دوستان عزیز، من زینب هستم و ۱۶ سال دارم🌱من در خانواده مذهبی بزرگ شدم و دختری چادری هستم و✨این راه رو خودم انتخاب کردم نه با اجبار خانواده⛓️ 🌸🍃🍃🍃🍃 ــ داستان از جایی شروع میشه که ما از تهران به شهری نزدیکِ شمال نقل مکان کردیم🍁در نزدیکی منزلِ ما، بازارچـه ای هست، که در اون مغازه لوازم تحریر هست و«صاحب مغازه» یک{شاگــردی داره که پسر جوونی هست} ➡️ اول ها من زیاد اهمیتّی به ایشون نمی دادم...) اما بعداز گذشت یکسال، کم کم به نظرم رسید یک احساسـی بهشون دارم؛ ولی بازم اهمیتی به این موضوع نمیدادم چون سنم کم بود✗ و میدونستم این حس، احساساتِ زودگذر جوانی هستش. اما هر روز که میگذشت؛( احساسات من بیشتر میشد، و من همینجوری سرکوب میکردم ولی تا دوسال دیگه هم طول کشید) یعنی از ۱۴ سالگی تا ۱۶ سالگی.🙃و ﴿علامت هایی داشت و داره مثلا: وقتی با نامحرم کمی شوخی میکرد داخلِ مغازه ، حرص میخوردم یا مثلا: وقتی جنس مخالف رو مفرد خطاب میکرد یجوری میشدم،حتی اصلا دلم نمیخواست ببینم ایشون و یا من گناه کنیم و ناراحت میشم اگر بخوام در گناه ببینم شون﴾🙂 ـــ اول ها اون زیاد شوخی میکرد اما بعداز مدتی دیگه آثاری از اون #شوخی ها نبود، انگار پخته تر شده بود. امـــا.....💢↪ موضوع اینجاست که من خبر ندارم، آیا این احساس واقعی هست یا نه؟! باید فراموشش کنم یانه؟! و از سمتی اطلاع ندارم ایشون هم حس شون دوطرفه هست یانه؟🤔 «چون هیچ علامت و نشونه ای در ایشون نیست که بتونم متوجه بشم» _ راستش من هیچ اقدامی نکردم چون دخترم و هم من سنم کمه و ایشون هم بهشون میخوره دبیرستان و یا آغازِ دانشگاه باشن، و اینکه من دلم نمیخواست که من و ایشون گناه کنیم و به معصیت دچار بشیم. هر روز هم این حس از روز قبل بیشتر میشه; اما من• {حتی علاقه مندیم در چیزهای کوچیک در یکماه تغییـر کرده } و میترسم اگر به این حس بها🤏 بدم در آینـده تغییر کنه و دیگه در وجودم نباشه...☘️ میشه راهنماییــم کنید دوستان عزیز💗 و بهم بگید چه کاری میتونم بکنم؟ ازتون خواهش میکنم کمکـم کنید🌱😊 # @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿