دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🍃 یک زندگی یک شهید🍃👇
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌸🍃🌸🍃
بار اول که خیره شدم تو صورتش ،😳
وقتی بود که انگشتر فیروزه شو 💍
کردم دستش سر سفره ی عقد.👰
نذر کرده بودم قبل ازدواج ،به هیچ کدوم از خواستگارام نگاه نکنم تا خدا خودش یکی رو واسم پسند کنه...😍
حالا اون شده بود جواب مناجاتای من...🙏
مثه رویاهای بچگیم بود. ☺️
با چشایی درشت و مهربون و مشکی...😉
هر عیدی که میشد،
▪️میگفت بریم النگویی، انگشتری، چیزی بگیرم برات😅
▫️میگفتم:
"بیشتر از این زمین گیرم نکن.
چشات به قدر کافی بال و پرمو بسته..."😉
💘عاشق کشی،دیوانه کردن مردم آزاری،
یک جفت چشم مشکی و اینقدر کارایی؟!😍
میخندید و مجنونم میکرد😅
دلش دختر میخواست👧
دختری که تو سه سالگی،با شیرین زبونی صداش کنه ،بابا...💕
یه روز با یه جعبه شیرینی اومد خونه،🍩🍰
سلام کرد و نشست کنارم☺️
دخترش به تکون تکون افتاد🙄
مگه میشه دختر جواب سلام بابا رو نده؟!
لبخندی کنج لباش نشست☺️
از همون لبخندای مست کننده اش.😍
یه شیرینی گذاشت دهنم...!😋
▫️گفتم: "خیره ایشالا!"🙂
▪️گفت: "وقتش رسیده به عهدمون وفا کنیم"✅
اشکام بود که بی اختیار میریخت...😔😭😭
"خدایایعنی به این زودی فرصتم تموم شد؟"😥
نمی خواست مرد بودنشو با گریه کم رنگ کنه.
ولی نتونست جلو بغضشو بگیره...😭
▪️گفت:"میدونی اگه مردای ما اونجا نمی جنگیدن،اون جونورا،به یزد و کرمان هم رسیده بودن وشکم زنان باردارمونو میدریدن؟!😱😭
میدونی عزت تو اینه که مردم بیرون از خاکشون واسه امنیتشون بجنگن..؟"😕
▫️گفتم:"میدونم ولی تو این هیاهوی شهر
که همه دنبال مارک و ملک و جواهرن،
کسی هست که قدر این مهربونیتو بدونه؟"😳😕
باز مست شدم از لبخندش...😍
▪️گفت:\"لطف این کار تو همینه...\"
تو تشییعش قدم که بر میداشتم ،
و حالا که رو تخت بیمارستان،
رقیه شو واسه اولین بار دادن دستم،👶
همون جمله رو زیر لب تکرار میکنم...😔
💞همسر شهید،میثم نجفی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃💕💕 دلبری های همسران شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌸🍃
گفت :
تا روزی که جنگ باشه...
منم هستم...
میخوام ازدواج کنم💍
تا دینم کامل شه...
تا زودتر شهید شم🙄
مادرشم گفت :
"محمدعلی مال شهادته…
اونقده میفرستمش جبهه…
تا بالاخره شهید شه...
زنش میشی..؟؟
قبول کردم☺️
لباس عروسے نگرفتیم...
حلقه هم نداشتم...
همون انگشتـر نامزدی رو برداشتم💍😌
دو روز بعد عقد...
ساکشو بست و رفت😔
یه ماه و نیم اونجا بود...
یه روز اینجا...😢
روزی که اعزام میشد گفت:
تو آن شیرین ترین دردی
که درمانش نمیخواهم ❤️
همان احساس آشوبی
که پایانش نمیخواهمـ😍
"زود برمیگردم"
همه چیو آماده کرده بودم؛
واسه شروع یه زندگے مشترڪ💕
که خبر شهادتش رسید...😭
حسرت دوباره دیدنش...
واسه همیشه موند به دلم...😔
حسرت یه روز...
زندگی کامل با او....💔
#شهید_محمدعلی_رثایی
#راه_عروج
🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃💕💕 دلبری های همسران شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌸🍃
گفت :
تا روزی که جنگ باشه...
منم هستم...
میخوام ازدواج کنم💍
تا دینم کامل شه...
تا زودتر شهید شم🙄
مادرشم گفت :
"محمدعلی مال شهادته…
اونقده میفرستمش جبهه…
تا بالاخره شهید شه...
زنش میشی..؟؟
قبول کردم☺️
لباس عروسے نگرفتیم...
حلقه هم نداشتم...
همون انگشتـر نامزدی رو برداشتم💍😌
دو روز بعد عقد...
ساکشو بست و رفت😔
یه ماه و نیم اونجا بود...
یه روز اینجا...😢
روزی که اعزام میشد گفت:
تو آن شیرین ترین دردی
که درمانش نمیخواهم ❤️
همان احساس آشوبی
که پایانش نمیخواهمـ😍
"زود برمیگردم"
همه چیو آماده کرده بودم؛
واسه شروع یه زندگے مشترڪ💕
که خبر شهادتش رسید...😭
حسرت دوباره دیدنش...
واسه همیشه موند به دلم...😔
حسرت یه روز...
زندگی کامل با او....💔
#شهید_محمدعلی_رثایی
#راه_عروج
🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿