جهان سراسر در تاریکی عمیقی فرو رفته بود!
گویی فراموش شده بود این کره ی خاکی...
و سالها بود که آدمیان رنگ نور و مهر الهی را به خود ندیده بودند
سالها بود فرستاده ای از طرف معبود به زمین نیامده بود و انسان ها روز به روز در گمراهی و تاریکی عمیق تری غرق میشدند...
زمین تشنه ی اکسیری بود برای نجات آدمی از فساد و فحشا و جهالتش...
و ناگهان نوری تابید
جبرئیل امین بر غار حرا فرود آمد
و مردی چهل ساله از قبیله ی قریش را خطاب قرار داد:
إقرأ
بخوان ای محمد...
مرد متعجب و حیران بود؛
چه بخوانم؟!
من؟
من خواندن نمی دانم ای ملک...
جبرئیل بال و پر گشود:
بخوان محمد
بخوان دردانه ی أرض و سماء؛
بخوان به نام پروردگاری که تورا آفرید...
و محمد
خواند...
"إقرأ باسم ربکَ الذی خلق..."
آنگاه از کوه پایین آمد
و خداوند به کوه ها و صخره ها امر کرد دردانه اش را سلام و درود دهند؛
محمد از کنار هرکدام که میگذشت صدای آشنایی به گوشش می رسید:
[ألسلام علیک یا ولی الله
ألسلام علیک یا امین الله... 🌿]
پس از سالها فرستاده ای آمده بود تا خاتمه دهد رسالت تمام انبیاء پیشین خود؛
و بشود نگین انگشتری رسالت...
محمد خاتم الانبیاء بود و چه زیبا خاتمه ای...
و اینگونه بعثت آغاز شد؛
و جهان از تاریکی و سیاهی خود بیرون آمد؛
و محمد؛ محمد شد...
مبارک باد این برانگیختگی بر ما ریزه خواران سفره ی رسول الله... 🍃🌈
#ف_میم
#عیدکم_مبروک
#عید_مبعث
#محمد_مقتدای_اهل_عالمـ
#شمس_العرب
#بدر_العجم
@behesht_e_khane