#خاطره_کربلا
🌿🌿🌿🌿🌿
شش سال پیش هست سمت شد رفتیم زیارت امام حسین😍😍 اما خاطره این سفر😂
از شانس ما داعش باز شروع کرده بود ب بمب گذاری و مدیر کاروان ما خیلی تو سفر تاکید داشت مواظب باشید شش روز اول ک نجف و کربلا بودیم امن و امان بود تا روز هفتم ک از شانس ما کاظمین ناامن شد و ما رو با شک و تردید و دو نظامی عراقی فرستاند کاظمین
خلاصه در راه مداممدیر کاروان تاکید داشت ک خیلی کاظمین نا امن شده و مراقب خودتون باشید و...😨اینقدر گفت و گفت ک همه کاروان خیلی ترسیده بودند 😱 و این وسط یک خانومی بود استرسی ک مدام غر میزد ک چرا ما رو اوردی کاظمین مگه امام کاظم و امام جواد راضیند و از این حرفا😅 خلاصه بقیه با وجود ترسشون سعی میکردند ب این خانوم دل داری بدند .اقا تا رسیدم کاظمین و چون نزدیک نماز ظهر بود مدیر کاروان همراه با روحانی کاروان با هزار سلام و صلوات ما رو بردند زیارت ما سی چهل نفر هم دسته جمعی مث جوجه مرغ ها هر جا مدیر میرفت ب دنبالش میدویدیم😂 🙃 همه داخل گیت بازرسی شدیم ودوتا خانم عرب هم جلوتر از ما بودند ک از شانس ما با خانمی ک بازرسی میکردعواشون شد و اونا هم اژیر خطر رو زدند ما رو میگی از ترس نمی دونستیمچکار کنیم😂😂 این خانم غر غری هم ک حسابی ترسیده بود مدام جیغ میزد و ی جوی ساخته بود ک بیا و ببین😂😁 بالاخره بعد یکربع ک نیروهای امنیتی اومدند و اوضاع رو اروم کردند ما رفتیم داخل صحن دسته جمعی نشستیم و روحانی شروع کرد ب دعا خوندن خانم غرغری هم مدام غر میزد ک بسه چقدر میخونی پاشو بریم هتل ک همون وقت ی عرب با عجله دوید وسط صحن و شروع کرد ب داد زدن ما سی چهل نفر حتی روحانی ک مدام بقیه رو نصیحت میکرد از جا بلند شدیم و کفش ب بغل داشتیم فرار میکردیم ک دیدیم یک شهید اوردند داخل صحن 😂😂 نگو عربه اذن ورود شهید رو میداده و ما فکردیم داعش حمله کرده🥴 خلاصه دیگه ننشستیم رفتیم هتل و شب هم روحانی گفت هر کی میترسه واجب نیست بیاد😂😂😂 البته همه ما رفتیم ب جز اون خانومه 🤣
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_کربلا
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
من شیش سالم بود مادر پدرم رفت کربلا و سوغاتی واسه من عروسک و یه دندون مصنوعی الکی با لباس دکتری آورد☺️
خلاصه عید نوروز همون سال ما رفتیم خونه خاله بابام عید دیدنی
من رفتم دستشویی دیدم دندون مصنوعی تو یه لیوان آبه 😁
من خنگ هم رفتم دندونارو ورداشتم (بزرگ هم بود واسم) گذاشتم تودهنم رفتم بیرون 😂
گفتم: نیگا کن بابا دیگه دندونام خراب نمیشه می تونم همش شیرینی بخورم😂
بگذره که همه حالشون به هم خورده بود 😂
دیگه بابام هر جا میرفتیم عید دیدنی خودش میومد پشت در وایمیساد تا از دستشویی بدون چیزی بیرون بیام😂
آخه یبارم خونه یکی از اقوام رفتم سرویس برای اولین بار مسواک برقی دیده بودم رفتم جلو همه میگفتیم چه باحالهههههه میشه منم امتحان کنم؟ 😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_کربلا
🌿🌿🌿🌿🌿
من شیش سالم بود مادر پدرم رفت کربلا و سوغاتی واسه من عروسک و یه دندون مصنوعی الکی با لباس دکتری آورد☺️
خلاصه عید نوروز همون سال ما رفتیم خونه خاله بابام عید دیدنی
من رفتم دستشویی دیدم دندون مصنوعی تو یه لیوان آبه 😁
من خنگ هم رفتم دندونارو ورداشتم (بزرگ هم بود واسم) گذاشتم تودهنم رفتم بیرون 😂
گفتم: نیگا کن بابا دیگه دندونام خراب نمیشه می تونم همش شیرینی بخورم😂
بگذره که همه حالشون به هم خورده بود 😂
دیگه بابام هر جا میرفتیم عید دیدنی خودش میومد پشت در وایمیساد تا از دستشویی بدون چیزی بیرون بیام😂
آخه یبارم خونه یکی از اقوام رفتم سرویس برای اولین بار مسواک برقی دیده بودم رفتم جلو همه میگفتیم چه باحالهههههه میشه منم امتحان کنم؟ 😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿