eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه برنده‌ی عشق از #میم‌دال 🌱 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت محمد صلی الله علیه و سلم فرمودند: خواندن چهار رکعت نماز [دو نماز دورکعتی] بین نماز مغرب و عشا بدین کیفیت: در هر رکعت یک‌بار سوره حمد و ده بار سوره توحید (در روایتی یازده بار آمده) بعد از اتمام نماز این اذکار را بگوید: «يَا رَبِّ اِغْفِرْ لَنَا» (۱۰بار) «يَا رَبِّ اِرْحَمْنَا» (۱۰بار) «يَا رَبِّ تُبْ عَلَيْنَا» (۱۰بار) سوره توحید (۲۱بار) «سُبْحَانَ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى وَ يُمِيتُ الْأَحْيَاءَ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (۱۰بار) و هرکه این نماز را بخواند،‌ خداوند اجابتش می‌کند و حاجات دنیوی و اخروی‌اش را برمی‌آورد و نامه عملش را دست راستش می‌دهد و تا سال آینده از جانب خداوند محفوظ می‌ماند. 📚اقبال‌الاعمال ، ج۲ التماس دعا😭😭🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد. خبری از دل پر درد گل یاس نداشت. باید این طور نوشت: چه شقایق باشد، چه گل پیچک و یاس،‌ جای یک گل خالیست، 🥀🌺🌸🌼🌻 تا نیاید مهدی، زندگی دشوار است..... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️میلاد منجی موعود حضرت مهدی صاحب الزمان عج مبارک♥️🌹 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاجانم❤️ تمام دنیا بی تو محال است ... محال ... 🌹 😍 عج مبارکبادعاشقان و منتظران‌ِ یوسف فاطمه🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎍یه سرود زیبا تقدیم نگاه زیباتون 🌸☘🌸☘ 👏👏👏کروناهم نمیتونه رو درهیج جای جهان کمرنگ کنه😍😍 🌹 و امامِ جانمان❤️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣5⃣1⃣ به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم. کم کم داشت هوا تاریک می شد. دم به دقیقه بچه ها را می فرستادم سر کوچه تا ببینند بابایشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاه گاهی توی کوچه سرک می کشیدم. وقتی دیدم این طور نمی شود، بچه ها را برداشتم و رفتم نشستم جلوی در. صدای زلال اذان مغرب توی شهر می پیچید. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. به خدا التماس کردم: «خدایا به این وقت عزیز قسم، بچه هایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمی شناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شده اند. ببین چطور بی قرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا! شوهرم را صحیح و سالم از تو می خواهم.» این ها را می گفتم و اشک می ریختم، یک دفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو می آیند. یکی از آن ها دستش را گذاشته بود روی شانة آن یکی و لنگان لنگان راه می آمد. کمی که جلوتر آمدند، شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: «بچه ها بابا آمد.» و با شادی تندتند اشک هایم را پاک کردم. خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خنده بچه ها و بابا بابا گفتنشان به گریه ام انداخت. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود. این را آقا ستار گفت. پایش ترکش خورده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃