دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_مدیریت_زندگی_اعضا
🤚سلام،
در جواب چالش ،اولا که با همسرم میرفتیم خرید خیلی تو پسند تفاهم نداشتیم،طوری که یبار عید با پسند همسرم مانتو خریدم ولی نتونستم بپوشم،از همون قبلیام پوشیدم،ولی الان خرید کردنی میگه نمیدونم ببین خودت خوشت میاد بخر با حوصله میگرده،البته بیشتر خریدامو با آبجیم میریم چون هم سلیقه ایم،یه چیزم اینکه تنهایی رفتنی وقتی میخوام یه چیز بخرم به قیمتشم توجه میکنم ولی با همسری رفتنی همین که شیک باشه کافیه میگه یه چیزی بخر ارزش داشته باشه استفاده کنی، فردا نندازی گوشه خونه بمونه
آها یه چیزییم یادم اومد یکییم وقتی خودم بدون حضور همسرم لباسی بخرم حتما یه ایرادی میذاره که این فلانه بهمانه ولی اگه همون لباسو با خودش انتخاب کنم بخرم ایراد نمیگیره.فقط این فازشو تا حالا نفهمیدم😁
راستی این چالشت باعث شد به نکته مثبت همسرم توجه کنم تاحالا ازین زاویه ندیده بودمش😁
💐تورک قزیام🤘💐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_مدیریت_زندگی_اعضا
سلام گلی جون این چالش رو که گذاشتی یاد یه خاطره ای افتادم ....بابابزرگم تعریف میکرد میگفت جوونیاشون یه روز با مامانبزرگم میرن بازار این خدا بیامرزم خیلی سخت پسند بوده...میرن داخل یه مغازه میخواسته لباس بخره هی به فروشنده میگن اینو میخوام اونو میخوام بنده خدا فروشنده گل لباسارو میاره میریزه رو ویترین آخرشم مامانبزرگم خوشش نمیاد میگه حالا بریم یه دور بزنیم مزاحمتون میشیم اینا درمیان بیرون کل بازار و میچرخن دوباره برمیگردن همون مغازهه که اول رفته بودن فروشندش درمیاد بیرون میگه آقا خواهشا اینجا نیاین ..ما لباس واسه فروش نداریم 😂😂😂😂 لباسی که مورد پسند حاج خانوم باشه اصلا طراحی نشده فعلا 😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_مدیریت_زندگی_اعضا
جواب چالش راستش بابام خیلی به پدر و مادرش وابسته بوده ولی بیشتر در مقابلشون احساس مسئولیت میکرده و با اونا زندگی میکرد و جدا نمیشد بره خونه ی مستقل بگیره بالاخره طی یه اتفاقایی جدا میشن و بابام همو روز اول که میرن خونه ی خودشون مامانمو تهدید میکنه که حالا که جدا شدیم برای خونه هیچی نمی خرم تا از گشنگی بمیرین 😭😭 مامانمم طفلک ساده یاور میکنه همون شب اول از نگرانی و ناراحتی آرام و قرار نداشته که واااااای کاش جدا نمیشدیم از مامان و باباش حالا از گشنگی چیکار کنیم همینجوری دلشوره داشته تا این که بابام ساعت 20:30 از سر کار میاد و همه چی خریده بوده مرغ و گوشت و برنج و میوه و حبوبات و شوینده و .... مامانم این شکلی میشه🙄🙄🙄بابام خیلی دلش پاکه هر اتفاقی بیفته یه ساعت نشده همه چی زود از یادش میره کلا تو خرید هم خیلی ماهره ولی امان از روز که یه چیز بد بخره مگه گردن میگیره هزار تا دلیل میاره که بد نیست و این که دستش به کم نمیره 😁😂😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_مدیریت_زندگی_اعضا
سلام خواستم چالش جدید رو شروع کنم🤗
من وقتی مجرد بودم خرید لباس ما سالی یه بار بود و اگرم خرید میکردیم اکثرا مامانم خودش میرفت بازار میخرید و میاورد تنمون میپوشید و یکمی که بزرگتر شدم همراه مامانم میرفتم و همیشه هوای جیب بابامو داشتم چون کارگر بود و میدونستم که واقعا تو سختی هست و ناراحت بودم که چرا پدرم هیچ وقت به لباسامون اهمیت نمیده و اگه سالی یه بارم داریم میگیریم میگه همین دیروز گرفتین😢 گذشت تا من ازدواج کردم شوهرم هر وقت پول داشته باشه واسه لباسم میده و هیچ وقت نمیزاره بدون لباس بمونم به قول خودش خوشش میاد حتی اگه پول نداره بهش بگم لباس میخوام 😂 . خلاصه هیچ وقت پدرم رو درک نکردم اما از زندگی با شوهرم خوشم میومد چون کلا برام هزینه میکرد و میگفتم مرد باید اینطور باشع نه مثل بابام 😑 . خدا منو ببخشه که اگه بابام این کارو میکرد فقط برای اینده منو و خواهر و برادرم بود .چون یه اپارتمان سه طبقه ساخت با همون پول کارگری و به منو خواهر و برادرم داد . حالا میفهمم بابام اگه میگفت لباس نه پولو داشت واسه ساختخونه و زمین هایی که خرید هزینه میکرد و به قول خودش اینده رو میدید.شما چطور مدیریت میکنید؟!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿