#دلنوشته
مسابقات هشتگانه #یارئوف بخش ۱❤️
برای آقا امام رضا (ع) که این روزا حسابی دلتنگ بارگاهشون هستیم، دلنوشته ای بنویسین و برای آی دی @maryam_2a ارسال بفرمائید😍👏
@behesht_e_khane
درستش اینست که بگوییم شما منتظر مایی! تا ما بیدار شویم؛
که بفهمیم جهان تو را کم دارد؛
آشفتگی و بحبوبه ی جهان بخاطرِ نبود توست. 🌘
اما نه اینکه تو نباشی نه! تو هستی و نظاره گرِ مایی و اما... این مائیم که هنوز که هنوز است از اعماق جانمان تو را طلب نکردیم...!
جهان و دل های جهانیان فقط با آمدن توست که آرام میشود.🍃
این خوشی ها و شادی ها بدون تو دوامی ندارد؛ این را هر کسی با هر دین و نژادی فهمیده که کسی باید بیاید...یک منجی! 👤
آقاجان!ما بی سلیقه ایم، تو حاجات ما بخواه.
مولودِ سامرا! دل هایمان را غبار گرفته؛ چشمانمان به این دنیای خاکستریِ بدونِ شما عادت کرده؛ اما هر چه که باشد ما به شما و این خاندان عشق می ورزیم...❤️
هر چه که باشد هر کداممان آرزوی این را داریم که حتی اگر شده فقط یک بار... چهره دلربایت را تماشا کنیم.
باشد که در روزی که به کعبه تکیه میزنی و با صدا و منشِ علویات فریاد می زنی انا المهدی ما هم جزوی از شما و سپاهیانت باشیم. 🌍✨
مولود سامرا! مولایِ ما! خوش آمدی💚
ولادتِ با سعادت یگانه منجی عالم بشریت، بقیه الله الاعظم، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف مباااارک.😍👏🏻🎉🎊
#دلنوشته
از کانال #آغاز_در_نهایت
#امید
@behesht_e_khane
«به خدا سوگند ما هرگز در مبارزه با دشمن،پشیمانی و تردیدی نداریم.اما اکنون میبینم سراسیمگی و آشفتگی بر شکیباییتان چیره شده.شما،روزی که به صفین میرفتید دینتان پیشاپیش دنیاتان بود اما،امروز دنیاتان،دین شما را پشت خود انداخته.افسوس!»
ما،میان لشگریانتان نبودیم. اما صدای فریاد شما را،بغض و گرمایش را،از میان سطور کاغذ کاهی این کتاب قدیمی میشنوم.
هر ورقش را که میخوانم،حیرت است،شرح بغض است.
حس میکنم پیشتانم؛آنجا در ساباط مدائن:
تا چشم کار میکند لشگر ایستاده برابرتان، آمدهاید برای اتمام حجت.
از نظر میگذرانیدشان و با صدایی رساتر از همیشه خطابشان میکنید:
-«بدانید معاویه پسر ابوسفیان،ما را به کاری دعوت کرده که در آن نه عزتی است نه انصافی.اکنون اگر برای جنگ و مرگ باعزت آمادهاید،باهم،بر او حمله میکنیم و با ضربههای شمشیر او را رام میکنیم ولی اگر خواهان زندگی و حیات هستید،دعوتش را میپذیریم،به درخواستش رضایت میدهیم و این خار را در چشم خود فرو میکنیم»
من،این سوی تاریخ،پای اوراق کاهی این کتاب،نمیدانم کدام لحظه برایتان ناگوارتر بوده:
آن زمان
که در طلیعه بیستوهشتم صفر،درب خانه را باز کردید و دواندوان خود را بر پیکر پدربزرگتان انداختید؛محمد نبی که آرام چشم فروبسته بود.
یا آن زمان
که دستدردست مادرتان،فاطمه بنت نبی،در کوچههای مدینه به خانه برمیگشتید،فاتح از پسگرفتن فدک،که ناگه آن مرد که نه،آن فرد آمد.راه بر شما بست.
یا همین لحظه...
که لشگرخستهتان،یکصدا فریاد میزنند:
-ما،زندگی میخوایم پسر علی!زندگی!زندگی!
...
ما نبودیم آن روز که فریاد بزنیم:
-هیهات من الذله
و بشویم ملت شما.
سهم ما از شما،شده یک نیمهرمضان،همین لیوان شربتهای خنکی که میدهیم دست مردم که آن هم امسال از ما دریغ شده است.
تولدتان مبارک ای شبیهترین افراد به مادرمان خدیجه
آقای بقیع...حسن بن علی...روحی فداه
#دلنوشته
تلخیص از متن دکتر حمید قادری
@behesht_e_khane