eitaa logo
به دخت
59 دنبال‌کننده
759 عکس
98 ویدیو
3 فایل
"به دخت"، پایگاه زنان و دختران ارتباط با ادمین: @behdokht
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه «رونالدو» جای مفاخر ملی را می‌گیرد؟!/ غفلت از یک اصل راهبردی در تربیت 🔰دکتر بنیانیان در آغاز سخن، موضوعی را که رهبرانقلاب مطرح کردند، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین چالش‌های پیش روی ساختار تربیتی در آموزش و پرورش دانست و گفت: این‌که چرا دانش‌آموزان ما، رونالدو را می‌شناسند، اما با مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی، آشنایی ندارند، به مسئله محوری غفلت از اصل راهبردی تربیت بازمی‌گردد و همین مسئله، باعث می‌شود که فرزندان ما، شخصیت‌ها و قهرمانان ملی خودشان را کمتر بشناسند یا اصلاً نشناسند. 🔰 تربیت، مفهومی فراگیر و همگانی است و باید آحاد جامعه نسبت به آن احساس مسئولیت کنند. البته این را هم بگویم که احساس مسئولیت به تنهایی نمی‌تواند این مسئله را حل کند؛ ما نیازمند دانش کافی در این زمینه هم هستیم. با چنین دغدغه‌ای بود که آمدیم و نهادهای فرهنگی را در کشورمان تأسیس کردیم، نهادهایی که مانند شمشیر دو دم عمل می‌کند؛ یکی از این نهادها، همین نهاد امور تربیتی در آموزش و پرورش و حضور مربیانی در مدارس است که مسئولیت سازمان‌دهی برنامه‌های تربیتی را برعهده دارند. 🔰کسی منکر کارکردهای مثبت و ضرورت وجود این نهاد نیست؛ اما وقتی چنین نهادی در مدرسه مستقر می‌شود، باید درک بقیه معلمان و مدیران مدارس این باشد که نقش آن‌ها هم در فرایند تربیتی دانش‌آموزان ضروری است؛ همان‌طور که خانواده‌ها و جامعه در این زمینه نقش دارند و نقش آن‌ها هم مهم و اساسی است؛ اما متأسفانه می‌بینیم که در موارد زیادی، عکس این مسئله اتفاق می‌افتد؛ یعنی اولیای مدرسه مسئولیت طبیعی و نقش خودشان را در این عرصه، واگذارشده به معاون یا مربی تربیتی می‌بینند و کنار می‌کشند. بزرگواران امور تربیتی هم، با آن امکانات محدود و روش‌های مستقیمی که معمولاً برای دوره نوجوانی جواب نمی‌دهد و درصد کمی از دانش‌آموزان را تحت پوشش می‌گیرد، نمی‌توانند مسئولیتی را که برعهده دارند، درست انجام دهند و همین مسئله، اسباب تقلیل جایگاه امور تربیتی را در مدارس ما فراهم می‌کند و نتیجه‌اش این می‌شود که بچه، علم را در مدرسه می‌آموزد، اما برای مقوله‌های فرهنگی و تربیتی که یکی از آن‌ها شناخت شخصیت‌های برجسته ملی است، احساس نیاز نمی‌کند و اگر هم احساس نیاز کند، به سراغ منابع دیگری می‌رود. متن کامل را در سایت بخوانید. ✅https://behdokht.ir/67873/ #behdokht.ir
عکس‌های من از جنگ نشانه دید زنانه به دفاع مقدس است ▪️راوی خاطراتی که در پی می‌آید، علاوه بر آنکه در زمره خبرنگاران پرسابقه مقاطع انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس است، همسر فرمانده شهید اصغر وصالی نیز است. همین امر موجب گشته تا این گفت‌و‌شنود در مواضع فراوان، نمادی از امتزاج این دو خصوصیت باشد. آنچه پیش روی دارید، گفت‌و‌شنود ما با کاظم‌زاده در آستانه هفته دفاع مقدس ست. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. نخست بفرمایید نقطه اتصال شما با حرفه خبرنگاری در کدام بخش از زندگی‌تان اتفاق افتاد؟ ▪️اگر زندگی را به دوره کودکی، جوانی، میانسالی و پیری تقسیم کنیم، می‌شود گفت نقطه اتصال من با حرفه خبرنگاری در دوره جوانی اتفاق افتاد. احتمال می‌دادید که بتوانید روزی وارد این حرفه بشوید و به‌عنوان یک خبرنگار به فعالیت بپردازید؟ ▪️در دوره نوجوانی و دبیرستان حقیقتاً نه، ولی، چون این کار را دوست داشتم، در همان دوران ادای خبرنگار‌ها را در می‌آوردم و اگر بخواهم صادقانه بگویم، نه، هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی به‌عنوان یک خبرنگار به فعالیت بپردازم. منظورتان از اینکه ادای خبرنگار‌ها را در‌می‌آوردم، چیست؟ ▪️مثلاً مصاحبه می‌کردم، عکس می‌گرفتم و به این صورت ادای خبرنگار‌ها را در می‌آوردم. قبل از انقلاب، در سال ۵۶ و ۵۷ که برای تحصیل به انگلیس رفته بودم، در آنجا هم دوست داشتم که ادای این کار را در‌بیاورم لذا آنجا هم عکس می‌گرفتم و مصاحبه می‌کردم. در انگلستان در چه رشته‌ای تحصیل می‌کردید؟ ▪️بعد از دیپلم به آنجا رفتم و داشتم ALEVEL و پیش‌دانشگاهی را می‌خواندم که انقلاب شد و به ایران برگشتم. از باز کردن این صفحه و بازخوردی که از به اشتراک گذاشتن خاطراتتان با مخاطبان می‌گیرید، رضایت دارید؟ ▪️اگر بخواهم صادقانه بگویم از هیچی بهتر است. چون از زمانی که خودم را بازنشسته کرده‌ام به لحاظ شرایطی که برایم پیش آمده، طرد شده‌ام و با بیرون و با رسانه‌ها ارتباط چندانی ندارم. البته در مقاطعی هم با بهداشت زنان- سایت بهدخت- کار کرده‌ام، اما آن‌ها کار‌های تخصصی خودشان را داشتند که چندان با تجربه‌های کاری من هماهنگ نبود و خودم بیرون آمدم. به هر حال به اشتراک گذاشتن این عکس‌ها و خاطرات از هیچی بهتر است. متن کامل را در سایت بخوانید. ✅ https://behdokht.ir/67883/ #behdokht.ir
باید ذهنیت جامعه نسبت به فرزندآوری اصلاح شود. 🔹️ شهلا خسروی، مشاور وزیر بهداشت در امور مامایی در همایش ملی "هنر در مامایی" اظهار داشت: هم اکنون در حال رخداد جمعیتی سخت برای کشور هستیم. تمام دستگاه ها از مهدهای کودک گرفته سالمندان جامعه باید برای عبور از این بحران جمعیتی کمک کنند. 🔸️ آرامش جامعه و مادران به هنر و خلاقیت این قشر بستگی دارد. 🔹️کرامت مادری و حفظ آن یکی از مهم‌ترین مولفه‌های افزایش جمعیت است. 🔸️ اگر به دنبال جوانی جمعیت هستیم، باید شان مادر را حفظ کرده و این بزرگترین هنر ماماهاست. 🔹️متاسفانه به دلایل مختلف ذهنیت مردم نسبت به فرزندآوری تخریب شده و همه وظیفه داریم این ذهنیت غلط را اصلاح کنیم. متن کامل را در سایت بخوانید: ✅ https://behdokht.ir/67888/ #behdokht.ir
«بدون قرار قبلی» چگونه تاروپود خانه «عنکبوت» را ویران کرد؟ 🔹️آخرین ساخته بهروز شعیبی تبدیل به دستمایه‌ای فرهنگی برای پاسخ دادن به «عنکبوت» نامقدسی است که در جشنواره کن آنرا برجسته کردند. 🔸️تصویب ساخت این فیلم چندین بار تا مرز ملغی شدن پیش رفت؛ اما تهیه کننده و دست اندرکاران تلاش کردند که فیلم از گردشِ کار تولید خارج نشود.   🔹️مجید مجیدی درباره فیلم می نویسد: "در حقیقت این فیلم، بدون هرگونه انتظاری با تو سه قرار می گذارد. قرار اول مواجه شدن با کرامت والای امام رضا (علیه السلام) است، دیگری جلوه‌گری هنر سینما در پرداخت به قرار اول و قرار سوم نیز، تماشای تنیده شدن این دو قرار زیبا، بر روی پرده نقره‌ای است.  🔸️در این روزگار، فیلمِ «بدون قرار قبلی»، با پرهیز از هرگونه شعارزدگی، مأموریت انتقال حال خوب به مخاطب را، که یکی از وظایف مهم سینما ست به نحو احسنت انجام می‌دهد." ادامه مطلب را در سایت بخوانید: ✅ https://behdokht.ir/67891 #behdokht.ir
📸 حاشیه جالب از کنکور 🔸یکی از دانشجویان دانشکدۀ کوثر گنبد که مادر یک‌ نوزاد چندماهه است، در جلسه آزمون خیلی نگران فرزندش بود، به‌شکلی که دوری از فرزندش، باعث استرس و عدم تمرکزش شده بود و نمی‌توانست به سوالات پاسخ دهد. 🔹یکی از مراقبین که متوجه ماجرا شده بود، نوزاد او را در آغوش گرفت و تمام مدت نزدیک مادرش ماند، تا او با خیال راحت آزمونش را به پایان برساند. منبع:مشرق نیوز @behdokht.ir
عرفه، روز دعاهای مستجاب 🔅ثانیه های بندگی در راه است . همان روز که حسین با همه کسش راهی صحرای توبه و بندگی شد و با نجواهایش عشق را نیز زمین گیر کرد. 🔅تو نیز راهی شو . عرفات برای شنیدن صدای گریه ها و التماس هایت بی تاب است . 🔅برای دیدن اشک هایت بی قرار است . 🔅شن های صحرا ، چشم به راه قدم های استوار و گاهی خسته توست . 🔅خدایا خودت شاهدی بر من . بر چشمهای خیس و دل شکسته ام . 🔅تو خود شاهدی، آسمانت خمیدگی شانه هایم را به چشم دیده، ستاره هایت صدای شکستن دلم را شنیده اند . همه شاهدند که به تو پناه آورده ام . 🔅تو را خواندم ، ای مجیر ، ای پناه. درماندگیم را بنگر و بر خطایم پرده بخشایش بیفکن . ….. در روایت امده است : 🔅در شب عرفه ، تمامی دعاهای خیری که از خداوند خواسته می شود، مستجاب می گردد و کسی که شب عرفه را شب زنده داری کرده و ان را با عبادت به صبح برساند، پاداش ۱۷۰ سال عبادت را می برد . 🔅شب عرفه، شب راز و نیاز با خداست و خدا توبه کسی را که در این شب توبه کند، می پذیرد. (رجوع به مفاتیح ) 🔅یکی دیگر از اعمال شب عرفه زیارت امام حسین (ع) است. 🔅و بالاخره روز عرفه ؛ آنقدر دعا در روز عرفه اهمیت دارد که اگر کسی در این روز روزه بگیرد ، و روزه او را از خواندن دعا ناتوان سازد ، روزه نگیرد ، در حالی که روزه روز عرفه کفاره ۹۰ سال است . (المراقبات . میرزا جواد اقای ملکی تبریزی ) #behdokht.ir
عادت بد 🔅هنوزپشت لبش سبز نشده بود. پول ها را از مادر گرفت و به سمت مغازه احمد آقا براه افتاد. صدای پاشنه های کفش زنانه توی کوچه پیچید، نگاهش را از ته کوچه گرفت و به زمین دوخت. سر به زیر تا سر کوچه قدم برداشت. -«سلام فرامرز جون! مامان خونس؟» ایستاد؛ بی آنکه سر بالا کند، جواب داد:«سلام!...بله هستن، بفرمایید منزل!» زن دستی به موهای جو گندمیش کشید، آنها را زیر شال حریرش جا داد و گفت:«اوه اوه چه لفظ قلم...تو هنوز این عادت بدت رو ترک نکردی؟» -«عادت بد؟» :«وقتی با بزرگ تر از خودت حرف می زنی سرتو بالا بگیر بی ادب!» 🔅دندان هایش را به هم ساید و جواب داد:«ببخشید زری خانم من عجله دارم باید برم!...امری ندارین؟» زری خانم دسته های کیفش را روی شانش انداخت و بی آنکه جوابی بدهد به راهش ادامه داد. فرامرز زیر لب لا اله الا اللهی گفت و به راهش ادامه داد. -«بجنب پسر شب شد!» 🔅صدای احمدآقا که توی گوشش پیچید، سرش را بلند کرد و گفت:«سلام احمد آقا!» احمد آقا آخرین هندوانه را از جوانی که پشت وانت بار مشغول خالی کردن بار بود گرفت و روی هندوانه های دیگر گذاشت. -«علیک سلام آقا فرامرز گل!...جانم بفرما؟» 🔅فرامرز ایران چک صد هزار تومانی را کف دست احمد آقا گذاشت و گفت:«بی زحمت دو کیلو هلو و زرد آلو بدین...یه کیلوم سبزی خوردن!» -«عزیزم می بینی که دستم بنده خودت برو از کنار ترازو چندتا پاکت بردار، میوه سوا کن تا بیام.» 🔅فرامز داخل مغازه شد. هر دو طرف مغازه میوهای خوشرنگ و خوش بو به زیبایی کنار هم چیده شده بودند. داخل مغازه فضای کمی داشت و هنوز چند جعبه میوۀ چیده نشده روی زمین باقی مانده بود. فرامرز به سختی می توانست از لابه لای جعبه ها عبور کند پاکتی از کنار وزنه های ترازو برداشت و مشغول برچیدن میوه شد. بوی عطر تند زنانه ای مشامش را پر کرد. سر چرخاند چند خانم بدحجاب جلوی مغازه ایستاده بودند و با احمد آقا حرف می زدند. تند و تند هلوها را داخل پاکت انداخت و روی ترازو گذاشت. پاکت دیگری برداشت و سمت زردآلوها رفت. 🔅احمد آقا داخل مغازه شد و خانم ها پشت سرش. فرامرز دانه های درشت عرق را با آستین پراهنش پاک کرد و گفت:«احمد آقا لطفا اینا رو حساب کنین؟...یه کیلوهم سبزی آشی بدین!» -«روی چشم گل پسر!»احمدآقا پشت ترازو ایستاد و سنگ ترازو را برداشت. ادامه مطلب را در سایت به_دخت بخوانید. 🔺️نویسنده:لیلاصادق محمدی ✅ https://behdokht.ir/67915/ #behdokht.ir