#خاطره_آزمایش_خون
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
وقتی شوهرم اومد خواستگاریم یکی دو روز بعدش قرار شد بریم واسه آزمایش 😌
خلاصه همه باهامون اومدن چ خانواده خودم چ خانواده ی شوهرم 😢😢
بعد آزمایش ما رفتیم ی جا نشستیم ک مثلا ی چیزی بخوریم منم اون موقع خیلی کلاس میزاشتم براشون ادای باکلاس رو درمیاوردم😐
هرکی ی چیزی سفارش داد رسید ب من گفتن تو چی میخوری منم خیلی با فیس افاده برگشتم گفدم بیزحمت ی اب موزبرای من بگیرین😳😳
خیلی بهم خندیدن کثافتا😢
خیلی بد ضایع شدم خدا برای هیچکی نخواد😅😅
از اون موقع ب بعد سعی میکنم خیلی کلاس نزارم😉
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿