eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه پل اسفیکان بم
97 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
103 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 وقتی به خانه می‌رسید، گویی جنگ را می‌گذاشت پشت در و می‌آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه‌ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می‌رسید خانه، خسته بود و درب و داغون. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می‌گشت. با این حال سعی می‌کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی‌اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می‌پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی‌خواهید؟ بعد آستین بالا می‌زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می‌کرد، غذا می‌پخت. ظرف می‌شست. حتی لباسهایش را نمی‌گذاشت من بشویم. می‌گفت لباسهای کثیف من خیلی است؛ تو نمی‌توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می‌گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می‌کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می‌آورد، ما را می‌برد گردش. 🌹 همسر شهید 📕 کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولای
🔰 روزى مردی نزد آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک و زندگى مى کنند هر روز و گاه نيز شب متفاوتى انجا رفت و آمد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست. عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعد از ساعتى ميروند. عارف گفت بردار براى هر نفر يک در کيسه انداز چند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان ايشان بسنجم. مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس است شما براى شمارش بيايید. 💭 عارف فرمود: يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها بطلب و استغفار کن .. چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعد از مرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به بپردازند. اى مرد آنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت. همانند تو که در واقعيت مومنی اما درحقيقت ...@bebe_roghaye_bam