eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
542 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
393 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
روزهاے جوانے دلنشین اند، دلنشین تر از نگاه لیلے، خوش آواتر از صداے تیشه فرهاد و خواستنی ترند از عشق! جوانے، روزگار ماندنےترین خاطره هاست @be_vaghte_del313
«جوانے نزدیک ترین سن به کمالاتِ روحےست..» @be_vaghte_del313
کاروان کاروان شادی می‌رسد. علی در را می‌نوازد. در گشوده می‌شود. نوزاد را به آغوشش می‌سپارند. می‌پرسد: نامش چیست؟ و حسین نرم و متواضعانه پاسخ می‌دهد: اگر هزار فرزند بیابم نام همه را علی خواهم گذاشت. نسیم بوسه علی نیز بر پیشانی کودک می‌نشیند. شگفتا نسیم همه بوسه ها بر پیشانی می‌وزد! فرشتگان آمده اند. همهمه بال هایشان سپید در سپید گستره خانه حسین را پوشانده است.🍃 @be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
کاروان کاروان شادی می‌رسد. علی در را می‌نوازد. در گشوده می‌شود. نوزاد را به آغوشش می‌سپارند. می‌پرسد
علی کوچکِ حسین می‌خندد؛ حسین نیز و همه فرشتگان و آسمانیان لبخند می‌زنند. گهواره تکان می‌خورد. فطرس آمده است تا به پاس محبتی که از حسین دیده است، گهواره جنبان علی باشد. دو فرشته بزرگ خدا، جبرئیل و میکائیل که روزگاری لای‌لایشان نغمه آرامش کودکی حسین بود، در کنار گهواره علی نشسته اند. این کودک محبوب زمین و آسمان است؛ مثل پیامبر.. آن قدر شبیه پیامبر است که از خاطر جبرئیل یاد های شیرین ۲۳ سال همراهی با پیامبر می گذرد... مبارک باد ولادت دوباره پیامبر. خجسته باد ولادت اکبر در ماه پیامبر.. @be_vaghte_del313
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود  در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم .. . .
کاش فرشته اے هم بود و آدم ها را هر کجاے زمانه که خسته می شدند ، بر مے داشت و مے برد وسطِ کودکے هایشان رها مے کرد . همانجا که اسباب بازے ها کم بود و دلخوشے ها زیاد ، مشکلات ؛ ساده و کوچک بود و قلب ها بزرگ ... گلدان ها پر گل بود و خانه ها همیشه بوے صمیمیت و عشق می دادند . باید فرشته اے باشد که آدم ها را هر زمان که کم آوردند ، بردارد و ببرد به یک عصرِ جمعه ے زمانِ کودکے که بزرگترین اندوه و فاجعه ے دنیا ، تکالیفِ نانوشته شان بود .
رحم کن بر کسی که خواهد خفت سالها در کفن تنها @be_vaghte_del313
الم نشرح لک صدرک.. یعنی آنقدر سینه ات را فراخ کرده ایم که صبوری کنی برای تک تک لجوج ها تک تک قهر کرده ها.. تک تک دور افتاده ها و دلشکسته ها و حتی نا امید ترها.. آنها که غریبی اشان می‌شود... شرح صدر یعنی انعطاف رفتار.. یعنی داشتن عطرهای مختلف برای رفتارهای مختلف.. به پیامبر شرح صدر داده شد یعنی آدمی نیست که ایشان نتواند او را هدایت کند مگر اینکه خودش نخواهد. امام زمان (عج) قاری بر حق قرآن است.. پس خطاب آیه به قلب ایشان نیز هست... و او شرح صدری دارد به وسعت عالم. او حوصله می‌کند.. صبوری می‌کند.. آغوشش برای تو باز بوده همیشه اگر تو خودت را برای سینه ی شرح شده ی مبارک او تطهیر کنی .. @be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
الم نشرح لک صدرک.. یعنی آنقدر سینه ات را فراخ کرده ایم که صبوری کنی برای تک تک لجوج ها تک تک قهر ک
یاران شتاب کنید... گویند قافله ای در راه است که گناهکاران را در آن راهی نیست، آری گناهکاران را راهی نیست، اما را می‌پذیرند. شهید سید مرتضی آوینی @be_vaghte_del313
یه وقتایی دلِ آدم میگیره نمیدونه از کجا شروع کنه یهو از یه جایی حرفش شروع میشه که اصلا نمیخواد درموردش حرف بزنه ولی حرفه دیگه میاد شاید بگید چه ربطی داره ولی میخوام بگم که دلم تنگ شده :) برای صحنِ انقلابش درددلای روبرو ایوونِ طلاش شروع کنم براش بگم از هرجایِ دلم...💔 @be_vaghte_del313
روے خـودمـ تـِمِ دیـن و بـنـدگـے نـصـب کـرده ام ! امـا زنـدگـے ام هـنـوز هـمـان اســت...😔😔 @be_vaghte_del313
عاصيان روند و صلحا و مستان من همان ناصالحِ مستان صفتم...
امامِ زمانم ... تکلیفِ ما اگر بپذیرید، نوکریست ...
به وقت دل | رحمت نژاد
امامِ زمانم ... تکلیفِ ما اگر بپذیرید، نوکریست ... #یااباصالح‌المهدی
شیخ رجبعلی خیاط میگن؛ امام زمان(علیه السلام) دنبال رفیق مے گرده ، خوب شو ؛ خودش میآد و پیدات مے کنه ... @be_vaghte_del313
فَرِّغ قَلبـــے لِمُحَبَّتِک _قلبم را خلوتگه محبت خودساز...."♥️" @be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
خودکـارهاے اکلیلی ام صف کشیـده اند، صبح زود از هر رنگ داوطلـب داریم!! چه خبـر هست امــروز؟! رنگـهای تیــره داشتند استرسـی مرموز رنگـهای شــاد اما فیگـور و اشـارَت هاے ابرو!... انتظـــار پایان می رسـد به اِذن انگشـت هاے من! ترکیب سبـز، زرد و آبی فیـروزه ای اشاره میروم، لطفا یک قدم جلو! هر سه رنگ دسـت هم را مـیگیرند و می پرند به هوا رنگـهای دیگر اما هیچ نمی گویند جز خـوش به سعادتــتان!... حالا نوبـت من است؛ به گـــوش باشید رنگهاے منتخـب، رنگهای زیبا! قصـد دارم در دل کاغـذ سور و سات جشـــن کنم برپـا، باید سنگ تمــام گذاشت! قصد دارم قلــــم کوبان نوید روزهاے خــوش را بدهم، همیشگی ترین بهــار! با آوردنِ نام بهـــار نگاهم می افتد به سبز باوقــار! لبخند میزنم بِسـم ا.. سمت راست، آن بالاے بالا می کشم یک چراغ راهنـما... که سه چراغ دارد، دو تا خاموش و یکـی روشن سبز است این چـراغ! رنگ زرد ندارد آرام و قـرار فرمان می دهم مساحت کاغذ را بـرات شد یک آن به دلـم، گُل نرگــس باران کن، همین الان! آبی فیروزه اے همچنان آرام ایستاده بود یکجا و جانـم به فدا گفتم کار، کار خودت هست! برو و بکش یک گُنبــد زیبــا... کران به کران آسمــان را نقش ببند در جمکــران!... نقاشی من به رو به اتمام بود اما... هنوز یک چیز کم داشت آخ مـن! مـن! مـن! من کجاے این نقاشی بودم، کجا؟ رو سیـاه بودم بدجور رو سیـاه... ناگهان دستـ ها لرزید و اشکـها از گوشه ے چشم روان!... قطـره اشکی نقش بست بر کاغذ این همان منــم نکند؟ هان؟ آغشتــه به آب توبه... پاکِ پاک... اللهُم عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج را میزنم امضـــــــــاء... نقاشیـم آماده است خوش آمـدید بهترینـم، آقــــا! @be_vaghte_del313
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضوی آوینی @be_vaghte_del313
چندساله بودم که شب تولدتان یاسین خواندم و اشک هایم را پاک کردم؟ آنقدر گذشته که حتی یادم نمی‌آید. حکایت سالهای نوجوانی بود که به بهانه‌ی حضور و لبخند شما، نیمه شب‌ها به نماز می‌ایستادم و برای نگاه شما به زندگی‌م اشک می‌ریختم. حالا آنقدر از آن شب‌های نیمه شعبان ِ‌تا صبح احیا گرفته و نمازشب‌های جانسوز و یاسین‌هایی که ورق‌های قرآن را تر میکرد گذشته که میان آن یکی الناز با این یکی هیچ خط و رابطه‌ای نمی‌بینم. با این حال امشب، بعد از نمی‌دانم چندسال، وسط الهی عظم‌البلاء خواندن به هق هق افتادم. وسط یاسین خواندن نوشته‌های قرآن کوچک جیبی‌ام خیس شد و بقیه‌ی سوره را از حافظه خواندم. گمانم پس از سال‌ها این مضطرترین حالتم برای خواستن شما، خواستن ِ خود ِ خود ِ خود ِ حضور شما و نه هیچ‌چیز دیگر، باشد. آخر میدانید؟ ما حتی تصور هم نمی‌کردیم دنیای بی شما انقدر سخت باشد. اصلا نمی‌فهمیدیم این چیزها را. باید غرق میشدیم و روز به روز کمر خم میکردیم تا میفهمیدیم. حالا هم نه اینکه فهمیده باشیم ...اما مضطر شده‌ایم... کاش خریدار اشک‌های ما باشید امشب ... کاش ... @be_vaghte_del313
شرمنده ایم اگر حالا که گرفتارتریم منتظرتریم... ما تورا هنوز بقدر کلمح البصر او هو اقرب صدا نزده ایم...
‌ من واسه شبايی كه دلم می‌خواست تنهايی تو خيابونا قدم بزنم اما چون دختر بودم و شهر ناامن بود نشد ، بايد كی‌و نبخشم ؟!(:
هر آدمی چندین و چند برچسب ریز و درشت دارد، برچسب‌های خوب و برچسب‌های بد. خیلی کیف دارد که آدم را با برچسب خوبش صدا بزنند. یکی از قشنگ‌ترین برچسب های هر آدمی همان اسم خودش است.  اسم‌ آدم‌ها یک کتاب بلند است. هزار تا حرف دارد. هر بار نامشان را می‌شنوی انگار خودشان را شنیده ای. و هر بار که  صدایشان می‌زنی خروار خروار واژه را در آهنگ کلامت جا می‌دهی. می‌خواهی حرف‌های بیشتری بزنی، پیشوند و پسوند به اسمشان اضافه می‌کنی: خانم، آقا، عزیز، مهربان، جان... بعد می‌بینی پسوندهایی که میم دارند بیشتر به دلت می‌چسبند، مثل عزیزم، جانم، جانانم، مهربانم، یا اصلا" همان میمِ مالکیتِ تک حرفی که خودش هزار هزار حرف پنهان و آشکار دارد. اسم آدم‌ها قوی تر از چیزی ست که فکرش را می‌کنید. خطاب کردن و خطاب شدن خیلی قدرتمند است. وقتی تو را با اسمت خطاب می‌کنند بی اختیار تسخیر می‌شوی، حتی برای یک لحظه، حتی برای چند ثانیه، حتی به فاصله‌ی یک لبخند، حتی اگر  به روی خودت نیاوری، حتی اگر نفهمند... وقتی تو را به عزیزترین برچسب زندگی ات خطاب می‌کنند، مقاومت کردن بی فایده است. برای همین است که اگر مرا به نام کوچکم بخوانی، بی اختیار می‌گویم: جانم؟ اسم کوچک آدم‌ها، در قلبشان ریشه دوانده است. برای همین اولین قدم برای به دست آوردن قلب یک نفر، به دست آوردن نام‌ کوچک اوست. پس عزیزترین‌ِ زندگی‌تان را به نام کوچکش بخوانید... خودش یاد می‌گیرد طوری بگوید "جانم"، که تمام میم‌های جهان را جمع کنید و دنباله‌ی اسمش بیاورید. +اسم‌ آدم‌ها را دست کم نگیرید. خطاب کردن، اولین واژه ای ست که معشوق را خلع سلاح می‌کند. @be_vaghte_del313
از وقتی که یادم می آید با فکرش درگیر بودم همیشه ... یک روز حوالیِ پانزده سالگی بود گُمانم که به این فکر کردم که در زندگی چه میخواهم؟ و یادم هست هر آرزویی یک جور عجیبی قانعم نمیکرد. تا رسیدم به دعای "عاقبت به خیری". بعد شگفت زده شدم و حس کردم این خواسته ایست که من دلم میخواهد تا همه عمر داشته باشم. چون بهتر از آن نبود... چون جامع تمام خواسته های من بود.چون آرامش داشت...چون دلم بی قرار هیچ حاجتی و خواسته ی دیگری نبود خوب هم فهمیده بودم.از همان وقتی که محرم و صفر مشکی پوش شده مینشستیم توی روضه و با بقیه بچه ها مسابقه چای تعارف کردن آن هم با آن سینی های بزرگ و سنگین میدادیم...آن وقت هایی که اشک میریختم و در میان انبوهی از سوالات برای چرایی اشک نمیتوانستم بغضم را برای حسین-ع- نگه دارم...از همان وقتهایی که به خودم‌گفتم تا نفهمیدی چرا روضه میروی حق هیئت رفتن نداری اما باز شب به شب بی اختیار به سمت عزا کشانده میشدم... . . من از همان وقت ها فهمیدم عاقبت به خیری در میان دستهای حسین -ع- است... @be_vaghte_del313