دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
سلام گلی حونم گفتم یه خاطره درهمین مورد تعریف کنم.پسرم کوچیک بودتقریبا 3سالش میشد اونموقع.شوهرم صبح زودرفت سنگک گرفت اورد من گذاشتم لای سفره ومشغول به کارم شدم.ازونور شوهرم انگار ناخن پاش شکسته بودوجورابشو دراورد که ناخنشو بگیره دیگه لنگه جورابشو پیدانکرد که نکردمام حیرون ومتعجب یعنی خدایا نکنه جنی ارواح خبیثه ای چیزی توخونه س ماخبرنداریم دیگه بی خیال جوراب شدیم یه جفت جدیدشو دادم شوهرم پوشیدرفت سرکار.منم رفتم خونه مامانم وشب برگشتیم خونه خودمون.موقع شام شدمن اوردم سفره رو انداختم ودرکمال تعجب دیدم لنگه جوراب لای سنگکاست 🤢🤢پسرشیطونم گذاشته بوده.چون دیده من سنگکارو گذاشتم لای سفره ؛فکرکرده همه چی روباید بزارن توسفره.خلاصه که چون شام ابگوشت بودبدون سنگک خوردیم دیگه.🥴🥴الان قربونش بشم پسرم سربازه.خداهمه بچه هارو حفظ کنه الهی امین.هانیه هستم عاشق خدا
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
سلام خانوم های عزیز تو رو خدا اگه ذکری می دونید برای گمشده چند روزه یک چیز مهم گم کردم دنیا رو گشتم نیست که نیست😔پیداش نکردم تو رو خدا پیامم بزارید داخل کانال شاید یکی بتونه کمکم کنه ممنونم ازتون😘
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
سلام مدیر جون . با چالش گمشده باز یادم اومد و داغ دلم تازه شد .من یک پلاک توپی داشتم پر نگین اونقدر دوستش داشتم چند سالی بود داشتم شوهرم برای روز تولدم برام گرفته بود خیلی خیلی برام باارزش بود .اما یکروز که برای کارت ملی رفته بودیم با مادرم و خواهرم رفتیم عکس بندازیم دیدم یچیزی از لباسم افتاد صدای محکی داد چون زمینی چوب بود قل خورد رفت گفتم حتما دکمه مانتوم افتاده عکس گرفتم ببینم چیه 😭😭😭😭نگو پلاک توپی من از زنجیر که پاره شده افتاده منم بعد عکس کلا یادم رفت نگاه کنم نصف راه اومده بودیم که یهو یادم افتاد ببینم چی بود افتاد صدا. داد نگو گردنبند شب که خوابیدم پاره شده آویزون شده این پلاک توپی پر نگین که سنگین هم بود .افتاده از شانس بد زنجیرش مصنوعی بود پلاک طلا 😭😭😭زنجیر که بدل بود به نخ لباسم گیر کرده بود آویزون مونده بود 😭😭😭اونقدر ناراحت شدم رفتم دیدم شاید باشه چقدر سر زدم اصلا انگار رفت تو زمین 😭😭😭بعد من چند نفر رفته بودن اینم برداشتن .حرومشون بشه .گفتم اگه نیاز داشت حلال باشه ولی اگه نه حرومش بشه.😭😔😭😭گم کردن خیلی بده من شاید اونو با دستم به کسی می بخشیدم ولی گم کردن خیلی بده 😭هنوز چشمم دنبالشه شمارمو دادم زنک بزنن پیدا شد 😭چند سال میشه چقدر پلاک گرفتم ولی اون یچیز دیگه بود ولی همیشه استرس طلا گم کردن دارم چون چند چیز گم کردم 😔😔😔😭
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
سلام گلی جونمخداقوتبااینکانالهات😘😘😘خودماهلگمکردننیستمهیچیتاحالاگمنکردم دقتمزیادیبالاست😂امااطرافمزیاددیدمکسانی کهچیزگمکردندازبیارزشتاباارزش....اما سختترینوتلخترینشاینهکه یه بنده خدایی تازه ازدواج کرده بودنددوسال پیش قبل اربعین عروس دومادمیرن کربلا...اونجاانگارماشین میگیرن برن سامرابین راه ماشین خراب و خاموش میشه راننده بعدازکلی معطلی به این تازه داماد میگه بیاماشین راهل بده شاید روشن بشه....بله بااین ترفندماشین را روشن میکنه وگازماشین رامیگیره وتازه عروس رامیدزده ومیره.....داماد طفلک میمونه وشوک.....تامدتهاتوی عراق موندخیلی رفتندواومدندوگشتناماعروس و ماشین وراننده شدندقطره آب انگاراصلاوجودنداشتند....بالاخره دامادرابرگردوندندایران...طفلک فقط یکماه دوام آوردویک روزوقتی اهل خونه میرن تواطاقش میبینن که طفلک خودشودارکشیده😔😔😔الان دیگه نه دامادزندس نه خبری از عروس هست...فقط دوتاخانواده داغون مونده....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
سلام به همگی برای چالش گم کردن
حدودا دوهفته پیش مامانم زنگ بهم گفت بیا باهم بریم روستا ممکنه تا آخر شب بر نگردیم درخونت قفل بزن منم در خونه رو قفل کردم دسته کلید گذاشتم تو کیفم آخر شب هرچی گشتم نبود مجبور شدم خونه بابام بخوابم صبح باز هرچی گشتم کیف و هم خونه بابام رو ندیدمش قفل ساز اومد بازش کرد منم بیخیالش شدم دیشب که خونه بابام بودم مامانم رف از کابینت لیوان برداره گف نگا دسته کلیدت اینجاست 😳چطوری از کیفم رفته بود اونجا هممون تعجب کردیم واقعا
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#چالش_گمشده
درمورد گم شدن من سال ۹۲ تازه پسرم به دنیا اومده بود و من کلی وزن زیاد کرده بودم و هنوز پفم نخوابیده بود عروسی دختر عموم بود که من حلقمو اومدم دستم کنم دیدم برام کوچیک شده مجبور شدم تو انگشت کوچیکم بکنم که برای اون انگشتم شل بود ی مقدار داداشم اومد دنبالم که متاسفانه تو راه تصادف کردیم وتو تصادف من حلقمو گم کردم 😔 خیلی ناراحت شدم
سال ۶۷ هم برادرم یک سال و نیمش بود که رفت جلوی در حیاط وقتی مادرم اومد دنبالش نبود کل محل رو گشتیم حتی تا شهر های دیگه هم رفتیم عکسش و به تمام روزنامه ها دادیم یادم چون بچه زیاد گم میشد اونموقع تو تلویزیون هم نشون میدادن ولی پیدا نشد و پدرم که پیر شد و مادرم داغون تر از پدرم و اون پیدا نشد که نشد.
دست به دامن هر جا شدن رمال و کف بین و آیینه بین هرچی میگفتن با اینکه هیچ اعتقادی نداشتن پدر و مادرم ولی امیدوار بودن که شاید پیدا بشه مادرم هرشب لباسای داداشمو برمیداشت میرفت سر کوچه می نشست میگفت ی وقت بچمو میارن پشت در نمونه سرما بخوره. مادرم باردار بود و خدا ی پسر بهش داد کپی اون داداشم .تا خداروشکر ی مقدار آرومتر شدن
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿