#خاطــره🎞
|دوستشہید|
ڪلاس های بسیجباهم بودیم وطولانۍ بودیه روز بحث تحلیل وتفسیرطول ڪشیدخوردیمبه اذان مغرب گفتن پنج دیقه صبرڪنیدڪلاس تمومشہ ماهم قبولڪردیمبعدازدودیقه صداے اذان بلندشدواستادمشغول صحبتبودڪه یڪ دفعہ بابڪ باصدای بلندگفت آقای فلانۍ،دارن اذانمیگن بذاریدبرای بعدنمازهمہ برگشتیم یه نگاشڪردیم و یہ نگاه به استاد بعدش بابڪ گفت خب چیہ اذانہ نمیاید! باشہ خودم میرم بلندشد خیلۍ راحت وشیڪ درو بازڪردو رفتبرای وضو استادم بندهخدا دید اینجوریہ گفت باشهبریم نماز بخونیم.
#شهیدبابڪنورے♥️
.
.
#خاطــره🎞
|دوستشہید|
|ماوقتے در جلسات دوره میرفتیم به ما شام میدادند،بابڪیکم از پیاز🧅 بدش میومدوو بیشتر اوقات هم غذا آبگوشت بود.
دورهم که مینشستیم غذا میخوردیم بابڪ میگفت:"بهمن پیاز ندین،من پیاز نمیخورم ،دهنم بو میگیره"
یکم رو پیاز🧅حساس بود...
جالباینجاست،مدام بچه ها پیاز🧅میخوردند میرفتن جلوش میگفتن:پیاز-پیاز😁
بابڪهم میگفت:"نکنےندیگه"
ماهم اذیتش میکردیم ...خدامارو ببخش:)|
#شہیدبابڪنورے
#شهیدانه
~《@beheshtam_hosein》~🌱
#خاطره🌱
بعد از آن اࢪدوی راهیان نوࢪ،
ارتباط با شهید کاظمی برایش شڪل گرفت.
مثلاً نصف شب بࢪ سر مزاࢪ شهید کاظمی میࢪفت و فاتحہ میخواند،
یاد حاجاحمد بود و به حرفهایش گوش میداد.
وقتی ڪسی ࢪوزانه به حرف شهید گوش میدهد و به آن عمل میکند،
منش او هم به آن سمت میࢪود...
آن وقت، هنگامی که میبیند
حاجاحمد میگوید:
اگر میخواهید شهید شوید،
باید مثل شهدا باشید؛
باید شهید زنده باشید،
باید مثل شهدا ڪاࢪ ڪنید...
ࢪوے مسیࢪ او تأثیر میگذاࢪد...
#شهید_محسن_حججی
#ࢪفیق_شهید