#خاطرات_نامزدی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نمیدونم چرا خاطرات من قربونش برم همش توی شاهچراغ اتفاق میفته 😀
نامزدی یکی از دوستام بود(توی حرم مطهر)عروس خانم اکیپ سه نفرمون رو دعوت کرد گفت خواهرت رو هم بیار شما دوتا خواهر پارچه عقد رو بگیرین😍
ما وارد شدیم خیلی شیک و مجلسی و البتهههه با وقار😁
آقا پارچه و قندو دادن دستمون و شروع کردن خطبه خوندن حاج آقا گفت وکیلم؟
مییخاستم بگم عروس خانم داره قرآن میخونه گفتم عروس خانم رفته قران بیاره😐
برای بار دوم پرسید
نمیدونین چیییی گفتمممممم
گفتم عروس خانم دارن استخاره میگیرن😭
حاج آقا یه خنده ملیح کرد گفت حالا مثبته جواب استخارشون؟
یعنی خود فاطمه(عروس) قشنگ شونه هاش بچم تکون میخورد از خنده، دست و پا شکسته گفت بله (بعد بهم گفت میخواسته بگه با اجازه آقا امام زمان که دیگه ترسیده سوتی بده) 😢
بیچاره پدر مادر عروس و داماد، شرفم به عقبا رفت😑
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
اوایل نامزدی داشتم با همسرم چت میکردم😌
یه جمله محبت آمیز بهم گفت🙈 منم میخواستم جلوش کم نیارم رفتم و از یه کانال یه جمله قشنگ کپی کردم و تو پیوی شوهرم پیست کردم😄😄
منم خیلی سرخوش که ایول عجب چیزی گفتم و این دیگه عاشق من میشه😌😌
گفت : خودت گفتی؟؟!🧐
منم گفتم : بله پس چی!!😌😇
یهو گفت : پس اونا چیه پایینش؟🤨😒
چشمتون روز بد نبینه😭😭 نگاه کردم دیدم لینک و اسم کانال رو پاک نکردم😩😩
نصیب دشمن نکنه همچین اتفاقی رو.😓
خدا میدونه چطوری من ماسمالی کردم این قضیه رو ولی هنوزم یادش نرفته و گاهی کلی بهم میخنده😅🙂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_نامزدی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نمیدونم چرا خاطرات من قربونش برم همش توی شاهچراغ اتفاق میفته 😀
نامزدی یکی از دوستام بود(توی حرم مطهر)عروس خانم اکیپ سه نفرمون رو دعوت کرد گفت خواهرت رو هم بیار شما دوتا خواهر پارچه عقد رو بگیرین😍
ما وارد شدیم خیلی شیک و مجلسی و البتهههه با وقار😁
آقا پارچه و قندو دادن دستمون و شروع کردن خطبه خوندن حاج آقا گفت وکیلم؟
مییخاستم بگم عروس خانم داره قرآن میخونه گفتم عروس خانم رفته قران بیاره😐
برای بار دوم پرسید
نمیدونین چیییی گفتمممممم
گفتم عروس خانم دارن استخاره میگیرن😭
حاج آقا یه خنده ملیح کرد گفت حالا مثبته جواب استخارشون؟
یعنی خود فاطمه(عروس) قشنگ شونه هاش بچم تکون میخورد از خنده، دست و پا شکسته گفت بله (بعد بهم گفت میخواسته بگه با اجازه آقا امام زمان که دیگه ترسیده سوتی بده) 😢
بیچاره پدر مادر عروس و داماد، شرفم به عقبا رفت😑
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نامزد که بودم شوهرم زنگید گفت دارم میام ببینمت 😐منم گفتم دوساعت دیگه بیا رفتم خونه خالم 😬 در حالی با خالم تو شهر داشتیم میگشتیم ☹️ در همین حال که تلفن قطع شد ی نفر دستمو گرفت🤦♀نامزدم بود همونجا خودمو زدم به غش 😂😂😂 لیلی ١٧ ساله همدان😉😉❤️❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
اوایل نامزدی داشتم با همسرم چت میکردم😌
یه جمله محبت آمیز بهم گفت🙈 منم میخواستم جلوش کم نیارم رفتم و از یه کانال یه جمله قشنگ کپی کردم و تو پیوی شوهرم پیست کردم😄😄
منم خیلی سرخوش که ایول عجب چیزی گفتم و این دیگه عاشق من میشه😌😌
گفت : خودت گفتی؟؟!🧐
منم گفتم : بله پس چی!!😌😇
یهو گفت : پس اونا چیه پایینش؟🤨😒
چشمتون روز بد نبینه😭😭 نگاه کردم دیدم لینک و اسم کانال رو پاک نکردم😩😩
نصیب دشمن نکنه همچین اتفاقی رو.😓
خدا میدونه چطوری من ماسمالی کردم این قضیه رو ولی هنوزم یادش نرفته و گاهی کلی بهم میخنده😅🙂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿