دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
زنبور که نیشمان میزد
#مادربزرگ ریحان را می چکاند
ضماد میکردمیزد جای نیشش
بوی ریحان می پیچید توی سوز گزگزمان
دل پیچه مان با شاخه نبات
و دم کرده #چای قلمی خوشرنگ خوب میشد
و در خیالمان نخ نبات جادوی قاشق مادربزرگ بود
سردرد که میشدیم با دستهای چروک و زبر و مهربانش
سرکه روی پیشانیمان می مالید
وناخوش که بودیم ذغال و سکه پنج ریالی و #تخم_مرغ
مرغ عزیزتر از جانش دم دست بود
در چشمانش زیباترین ،خوبترین،خوش قد و بالاترین
بودیم که چشم حسود و بخیل مارا نظر کرده
تخم مرغهارا که میشکاند و انشاالله که می کرد
ماشاالله خوب میشدیم
تشکهایش بوی نفتالین میداد اما
توی بالشمان گل محمدی گذاشته بود
تا خواب راحتی داشته باشیم
کیسه سبز _وان یکادش_ به زیرپوشمان سنجاق بود
و چهارقل مکتب سالهاپیش پشت وپناهمان
خدا بیامرزدش
کاش این روزهای تنهایی کنارمون بود
شاید به #معجزه محبتش دلمان گرم میشد.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
زمان گذشت...
ما خیلی چیزها به دست آوردیم
و چیزهای با ارزش رو از دست دادیم،
سادگی هارو...
بوی عطر #چای صبح خونهیِ #مادربزرگ رو...
نعلبکی های گل دارِ شیک رو...
کاش زمان نمیگذشت...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿