eitaa logo
🇮🇷 بدون مرز 🇮🇷
31.4هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
13.1هزار ویدیو
418 فایل
قصدروشنگری داریم وآتش به اختیارعمل میکنیم ارتباط بامدیریت کانال: @alamsoz @abo_abas93 انتقادات.پیشنهادات⬅️ @Zollfaghar کانال نذر #حضرت_زهراست تبادلات: @RAYAHYIN
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر 💠 علامه امینی می‌گوید: مدتها فکر می‌کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می‌کند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزه‌ها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شود. دیدم از دور کسی رو به من می‌آید. هر چه او به من نزدیکتر می‌شود هوا گرمتر می‌گردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او ، قاتل حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمی‌گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می‌نمودم .دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزه‌ها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بی‌اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد. اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ‌تر، و از هر عذابی برای او درد ناک‌تر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم. 📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳ 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz
... ◼️گفتند مسلم بن عقیل است ،معصوم که نیست .دعوای است و مسلم، هر طور که با هم کنار آمدند، بیایند ما حسینیم، هر وقت خودش آمد، قدمش روی چشم ما،اما ،ما !مسلم هم یکیست مثل خود ما! نه آیت الله هایی مثل یزید و ابن زیاد معصوم هستند و نه آیت الله مسلم بن عقیل .آن ها آیت الله هستند ما آیت الله العظمی! ما حسینیم!جان ما فدای حسین ! حسین را نمی گذاریم ! ◼️در این اثنا آیت اللهی به نام از جانب آیت الله ابن زیاد به سوی مسلم روانه شد.او را به دعوت کرد پیشنهاد صلح و امان داد.... در نهایت درگیر شدند. سایر آیت الله های شهر کوفه از منازلشان بیرون نیامدند،خود را کرده بودند! البته بی تفاوت هم نبودند،در این گیر و دار گاهی سنگ هایی هم از پشت بام ها بر سر و صورت سفیر حسین فرود می آمد ،از پشت بام منازل برخی از همان ها که در حسین بودند ،از دست آقازاده هایشان !... ◼️جنگ اول تمام شد ،مسلم را در در مقابل چشمان منتظران اربابش، زخمی و تشنه سر بریدند .جنازه اش را از بالای دارالاماره ی کوفه به زیر انداختند ،سرش را روی آیت الله ها به شام شوم یزید فرستادند ! ◼️اما اندکی بعد .... صحرایی سوزان،جهنمی از گرما،پر از آیت الله!آیت الله ،آیت الله ،آیت الله و تمام آن آیت الله هایی که خود را خرج مسلم نکرده بودند،آمده بودند تا حسین نماند! تمام توانشان را ذخیره کرده بودند برای حسین ! با تمام توان بودند... ! نیییییییا به کوفه کوفه وفا ندارد ... 🖌محمدحسین محمودی 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz