرش زده نشد
با صدای در به خودش آمد
_بیا تو
احمد آقا در را آرام باز کرد و سرش را داخل اورد
_بیدارت کردم بابا
مهیا لبخند زوری زد
ــ بیدار بودم
مهیا سر جایش نشست احمد آقا کنارش جا گرفت دستان دخترکش را میان دست های خود گرفت
_بهتری بابا
_الان بهترم
_خداروشڪر خدا خیلی دوست داشت ڪه پسر آقای مهدوی رو سر راهت گذاشت خدا خیرش بده پسر رعناییه
_اهوم
_تازه با آقای مهدوی تلفنی صحبت کردم مثل اینکه آقا پسرشون بهوش اومده فردا منو مادرت می خوایم بریم عیادتش تو میای
مهیا سرش را پایین انداخت
_نمیدونم فڪ نڪنم
احمد آقا از جایش بلند شد بوسه ای بر روی موهای دخترش کاشت
_شبت بخیر دخترم
_شب تو هم بخیر
قبل از اینکه احمد آقا در اتاق را ببندد مهیا صدایش کرد
_بابا
_جانم
_منم میام
احمد آقا لبخندی زد و سرش را تکان داد
ــ باشه دخترم پس بخواب تا فردا سرحال باشی️
مهیا سری تکان داد و زیر پتو رفت
آشفته بود نمی دانست فردا قراره چه اتفاقی بیفتی
شهاب چطور با او رفتار می کند....
🍃ادامہ دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در کلام یاران | ماجرای گریه پنهانی حاج قاسم سلیمانی در کنار اروند رود برای توسل به حضرت زهرا(س)
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
بیماری ما با "حرم" درمان پذیر است
در صحن خود ما را قرنطینه کن آقا
#اربعین
#حرم
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 کلیپ استوری
#کربلایی_حسن_عطایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
میاد خاطراتم جلوی چشام...
#استوری
#اربعین
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
کربلایی حسن عطایی - @hassanataie1.mp3
3.23M
رفیق اربعین فصل غم یادته
#کربلایی_حسن_عطایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
دردسری شده سفر کربلای ما...
#اربعین
#حرم
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
پای پیاده صحن نجف تا به کربلا
در این مسیر فصل عزا تازه تر شده
#اربعین
#کربلا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#قرار_عاشقی
#حسین_جانم❤️
باز هم این دل دیوانہ تو را مےخواهد
دل بشڪستہ ز دسٺ تو عطا مےخواهد
خستہام از همہ دنیا و گرفتارانش
ڪرمے ڪن ڪه دلم #ڪربوبلا مےخواهد
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═
04 - <unknown>.mp3
10.53M
اربعین پیاده راهش برا من
#کربلایی_علی_پورکاوه
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
28.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 کلیپ استوری
#کربلایی_حسن_عطایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
حالشرحماجــــرانیستفقطحرملازممحسین
چیمیشهاینشباببینمکهبهزودیعازممحسین
#شب_جمعه
#بهتوازدورسلام
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
📚رمـــــان #جــــانَمْـ_مےرَوَد
📚 قسمت #بیست_وسوم
_مهیا زودتر الان آژانس میرسه
_اومدم
شالش را روی سرش گذاشت کیفش را برداشت و به سمت بیرون رفت
پدرش دم در منتظرش بود با رسیدن مهیا سه تایی سوار ماشین شدن سر راه دست گلی خریدن با رسیدن به بیمارستان نگاهی به اطراف انداخت دیشب ڪه اینجا آمده بود اصلا حواسش نبود که کجا اومده بود
به سمت ایستگاه پرستاری رفت
_سلام خسته نباشید
_سلام عزیزم خیلی ممنون
_اتاق آقای مهدوی ، شهاب مهدوی
پرستار چیزی رو تایپ کرد
_اتاق 137
_خیلی ممنون
به طرف اتاق رفتن دم در نفس عمیقی کشید در را زدن و وارد شدن
مهیا با دیدن افراد داخل اتاق شالش رو جلو اورد
_اوه اوه اوضاع خیطه
جلو رفتن و سلام علیک کردن با همه شهاب هم با خوش رویی جواب سلام واحوالپرسی احمد آقا و مهلا خانمو داد و در جواب سرتکان دادن مهیا آن هم سرش را تکان داد
مهیا و مادرش در گوشه ای کنار بقیه خانم ها رفتن احمد آقا هم کنار بقیه مردا ایستاد
مهیا تو جمع همه خانم و دخترای چادری غریبگی می کرد برای همین ترجیح داد گوشه ای ساڪت بایستد
_مریم معرفی نمی ڪنی؟؟
مهیا به دختر چادری که قیافه بانمک و مهربانی داشت چشم دوخت
مریم به طرف مهیا آمد و دستش را روی شانه مهیا گذاشت
_ایشون مهیا خانمه گله تازه پیداش ڪردم دوست خوبے میتونہ باشہ درست میگم دیگه
مهیا لبخندی زد
_خوشبختم مهیا جان من «سارا» دختر خالہ ی مریم هستم
به دختری که با اخم نظاره گرشان بوداشاره کرد
_این هم «نرجس» دختر عمه مریم
_خوشبختم گلم
_چند سالته مهیا ؟چی می خونی؟؟
_من ۲۲سالمه گرافیڪ میخونم
سارا با ذوق گفت
_وای مریم بدو بیا
مریم جعبه کیکو کنار گذاشت
_چی شده دختر
_یکی پیدا کردم طرح های مراسم محرم و برامون بزنه
مریم ذوق زده گفت
_واقعا کی هست؟
_مهیا خانم گل ... گرافیک میخونه
_جدی مهیا
_آره
_حاج آقا
با صدای مریم حاج آقایی که کنار شهاب ایستاده بود سنش تقریبا سی و خورده ای بود سرش را بلند کرد
_بله خانم مهدوی
_من یکی رو پیدا کردم که طرح های پوستر و بنر رارو برامون بزنه
_جدی ڪی
_مهیا خانم
به مهیا اشاره کرد...
🍃ادامہ دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#story | #استوری
گاهے علے فاطمہرا
اینگونہ خطاب میکرد
اے همہ آرزوےِمَن "زهرا"..😌💕
- -
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
جلسه بیست وچهارم تفسیر سوره مبارکه حمد آیت الله جوادی آملی.mp3
26.99M
✴️ #روشنای_راه
شماره ۲۴
🎧 تفسیر صوتی سوره مبارکه #حمد
🎙 آیت الله #جوادی_آملی(دامت برکاته)
🔺 ثانیه های زندگی ام را با روشنای سخن خدای مهربانم، مبارک می کنم.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🖊 بعون الله و توفیقه
❇️ اداره کل امور تربیتی
📲 eitaa.com/jz_tasnim
4_6008363268022736149.mp3
5.01M
فقط حرم لازمم حسین
#کربلایی_امین_قدیم
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
خیره به قاب عكس حرم...
آه کربلا...
#کربلا
#اربعین
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
📚رمـــــان #جــــانَمْـ_مےرَوَد
📚 قسمت #بیست_وچهارم
مهیا شوڪه بود همه به او نگاه می کردند مخالفتی نکرد
دوست داشت این کارو انجام بدهد براش جالب بود
مهیا لبخندی زد
_زحمت میشه براشون
مهیا با لبخند گفت
_نه این چه حرفیه فقط نوشته ها رو برام بفرستید براتون آماده می کنم
حاج آقا دستی روی شونه های شهاب گذاشت
_بفرما سید این همه نگران طرح ها بودی
مهیا آروم روبه مریم گفت
_برا چی این همه نگران بود؟؟ خب می داد یکی درست می کرد دیگه
_اخه شهاب همیشه عادت داره خودش بنر و پوسترا رو طراحی کنه
_آها
در زده شد و دوستای مسجدی و بسیجی شهاب وارد شدند
مهیا چسبید به دیوار
_یا اکثر امام زاده ها چقدر بسیجی
همه مشغول صحبت بودند
که دوباره باز شد و دوتا ماموری که دیشب هم امده بودند وارد شدن
مهیا اخمی روی پیشونیش نشست بعد از سلام و احوالپرسی با اقای مهدوی روبه همه گفت
_سلام علیکم .بی زحمت خواهرا برادرا بفرمایید بیرون بایستید ما چند تا سوال از آقای مهدوی بپرسیم بعد میتونید بیاید داخل
همه از اتاق خارج شدند مهیا تا به در رسید مامور صدایش کرد
_خانم رضایی شما بمونید
مهیا چشمانش را بست و زیر لب غرید
_لعنت بهت...
🍃ادامہ دارد....
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 کلیپ استوری
#کربلایی_حسین_ستوده
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝