eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
629 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
روایتی از همسر شهید چمران خیلی قشنگه بخونید(من به شخصه عاشق زندگی شهدا هستم و هرجایی ببینم حتما مطالعه میکنم) 🌸🍃 روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) همسر شهید مصطفی چمران@beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃💕🍃💕💕🍃🍃🍃 یک زندگی یک شهید
شب ها مدام با پروردگار خودش در راز و نياز بود. در منزل هيچ‌گاه روي تشكی كه مادرش براي خوابيدن او پهن مي‌كرد نمي‌خوابيد. پرسيم چرا روي تشك نمي‌خوابي؟ گفت: مي‌ترسم عادت كنم و چند شب ديگر كه داخل سنگر روي زمين مرطوب مي‌خوابم ناراحت شوم. گفتم: به اندازه كافي در جبهه حضور داشتي و يك دست خودت را هم براي اسلام داده‌اي، چنانچه سركارت حاضر شوي باز هم خدمت به اسلام كرده‌اي. گفت: اگر شما فقط يك مرتبه با من به جبهه بياييد و ببينيد كه اين صداميان چه جناياتي در مورد خانواده‌ها كرده‌اند. ديگر نخواهيد گفت به جبهه نرو ، عخودتان هم به جبهه مي‌رويد. خداوند ما را در هر مكان و زمان يار و ياور است و آرزويم اين  است كه اگر خداوند صلاح بداند در صف شهدا قرار بگيرم. راوی: پدر شهید حمید حکمت پور 😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii روایتی از همسر شهید چمران خیلی قشنگه بخونید(من به شخصه عاشق زندگی شهدا هستم و هرجایی ببینم حتما مطالعه میکنم) 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿