eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
624 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🍃🍃 شراره خانم از زندگیش میگه....
گفت _:امروز میبرمت سرخاک شاپور ولی خواهش میکنم این آخرین بارت باشه پیش،من بهش میگی شوهرم ! پوزخند تلخی زدم.بعد چند ثانیه مکث گفتم _:نمیتونم بهت قول بدم ! تو باید بتونی منو اینجوری قبول کنی ..زنی که قلب و روحش مال شاپوره ..ولی فقط جسمش میشه برای تو .. بابک با صدای بلندی خندید. _:بلبل زبونی کن ..درستت میکنم بلندشد رفت ..سمت در.که بره بیرون _:تو ماشین منتظرتم ! بعد رفتن بابک یکی دولقمه خوردم ..و سریع آماده شدم و رفتم ..کل مسیر سکوت بود.بابک اخم کرده بود و منم غم نشسته بود رو دلم. .روم نمیشد برم به شاپور بگم ..قراره چی بشه ..روم نمیشد بگم دارن مجبو.رم میکنن. .دلم براش میسوخت .خیلی میسوخت ولی کاری هم ازم برنمی اومد . بابک زد رو ترمز. . _:برووو من این ورا منتطزتم .. _:شاه رخ رو محکم سرشو گرفتم رو شونم و راه افتادم. هوا ابری و دلگیر بود و باد شدید غممو بیشتر میکرد ! .نگاهی از دور به قبر شاپور کردم بعد دنیا اومدن شاه رخ ازرتر.س بابک و الیاس که پیدام نکنن نیومده بودم سرخاک ..چقدر پاهام بی قرار بودن. با عجله داستن منو میبردن به دیدار معشوفم. . رسیدم...سنگ قبر مرمری مجللی براش زده بودن ! آهی کشیدم ..ازش خجالت میکشیدم. درد دلم زیاد بود. خیلی زیاد. شاه رخ رو ..روی قبر نشوندمش. .گریم شروع کرد به باریدن. زار زدم و گفتم .. ؛:ببین پسری که لحظه شماری میکردی دنیا بیاد حالا اون اومده دیدنت ببین چقدر شبیه خودته. کاش بودی بزرگش میکردی کاش بودی تا هررکس و ناکسی بهم چشم نداشت. کاش بودی شاپور. .تو اگه قرار بود به این زودی بری چرا اینقدر عاشقم کردی. .چرا داغت از دلم سرد نمیشه ..محکم کوبیدم رو سنگ قبر. _:شاپورر بابک میخواد با من ..زن تو ..ازدواج کنه. .برادرت از جسمت انتقا.م گرفت ولی راضی نشده و میخواد از روح تو هم انتقا.م میگیره. تورو خدا منو ببخش. .تو که از دلم خبر داری. اینو که گفتم سرمو روی سنگ قبر گذاستمو به هق هق افتادم. .صدای گریم قبرستون رو پر کرده بودکه صدای الیاس هوش از سرم پروند .. _:بابک نمیتونه باتو اردواج کنهههه! نمیتونه ..یعنی اصلا نمیشهه. . بلندشدم...حیرت زده متعجب نگاهش کردم. . الیاس سرشو پایین انداخت و گفت. _:منو ببخش عروس ولی شاپور نمرده...
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii با سلام. پسری هستم ۲۰ ساله و دانشجو معلم هستم هم اکنون. .
با سلام. پسری هستم ۲۰ ساله و دانشجو معلم هستم هم اکنون. خودم هم اکنون قصد ازدواج ندارم و معتقدم تا آدم به یه سری فاکتورهای مهم مثل بلوغ اجتماعی و دیگر بلوغ‌ها نرسه نباید به فکر ازدواج بیفته. مخصوصاً در این سن خاص البته نظ شخصی ام اینه که به بلوغ‌های دیگه رسیدم و فقط اجتماعی مونده که شاید تا ۳ یا ۴ سال دیگه طول بکشه . خودم قصد داشتم تا سن ۲۵ سالگی صبر کنم و بعد ان شاء الله با یک خانم معلم ازدواج کنم ولی بعد از این ماجرا دو دل شدم. بنده دختر دایی دارم که ۲ سال کوچک‌تر از من هستش و فاصله محل زندگی مون از هم زیاده و ما پیش تر ها یعنی دوران بچگی تا ۱۴ سالگی سالی یکی دو بار به همراه خانواده به مهمانی خانه داییم و دیگر آشنایانی که منزل شون نزدیک خونه شون بود می‌رفتیم. چند سالی می‌شد که نرفته بودیم ولی امسال به برای عروسی یکی از فامیل که خونه شون پیش شون هست به خانه شون سر زدیم. این رو بگم که در بین فامیل دایی هام، فقط من دارای شغل تضمین شده هستم. وقتی منزل دایی جان بودیم دختر دایی ام به بهانه درس سعی می‌کرد که سر از کار من در بیاره و از رفتارم رو زیر نظر داشت. هر جا می‌رفتم سعی می‌کرد خودش رو به من نزدیک کنه و از من سؤال بپرسه؛ بین جمع فامیل هم سعی می‌کرد تا حد امکان به من نزدیک باشه. باید بگم دختر دایی ام دختری با حجاب و با حیا هستند و اهل لوس بازی و دوست پسر این ها نیست من از این رفتارش واقعاً خوشم میاد. حقیقت پیش از این ماجرا بهش فکر نمی‌کردم ولی این بار واقعاً برای اولین بار میشه گفت دلم لرزید و فکرم شب و روز درگیرشه. خودم خیلی به دختر داییم علاقه دارم و این علاقه رو هم به مادرم اطلاع دادم و مادرم هم تلویحی به پدرم گفت و پدرم موافقت کرد ولی گفت هنوز ۲۰ سالته و سنت کمه. خودم هم این مسئله رو قبول دارم ولی می‌ترسم مثلاً تا دو سال دیگه دیر بشه و ازدواج کنه چون دختر معطل نمی مونه چون که ما هم به خانواده ش چیزی نگفتیم و خودم هنوز شرایط رو مهیا نمی بینم. به نظرتون آیا ایشون هم به من علاقه دارند یا فقط رابطه فامیلی بوده؟ به نظرتون هم اکنون برای نامزدی پا پیش بزاریم یا بگذاریم برای بعداً؟ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii روایتی از همسر شهید چمران خیلی قشنگه بخونید(من به شخصه عاشق زندگی شهدا هستم و هرجایی ببینم حتما مطالعه میکنم) 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii قبلا نسبت به هر چیزی ری‌اکشن نشون میدادم،ناراحت میشدم،بغض میکردم، رفتن ها اذیتم میکردن، رفتارهای آدما منو غرق در فکر میکردن! اما الان ؛ همه از من، یه چهره به یادشونه! یه نفر که همیشه لبخند رو لبشه! یه مرحله ای هست ، بهش میگن بی‌حسی! وقتی به اون مرحله میرسی ،ناخودآگاه لبخند رو صورتت ظاهر میشه! این لبخند یعنی هیچ کاری از دستم برنمیاد و مجبورم به همه‌ی قضاوت ها و حرفا و کنایه‌ها لبخند بزنم،تا کسی کاری بهم نداشته باشه و بتونم تو تنهایی،خودم برای حالِ خوبم بجنگم! همین.. |رومینا معین زاده| @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii اینجوری عقد کنید زندگیتون رو متبرک کنید 😍🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii امروز و فردا... سلام دوستان وقتتون بخیر❤️ ببخشید من یه مشکلی دارم لطفا کمکم کنید🙏🏻 من ۱۴ سالمه و یه اخلاق خیلی بدی دارم😣من مومن بودن و اون دنیا خیلی برام مهمه اصلا دوست ندارم گناه کنم و دورغ بگم یا نماز نخونم یا... من از پارسال مثلا میگم از روز شنبه یه زندگی جدید شروع میکنم گناه نمیکنم کارای خوب انجام میدم نمازمو میخونم برنامه ریزی میکنم وقتم هدر نره و...ولی متاسفانه وقتی که شروع میکنم دو سه روز بعدش میگم نه من بد شروع کردم گناه کردم و....ولی در واقع خیلی خوب شروع میکنم و نمازمو میخونم و...ولی نمی‌دونم چرا با خودم میگم نه خیلی بد شروع کردم بمونه از شنبه هفته بعدی یا ماه بعدی😭😭یعنی یه جورایی وسواسی دارم سر این موضوع تورو خدا کمکم کنید دیگه خسته شدم دلم نمی‌خواد آدم بدی باشم ولی وقتی زندگی جدید شروع میکنم چند روز بعد میگم نه خیلی بد شروع کردم😞😭 لطفا کمکم کنید تورو خدا🙏🏻🙏🏻🙏🏻 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii میخام از خوبی زن بابا بگم... 🍃🍃🍃🍃🍃🌹 . .: . .: خواستم یه خاطره قدیمی بگم مادرم زن دومه پدرم بود وپدرم زنش روطلاق داده بودویه دختر داشت که مادرم با مهربانی بزرگش میکنه واینو خواهرم همیشه میگه حتی زمانی که مادرم تازه ازدواج کرده بوده متوجه میشه موهای این دختر شپش داره که خودش نظافتش میکنه وتمیز میکنه موهاشو وموقع ازدواج هم جهاز سنگینی بش میده طوری که مادر خواهر م میاد ودور مادرم میگرده ...این خاطره ماله 60سال پیشه الان مادرم پدرم وزن اول بابام فوت کردن خواستم یکمم از خوبی زن پدر ها هم بگم که مادرم در حق دختر شوهرش خوبی کرد روحشون شاد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii جزییات خاطره انگیز ... همیشه دوس دارم از کارای دلی مامانم فیلم بگیرم، از جزئیاتی که بهشون دقت میکنه، از کیسه‌های گل گلی و رنگ به رنگش گه توی ایوون میشینه و همراه زمزمه کردن یه شعر، با دستای قشنگش میدوزه... از نعنا چیدنش، از عشقی که توی ذره ذره‌ی وجودش هست و به ما منتقل میکنه.. 🎭 @CeLebriTya ═ೋ❅♠️❅ೋ═ ‌
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii پس انداز.. سلام گلی خانم گل کانال تون عالیه من تازه اومدم تو کانال تون سلام خانمهای گل گروه قصه غصه های زندگیم زیاده ولی یکیش رو برای درد ودل می گم تا شاید یکم دلم سبک بشه من بعد 27 سال زندگی هنوز هیچ پس اندازی برای خودم ندارم تا حالا هزار بار به شوهرم گفتم ماهانه یه پولی بده به من تا برای خودم یه پس اندازی داشته باشم از اول عروسی به ماهی 100 تومن هم راضی بودم ولی هیچ وقت قبول نکرد ونداد چند شب پیش می گم تو رو خدا یه پولی بده به من قرار شد بدی ولی می گه اصلا دلم نمی خواد بدم ونمی دم شما جای من باشید چکار می کنید افسرده بودم بدتر شدم آخه وضع مالیش هم بد نیست نمیدونم چکار کنم دیسک کمر وگردن هم دارم نمی تونم کاری بکنم همه خرید خونه هم بخودش هست اگه چیزی لازم داشته باشم انقد باید بگم تا خسته بشم اگه خودش ببینه حتما لازم هست بعد تهیه می ککنه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii روایتی بسیار زیبا از همسر شهید هادی ابراهیمی(شهید مدافع حرم)🍃🍃🍃🍃 سرِ سفره ی عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونی من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونی؟نکنه علمِ غِیب داری! گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدم.. ازدواجمونو بهم تبریک گفت.. بعدشم وَعده ی شَهادتمو داد... بُغض کردمُ گفتم: پس من چی؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری بری؟؟ نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توکه میدونی فردا میخوای شَهید بشی..چرا نشستی پایِ سفره عقد... چرا خواستی منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت..خندیدُ گفت: اخه شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه! میخوام که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشی... میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم:) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿