#خاطره_عزاداری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
پدریکی از اقوام فوت کرده بود..
رفتیم مراسمش
دخترش اینطوری عزاداری میکرد:
بابا که دوبار دوبار رفتی حموم😳
بابا، مکث میکرد دوباره میگفت
بابا که شلوارت پایین مونده بود😳
بابا ، دوباره مکث ، زنگ زدیم ۱۱۰ اومدن جمعت کردن😳
بابا... افرین درسته، قشنگ همینطوری با شعر بخونید.😂😂😅
یکی از آقایون که بیرون ایستاده بود به عنوان صاحب عزا یکیو فرستاد گفت تورو خدا یکی اینو خفه کنه ابرومونو برد
فکر میکنن بابامون خلافکاری ،چیزی بوده😁😂
قضیه اینطوری بودکه این پیرمرد بنده خدا الزایمری بوده
صبح جمعه غسل جمعه کرده بوده یکبارفراموش میکنه دوباره میره غسل کنه موقع پوشیدن شلوارش سکته میکنه شلوارش همینطوری میمونه
بعدزنگ میزنن ۱۱۵اورژانس میان این بنده خدا رو جمع و جورش میکنن میبرن بیمارستان
دخترش اشتباهی میگفت صد و ده
خلاصه ملت مونده بودن بخندن ازعزاداری دخترش یاگریه کنن.🤣🤣🤣
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿