#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص 16 و 171)
🔹عَلَم الهدی سید مرتضی -أعلی اللّه مقامه- میفرماید: «إنّا غیر قاطعین علی أن الإمام لا یصل إلیه أحد و لا یلقاه بشر فهذا أمر غیر معلوم لا سبیل إلی القطع علیه.»
(ترجمه: ما قطع و یقین نداریم که هیچکس به حضرت ولیّ عصر علیه السلام دسترسی نداشته باشد و ایشان را ملاقات ننماید. این مسأله نامعلوم است و موضوعی نیست که آدمی بدان قطع پیدا کند.)
🔸حضرت آيةالله حاج آقا مرتضی حائری فرزند برومند مؤسس حوزه علمیه قم -أعلی اللّه مقامهما- میفرماید:
همین الآن بنده در نظر دارم موردی را که از اولاد علماست? و پدر او موقع رفتن از دنیا، الحق و الإنصاف یک شاهی از سهم مبارک امام برای آنان نگذاشت و با امام خود لاأقل در آن موقع با کمال صداقت و امانت رفتار نمود. امام برای بعضی از فرزندان آن مرحوم? در مواقع اضطرار مستقیما وجوه ارسال میفرمود و مراقب این جزئیات میباشد. بیش از این پرده برداری علی الظاهر مصلحت نیست.
[ت? نویسنده: منظورشان، شخص خودشان است.]
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص17):
🔸عَلَم الهدی سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه میفرماید:
«إنّه غیر ممتنع أن یکون الإمام یظهر لبعض أولیائه ممن لا یخشی من جهته شیئا من أسباب الخوف، فإنّ هذا مما لا یمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه و إنّما یعلم کل واحد من شیعته حال نفسه و لا سبیل له إلی العلم بحال غیره.»
(ترجمه: اصلا محال نیست که امام زمان علیه السلام برای بعضی از دوستانشان که خوف و ضرری از طرف آنها متوجه حضرت نیست، ظاهر شوند و این چیزی نیست که بتوان گفت قطعا محال است؛ هر کسی از شیعیانِ او حال خود را میداند و راهی برای آگاهی از حال دیگران ندارد [یعنی چه بسا اشخاصی امام زمان علیه السلام را ببینند و ما ندانیم].)
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص17):
🔹شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه میفرماید: «الأعداء إن حالوا بینه و بین الظهور علی وجه التصرف و التدبیر، فلم یحولوا بینه و بین لقاء مَن شاء مِن أولیائه علی سبیل الاختصاص، و هو یعتقد طاعته و یفترض اتباع أوامره و یحکِّمه في نفسه...»
(ترجمه: هرچند دشمنان حضرت ولیّ عصر علیه السلام مانع ظهور ایشان شدند به طوری که آن حضرت از تصرف و تدبیر و ادارهامور برکنار گردیدند، ولی این موجب نشد بعضی از دوستان و دلدادگان آن حضرت که به لزوم طاعت ایشان معتقدند و پیروی اوامرشان را واجب میشمارند و ایشان را حاکم بر قلب و جان خویشتن میدانند، نتوانند به طور اختصاصی و با خواستِ ایشان، به حضورشان شرفیاب گردند.)
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
#نماز_شب
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص121):
🔹مرحوم آقای آقانورالدین اراکی متولد 1278 قمری در اراک و متوفای 1341 از مراجع گرانقدر شیعه بودهاند که در اراک میزیستهاند و قبر شریفشان در اراک زیارتگاه است.
🔸حضرت آيةالله اراکی رضوان الله تعالی علیه نقل فرمودهاند: مکاشفه ای برای آن مرجع بزرگوار بوده که در آن مکاشفه، با حضرت ولیّ عصر حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف ملاقات میکنند.
🔹در آن ملاقات، حضرت مهدی علیه السلام به ایشان ملاطفت و مهربانی بسیار کرده، در چهره ایشان تبسم فرموده و اظهار مهر مخصوص کردهاند؛ از جمله اینکه خطاب به آن عالم بزرگوار فرمودهاند: «إنّك أویس الزمن» (ترجمه: هر آینه تو اویس زمان هستی.)
و خود ایشان جریان این مکاشفه را ضمن اشعاری که سروده و به خط خود نوشتهاند، بیان کردهاند و این اشعار، الآن در دسترس است.
🔸اما اینکه ایشان را «أویس زمن» خطاب کردهاند، شاید به این جهت باشد که آن عالم جلیل درست مانند أویس قرنی، اهل عبادت و گریه و زاری در شب بودهاند، به طوری که ناقل بزرگوار این مکاشفه، آن مرجع بزرگ را بَکّاء در شبها و سحرها نامیدهاند.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص77):
🔸از عالم فاضل متقی، میرزا حسین لاهیجی مجاور نجف اشرف نقل شده که گفته: شنیدم از عالم ربانی، ملا زین العابدین سلماسی که میگفت: روزی سید بحرالعلوم رضوان الله تعالی علیه وارد حرم امیرمؤمنان علی علیه السلام شد و در آن هنگام شروع به خواندن این بیت کرد:
چه خوش است صوت قرآن
ز تو دلربا شنیدن
هنگامی که سبب خواندن شعر را از سید پرسش کردند، در جواب فرمود: هنگامی که وارد حرم امیرمؤمنان علیه السلام شدم، حضرت حجت عجّل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم که بالای سر، با صدای بلند، تلاوت قرآن میفرمود و وقتی صدای آن حضرت را شنیدم، آن بیت را خواندم و چون وارد حرم شدم، قرائت را ترک فرموده، از حرم بیرون رفتند.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص18):
🔹سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه در رساله غیبت، مطلبی مهمتر و بالاتر از مطالب گذشته میفرماید: «لا نقطع علی استتاره عن جمیع أولیائه بل یجوز أن یبرز لأکثرهم.»
(ترجمه: ما یقین نداریم که امام زمان علیه السلام از همهی دوستانشان پنهان باشند بلکه امکان دارد برای اکثر آنها ظاهر شوند.)
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص18):
🔸سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه در رساله غیبت:
«نحن نجوّز أن یصل إلیه کثیر من أولیائه و القائلون بإمامته، فینتفعون به.»
(ترجمه: ما احتمال میدهیم بسیاری از دوستان و معتقدان امامت ایشان، شرفیاب حضورش گردند و از وجود مقدسش بهرهمند شوند.)
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #امام_زمان علیه السلام
(عنایات حضرت مهدی موعود، امام زمان علیه السلام، به علماء و مراجع تقلید، ص173):
حضرت آيةالله حاج آقا مرتضی حائری فرزند برومند مؤسس حوزه علمیه قم أعلی اللّه مقامهما، میفرماید:
🔹در زمان شاه ظاهرا یک نفری شاید از نمایندگان زن در مجلس شورای ملی پیشنهادی راجع به زنان داده بود که در چند جا مخالف با قوانین اسلام بود و فعلا درست به یاد ندارم.
🔸مجلس فاتحه برای مرحوم آقای حاج آقا احمد روحانی فرزند مرحوم آقای حاج سید صادق معروف، در قم منعقد کرده بودند و چند نفر قاری چنانکه معمول است در یک قسمتی با میکروفن در بلندگو قرآن میخواندند. من رفتم در همان محل قرّاء، و میکروفن را از دست آنها گرفته، بر ضد این قانون به طور مستدل، هم از لحاظ مذهبی و هم از لحاظ اجتماعی سخنرانی کردم و خیلی محکم و مستدل آن پیشنهاد را رد کردم که بعد از آن دیگر هیچ دنبال نشد.
🔹ظاهرا همان شب در خواب دیدم در مکه، در مسجدالحرام و در مطاف هستم. همین قدر یاد دارم به من اجازه شرفیابی به حضور مقدس امام عجل الله تعالی فرجه الشریف داده شده؛ در حدود حجرالأسود بود که ایشان از طرف حجرالأسود تشریف آوردند و من رو به ایشان میرفتم؛ مثل اینکه یک یا دو نفر هم دنبال وجود مبارکش بودند. نه ایشان چیزی به کمترین فرمودند و نه من چیزی عرض کردم؛ فقط یک لبخند بسیار شیرین محبت آمیزی به بنده فرمودند و دست مبارک خود را دراز کردند که ببوسم و بوسیدم؛ نه عمامه ای بر سر و نه لباس بلند فاخر در بر، بیابان گشته و سرما و گرما دیده به نظر میرسید. دیگر چیزی یاد ندارم.
🔸مرحوم حاج میرزا اسدالله توسلی -که خدایش غریق رحمت کند!- شاید دو شب بعد از آن فرمود: آن سخنرانی اثر خود را کرد؛ چون برای خدا بود.
ولی من هنوز نمیدانم آیا برای خدا بود یا دفاع از حق بود به حکم وجدان؛ همین قدر مظنونم این است برای کسب وجهه در مردم نبود.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #واسطه_فیض
(دار السلام، ص316تا320): مضمون داستان از این قرار است:
🔹ملا قاسم روضه خوان رشتی فرموده است: در زمان فتحعلیشاه قاجار به اصفهان آمدم و به خاطر دوستی قدیمی که با حاجی کلباسی رحمه الله تعالی داشتم در منزل ایشان ساکن شدم و در ایام هفته روزی را که غیر از پنجشنبه بود به قبرستان تخت فولاد که زمین متبرکی است، رفتم. نمیدانستم مردم تنها شبهای جمعه در آنجا ازدحام میکنند و سایر روزها خلوت است.
🔸به تکیه مرحوم میرمحمدباقر داماد أعلی اللّه مقامه رفتم. داخل شده، ایستادم و مشغول خواندن سوره فاتحه شدم. شخصی را در زاویه حیاط تکیه، در حالت نشسته دیدم ... از او هیبتی عظیم بر دلم نشست. جلو رفتم و سلام کردم ... فرمودند: «چند روز است وارد این مکان شدهام، و وارد شهر نشدهام، چون از اهل این شهر خوشم نمیآید.»
🔹فرمودند: «عازم مازندران شدهام، از من چیزی به یادگار بخواه.» ... عرض کردم: دعایی به من بیاموزید. فرمودند: «دو دعا به تو یاد میدهم؛ یکی مخصوص به خودت و دیگری دعای عمومی است.»
دعای اول را املا کردند و نوشتم. وقتی به دعای دوم رسیدند و خواندند: «یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلم، یا عليّ علیه السلام، یا فاطمه سلام الله علیها، یا صاحب الزمان أدرکني و لا تهلکني» قدری صبر کردم.
فرمودند: «این عبارت را غلط میدانی؟»
عرض کردم: بله، چون خطاب به چهار نفر است پس باید فعل بعد از آنها جمع گفته شود.
فرمودند: «اینجا فعل جمع اشتباه است، چون ناظم کل، حضرت صاحب الأمر است، و غیر او نمیتواند در مُلک او تصرفی کند. محمّد و علی و فاطمه علیهم السلام را شفیع نزد آن بزرگوار قرار داده، و تنها از او کمک میخواهیم.»
دیدم جواب متینی است. نوشتم. همین که تمام شد، سر بلند کردم، به هر طرف نگاه کردم، ایشان را ندیدم.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرف #اخلاص #گمنامی #تقی_بینماز
شخصی به نام سید یونس از اهالی آذرشهر ِ آذربایجان میگوید:
🔹در سفر مشهد تمام دارائی ام مفقود گردید؛ لذا به حرم مطهر امام رضا علیه السلام رفتم و بعد از عرض سلام، گفتم: مولای من! میدانید که پول من رفته و در این دیار نا آشنا، نه راهی دارم و نه می توانم گدایی کنم و جز شما به دیگری نخواهم گفت.
🔸به منزل آمده و شب در عالم رؤیا دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «سید یونس! بامداد فردا هنگام طلوع فجر برو در بَست پایین خیابان و زیر غرفه ی نقّاره خانه بایست. اولین کسی که آمد رازت را به او بگو، تا او مشکل تو را حل کند.»
🔹پیش از طلوع فجر ، بیدار شدم و وضو گرفتم و به حرم مشرف شدم و بعد از زیارت، قبل از دمیدن فجر، به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم ، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم ، آقا تقی آذرشهری که متاسفانه در شهر ما به او «تقی بی نماز» میگفتند از راه رسید. اما من با خود گفتم: آیا مشکل خود را به او بگویم؟! با اینکه در وطن، متهم به بی نمازی است، چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند.
من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد. من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم.
🔸بار دیگر، شب در عالم خواب حضرت رضا علیه السلام را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد؛ تا اینکه روز سوم گفتم: بی تردید در این خوابهای سه گانه، رازی است. به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن میشد و جز آقا تقی آذرشهری نبود سلام کردم. او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید: اینک سه روز است که شما را در اینجا می نگرم ، کاری دارید؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقّف یک ماهه ام در مشهد، پول سوغات را نیز به من داد و گفت: پس از یک ماه، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت، آخر بازار سرشوی در میدان سر شور باش تا ترتیب رفتن تو بسوی شهرت را بدهم.
از او تشکر کردم و آمدم .
🔹یک ماه گذشت. زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم.
درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت: آماده رفتن هستی؟
گفتم: آری.
گفت: بسیار خوب، بیا نزدیکتر.
جلو رفتم .
گفت: خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین.
تعجب کردم و پرسیدم: مگر ممکن است؟!
گفت: آری.
نشستم. ناگهان دیدم آقا تقی، گویی پرواز میکند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستاهای میان مشهد تا آذرشهر به سرعت از زیر پای ما میگذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذرشهر دیدم و دقت کردم دیدم آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن.
🔸آقا تقی خواست برگردد. دامانش را گرفتم و گفتم: به خدا قسم تو را رها نمی کنم. در شهر ما، به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی! از کجا به این مرحله دست یافته ای؟! نمازهایت را کجا می خوانی؟!
او گفت: دوست عزیز چرا تفتیش می کنی؟
او را باز هم قسم دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم گفت:
«سید یونس! من در پرتو ایمان ، خودسازی ، تقوا ، عشق به اهل بیت علیه السلام و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر علیه السلام مورد عنایت قرار گرفته ام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طیّ الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم.»
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرّف #واسطه_فیض
(دار السلام، ص316تا320): مضمون داستان از این قرار است:
🔹ملا قاسم روضه خوان رشتی فرموده است: در زمان فتحعلیشاه قاجار به اصفهان آمدم و به خاطر دوستی قدیمی که با حاجی کلباسی رحمه الله تعالی داشتم در منزل ایشان ساکن شدم و در ایام هفته روزی را که غیر از پنجشنبه بود به قبرستان تخت فولاد که زمین متبرکی است، رفتم. نمیدانستم مردم تنها شبهای جمعه در آنجا ازدحام میکنند و سایر روزها خلوت است.
🔸به تکیه مرحوم میرمحمدباقر داماد أعلی اللّه مقامه رفتم. داخل شده، ایستادم و مشغول خواندن سوره فاتحه شدم. شخصی را در زاویه حیاط تکیه، در حالت نشسته دیدم ... از او هیبتی عظیم بر دلم نشست. جلو رفتم و سلام کردم ... فرمودند: «چند روز است وارد این مکان شدهام، و وارد شهر نشدهام، چون از اهل این شهر خوشم نمیآید.»
🔹فرمودند: «عازم مازندران شدهام، از من چیزی به یادگار بخواه.» ... عرض کردم: دعایی به من بیاموزید. فرمودند: «دو دعا به تو یاد میدهم؛ یکی مخصوص به خودت و دیگری دعای عمومی است.»
دعای اول را املا کردند و نوشتم. وقتی به دعای دوم رسیدند و خواندند: «یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلم، یا عليّ علیه السلام، یا فاطمه سلام الله علیها، یا صاحب الزمان أدرکني و لا تهلکني» قدری صبر کردم.
فرمودند: «این عبارت را غلط میدانی؟»
عرض کردم: بله، چون خطاب به چهار نفر است پس باید فعل بعد از آنها جمع گفته شود.
فرمودند: «اینجا فعل جمع اشتباه است، چون ناظم کل، حضرت صاحب الأمر است، و غیر او نمیتواند در مُلک او تصرفی کند. محمّد و علی و فاطمه علیهم السلام را شفیع نزد آن بزرگوار قرار داده، و تنها از او کمک میخواهیم.»
دیدم جواب متینی است. نوشتم. همین که تمام شد، سر بلند کردم، به هر طرف نگاه کردم، ایشان را ندیدم.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي:
❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi
❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi
#تشرف #اخلاص #گمنامی #تقی_بینماز
شخصی به نام سید یونس از اهالی آذرشهر ِ آذربایجان میگوید:
🔹در سفر مشهد تمام دارائی ام مفقود گردید؛ لذا به حرم مطهر امام رضا علیه السلام رفتم و بعد از عرض سلام، گفتم: مولای من! میدانید که پول من رفته و در این دیار نا آشنا، نه راهی دارم و نه می توانم گدایی کنم و جز شما به دیگری نخواهم گفت.
🔸به منزل آمده و شب در عالم رؤیا دیدم که حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «سید یونس! بامداد فردا هنگام طلوع فجر برو در بَست پایین خیابان و زیر غرفه ی نقّاره خانه بایست. اولین کسی که آمد رازت را به او بگو، تا او مشکل تو را حل کند.»
🔹پیش از طلوع فجر ، بیدار شدم و وضو گرفتم و به حرم مشرف شدم و بعد از زیارت، قبل از دمیدن فجر، به همان نقطه ای که در خواب دیده و دستور یافته بودم ، آمدم و چشم به هر سو دوخته بودم تا نفر اول را بنگرم که به ناگاه دیدم ، آقا تقی آذرشهری که متاسفانه در شهر ما به او «تقی بی نماز» میگفتند از راه رسید. اما من با خود گفتم: آیا مشکل خود را به او بگویم؟! با اینکه در وطن، متهم به بی نمازی است، چرا که در صف نمازگزاران رسمی و حرفه ای نمی نشیند.
من چیزی به او نگفتم و او هم گذشت و به حرم مشرف شد. من نیز بار دیگر به حرم رفته و گرفتاری خویش را با دلی لبریز از غم و اندوه به حضرت رضا علیه السلام گفتم و آمدم.
🔸بار دیگر، شب در عالم خواب حضرت رضا علیه السلام را دیدم و همان دستور را دادند و این جریان سه شب تکرار شد؛ تا اینکه روز سوم گفتم: بی تردید در این خوابهای سه گانه، رازی است. به همین جهت بامداد روز سوم جلو رفتم و به اولین نفری که قبل از فجر وارد صحن میشد و جز آقا تقی آذرشهری نبود سلام کردم. او نیز مرا مورد دلجویی قرار داد و پرسید: اینک سه روز است که شما را در اینجا می نگرم ، کاری دارید؟
جریان مفقود شدن پولم را به او گفتم و او نیز علاوه بر خرج توقّف یک ماهه ام در مشهد، پول سوغات را نیز به من داد و گفت: پس از یک ماه، قرار ما در فلان روز و فلان ساعت، آخر بازار سرشوی در میدان سر شور باش تا ترتیب رفتن تو بسوی شهرت را بدهم.
از او تشکر کردم و آمدم .
🔹یک ماه گذشت. زیارت وداع کردم و سوغات هم خریدم و خورجین خویش را برداشتم و در ساعت مقرر در مکان مورد توافق حاضر شدم.
درست سر ساعت بود که دیدم آقا تقی آمد و گفت: آماده رفتن هستی؟
گفتم: آری.
گفت: بسیار خوب، بیا نزدیکتر.
جلو رفتم .
گفت: خودت به همراه بار و خورجین و هر چه داری بر دوشم بنشین.
تعجب کردم و پرسیدم: مگر ممکن است؟!
گفت: آری.
نشستم. ناگهان دیدم آقا تقی، گویی پرواز میکند و من هنگامی متوجه شدم که دیدم شهر و روستاهای میان مشهد تا آذرشهر به سرعت از زیر پای ما میگذرد و پس از اندک زمانی خود را در صحن خانه خود در آذرشهر دیدم و دقت کردم دیدم آری خانه من است و دخترم در حال غذا پختن.
🔸آقا تقی خواست برگردد. دامانش را گرفتم و گفتم: به خدا قسم تو را رها نمی کنم. در شهر ما، به تو اتهام بی نمازی و لامذهبی زده اند و اینک قطعی شد که تو از دوستان خاص خدایی! از کجا به این مرحله دست یافته ای؟! نمازهایت را کجا می خوانی؟!
او گفت: دوست عزیز چرا تفتیش می کنی؟
او را باز هم قسم دادم و پس از اینکه از من تعهد گرفت که راز او را تا زنده است برملا نکنم گفت:
«سید یونس! من در پرتو ایمان ، خودسازی ، تقوا ، عشق به اهل بیت علیه السلام و خدمت به خوبان و محرومان به ویژه با ارادت به امام عصر علیه السلام مورد عنایت قرار گرفته ام و نمازهای خویش را هر کجا باشم با طیّ الارض در خدمت او و به امامت آن حضرت می خوانم.»
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
🔺کانال رسمی نشر آثار العبد حاج شیخ کاظم ضرّابی:
🍃@behar_zarrabi