دوستان گرامی
✅تصمیم گرفتیم به دلایلی
قسمت هایی از کتاب دخترشینارو
بصورت #صوتی براتون بزاریم🌹
1 (2).Mp3
6.98M
#کتاب_صوتی
🌺 دخترشینا 🌺
📚 اولین قسمت 📚
💠بر اساس خاطرات ماندگار
قدم خیر محمدی کنعان
🔷خاطره نگار :
ضرابی زاده
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
🔴 #زن_و_شوهر_سیاسی
💠 وقتی به تاریخ نگاه میکنیم زن و شوهری را در جبهه باطل و #لشکر عمر سعد و زن و شوهری را در جبهه حق و لشکر سیّدالشهدا علیهالسلام میبینیم. ما نیز جزئی از تاریخ آیندگانیم که #قضاوت خواهیم شد.
💠 به یاد آوریم همسرانی را که در خانههای شهر #کوفه به یاری امام عصرشان نشتافتند و آنقدر در دنیای خود غوطهور بودند که اصلاً نفهمیدند حسین و اصحابش را به مسلخ بردهاند. زن و شوهرانی که فکر و ذهنشان فقط مشغول سیر کردن شکم خود و فرزندانشان بود و دین لقلقهی زبانشان بود.
💠 و اکنون چشمان #مهدی_فاطمه علیهماالسلام به همسران عصر حاضر و تربیت کنندگان سربازان اوست. چشمان او به همسرانی است که مدافع تنها کشور و نظامی هستند که طبق روایات ما، زمینهساز #ظهور است.
💠 سیاسیکاری و سیاسیبازیهای امروز، ما را از اصلِ #تقابل جبههی حق و باطل غافل نکند. نسبت به امور کشور و #نظام و دنیای اطرافمان بیتفاوت نباشیم که جنس این بیتفاوتی از جنس بیخبری همسران کوفی و سوقدهنده به #باتلاق رفاهطلبی و امامستیزی است.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
امانتی دارم که باید برسانم به دست صاحبش؛
اما پلاک خانه اش را نمی دانم؛ نمی دانم او ساکن کدام کوچه و خیابان است ؛نام شهرش را نمی دانم ؛ نام کشورش را هم ؛ حتی خبر ندارم در کدام قاره است.
امانتی دارم که باید برسانم به دست صاحبش ؛ اما نمی دانم که صاحبش مرد است یا زن ، جوان است یا پیر ، حتی نمی دانم هنوز زنده است یا نه.
امانتی دارم که باید برسانم به دست صاحبش...
امانتی ام دو کلمه بیشتر نیست ، شاید بهتر است بگویم فقط دو کلمه و یک حرف، همین.
یکی " دوستت" و دیگری " دارم" صاحبش این دو پاره را کنار هم خواهد گذاشت و از آن پس جهان به جای دیگری تبدیل خواهد شد و زندگی به چیزی دیگر...
این امانتی را این دو کلمه ساده را لطفاً از من بگیرید و به صاحبش برسانید...
دوستت دارم را
عرفان نظرآهاری
و من دارم به #غربال شدنِ
مردم از یکدیگر
در غبار این فتنه ها
فکر می کنم...
تا خالص نشویم ، او نمی آید...
اینکه در انتها ،
ما کجای این جبهه می ایستیم...
حق یا باطل؟
#ریزشی_نباشیم ...
2.Mp3
6.65M
#کتاب_صوتی
🌺 دخترشینا 🌺
📚 دومین قسمت 📚
💠بر اساس خاطرات ماندگار
قدم خیر محمدی کنعان
🔷خاطره نگار :
ضرابی زاده
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
خوشا به ما درماندگان زمینی
که در جستجوی خودمان
به جوار شهدا می آییم ...
#می_شود_پیدا_شویم؟! لطفا ...
#storygraphy
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
*🔸مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کردهام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهلتکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بیشام!» بیخیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل میداد که تا تکانش نمیدادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد میرود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئلهها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چهجور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهلتکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزهات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید.
🔹۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقلهمردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل میکرد اما صبح، زودتر میآمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانشآموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد میداد و جایزه هم اغلب به همان دانشآموز میرسید، چون محمود از چند راه به جواب میرسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ میگیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمیشود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کردهای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد!
«چرا؟»
جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانیاش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمیآیم»
#شهید_محمود_کاوه
3.Mp3
8.61M
#کتاب_صوتی
🌺 دخترشینا 🌺
📚 سومین قسمت 📚
💠بر اساس خاطرات ماندگار
قدم خیر محمدی کنعان
🔷خاطره نگار :
ضرابی زاده
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🕊🕊🕊🕊🕊
گلوله توپ صد و شش ، دو برابر اون قد داشت ، چه برسد به قبضه اش
گفتم :"چه جوری اومدی اینجا ؟ "
گفت : " با التماس "
گفتم : " چه جوری گلوله توپ را بلند میکنی ؟"
گفت : " با التماس "
گفتم : " میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ "
گفت : " با التماس "
و رفت ، چند قدم که رفت ، برگشت و گفت :" شما دست از راه امام برندارید "
وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بود شهید شه ...
#شهید_مرحمت_بالازاده
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📹 نماهنگ مداحی با تصاویر از شهید خادم الشهدا حجت الله رحیمی
#ارساليکاربرمحترم
🌷| @harfe_Del135
⚘﷽⚘
#دلنوشتهمسافرراهیاننور
1.معنای واقعی اینکه شهدا واقعا برای ما مهم هستند و اهمیت دارند را خوبِ خوب متوجه شدم .
2.از حسینیه تخریب خیلی خوشم اومد ، واقعا تاثیر خوبی برای ما گذاشت .
3.بسیار سفر خوبی بود و می دانم که بهترین سفر و آخرین سفری بود که اینقدر خوب بود .
#ارسالیکاربر
#راهیان_نور
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#خاطرات_شهید
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم....
او زودتر از من سرش رو آورد بالا....
بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!"
وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!"
خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌷
#راوی : #همسرشهید
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 یک گفتگوی متفاوت در جلسه خواستگاری
🔻 از کجا بفهمیم آقاپسر اهل عشق و وفا است یا اهل هوس؟
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
@audio_ketabکانال (2).mp3
4.74M
#کتاب_صوتی
🌺 دخترشینا 🌺
📚 چهارمین قسمت 📚
💠بر اساس خاطرات ماندگار
قدم خیر محمدی کنعان
🔷خاطره نگار :
ضرابی زاده
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌸🍃🌸
🍃♦ بی نشان باش...
🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
🔹خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم، کار بدمان را هم زود استغفار کنیم و فراموش کنیم تا بینشان شویم.
🔹باید خود را خلاص و فارغ کرد. هر که را به تو ظلم کرده، ببخش و از خدا هم بخواه او را ببخشد. به هر کس هم خوبی کردهای، فراموش کن. کسانی هم که حقّی بر تو دارند، حقّشان را ادا کن و برایشان دعا کن و از خدا بخواه حقّشان را ادا کند.
🔹 به هر کس بدهکاری، از خدا و پیامبر و امامان بخواه کمکت کنند که حقّش ادا شود. این کار را بکن تا برای ملاقات و یاد خدا سرِ فراغت پیدا شود.
📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#همسرانه
فاتح سوسنگرد
#سردار_رسید_اسلام
#شهید_علی_تجلایی
قبل از شروع مراسم عقد ، #علی_آقا نگاهی به من کرد و گفت :
شنیدم که عروس هرچه از خدا بخواهد ، اجابتش حتمی است .
گفتم ، چه آرزویی داری؟
درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود ، گفت : اگرعلاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید .
از این جمله تنم لرزید.
چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم ؛ اما #علی_آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم ، ناچار قبول کردم .
هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای #علی طلب #شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از اشک نگاهم را به #علی دوختم ؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم ازدواج ما در حضور #شهید_آیت_الله_مدنی و تعدادی از برادران #پاسدار برگزار شد.
نمیدانم این چه رازی است که همه #پاسداران این مراسم و #علی_آقا و #آیت _الله_مدنی همه به فیض #شهادت نائل شدند ...
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
کـسی چه میفهـمد ...!
تکرار "تـو" ....
چقدر ...
زندگی بخش است ...!
درست مانند ...
"نفسها"یم ..!!!
#شهید_محمودرضا_بیضایی
شب بخیر
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
کـسی چه میفهـمد ...! تکرار "تـو" .... چقدر ... زندگی بخش است ...! درست مانند ... "نفسها"یم ..!
#عاشقانه_شہدا🌹
دفعہ آخری کہ اومده بود یہ پارچه بهم داد و گفت #کفن_کردن بلدے؟
گفتم چی دارے میگے؟😰😔
تو کہ گفتے بر میگردم..!😭
گفت:خب بر میگردم،ولے فقط #بدنم...😣💚
#شهید_بیضایی🌸
#غصه_های_دنیا_را_به_کسی_نگو!
🍃مرحوم اسماعیل دولابی: مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمل کند و طاقت بیاورد قوی میشود و هنگام بادهای تند حوادث ، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و ... بیاید ، خودش ذرهای تکان نمیخورد و آرام مینشیند و دیگران به او پناه میبرند و آرامش مییابند.
🍃غصههای دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین غصهات از بین میرود. در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصهات زایل میشود.
📚مصباح الهدی، ص۶۴
#صبر
#امام_حسین
#اسماعیل_دولابی
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹