eitaa logo
به عشق ایرانم🇮🇷
33 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
8.2هزار ویدیو
5 فایل
راه ارتباطی با مدیر @rezaoboudi تبادلات @Oboudi_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 حاج آقا پناهیان: نماز رو می‌پیچونی که چی بشه؟ درس بخونی؟ کار کنی؟ تفریح کنی؟ خب همه اینا که به دست خداست❗️ ‌رو پیچوندی، چی شد؟ رفتم پول در آوردم! چیکارش کردی؟ دکتر اشتباهی گفت سرطان داری، خرج MRI شد❗️ 🔻🕋
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 دانشمند سوئیسی در ۶۳ سالگی مسلمان شد. ▫️ در ۶۷ سالگی حافظ قرآن شد. ▫️به مریض‌هایش اسلام و وضو را پیشنهاد می‌کند. ▫️ او از مسلمانان با دوربین‌های حرارتی فیلم می‌گرفت و می‌گفت: هنگام وضو هاله سفیدی اطرافشان را احاطه می‌کند. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍ آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان دار گفت: بی‌بی❗دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت : نه❗ *می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.* کاروان‌دار گفت: نه مادر . الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. او گفت: *اگر پیاده شوید ، شما را می‌گذارم و می‌روم.* مادرم گفت : بگذار و برو. 👈من و مادرم پیاده شدیم .کاروان حرکت کرد . وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد❓ من هستم ومادرم ؛ دیگر کاروانی نیست ؛ شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند؛ ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت ، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد ؛ *رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند؛* لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد؛ در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلّل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: *بی‌بی کجا می‌روی❓* 🍁مادرم گفت : *گناباد.* او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. *🌼مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.* به سورچی گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.* سورچی گفت: خانم❗ فرماندار گناباد است. بیا بالا ؛ ماندن شما اینجا خطر دارد؛ کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: *من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم❗* در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت؛ آقای *فرماندار رفت کنار سورچی نشست.* گفت: مادر بیا بالا ؛ اینجا دیگر کسی ننشسته است . مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. 👌 اگر انسان بنده‌ ی خدا شد ، بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ ✳️🔰✳️🔰✳️🔰 📜هیئت متوسلین به چهارده معصوم علیهم السلام (سال تاسیس۱۳۴۸) https://eitaa.com/ch_masoume