#دلبروووووون:
العالم يختصر بالنسبة لي
في عينيك يتلخص رائحة عطرك
يتلخص فيك!
دنیا برای من خلاصه می شود
در چشم شما؛
خلاصه می شود در بوی عطر شما..
خلاصه می شود در شما🌚✨(؛
#عربیات
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد
🌿🌿🌿🌿🌿
چند سال پیش که برای اولین بار بعد عقد خونه مادر شوهرم خوابیده بودم فرداش دیدم بهم یک بسته داد که که داخل یک نایلون گل گلی بود منم فکر کردم برام کادو خریدن کلی تشکر کردم
بنده خدا اونم تعجب کرد بعد گفت سینی مامانت بده بهشون 😵💫
خلاصه بعدش رفت برام یک روسری آورد گفت این برای تو
فکر کرده بود منتظر کادو بودم 😉
دیگه هیچ وقت هم اون روسری رو
نپوشیدم چون هر موقع میدیدمش بیشتر اعصابم خورد میشد .
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
تو قشنگی،
اما کنار من قشنگتری
من خوشحالم،
اما کنار تو خوشحال ترینم
ما خوبیم،
ولی کنار هم بهتریم
بیا و همیشه کنارم بمون تا باهم
دنیارو با بودنمون قشنگتر کنیم💛🌱!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
چند سال پیش که برای اولین بار بعد عقد خونه مادر شوهرم خوابیده بودم فرداش دیدم بهم یک بسته داد که که داخل یک نایلون گل گلی بود منم فکر کردم برام کادو خریدن کلی تشکر کردم
بنده خدا اونم تعجب کرد بعد گفت سینی مامانت بده بهشون 😵💫
خلاصه بعدش رفت برام یک روسری آورد گفت این برای تو
فکر کرده بود منتظر کادو بودم 😉
دیگه هیچ وقت هم اون روسری رو
نپوشیدم چون هر موقع میدیدمش بیشتر اعصابم خورد میشد .
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿
ما یه فامیل پرافاده داشتیم، دخترش تازه عقد کرده بود، عکسای عقدو آورده بود ببینیم، داماده شرایط مالی و اجتماعی خیلی خوبی داشت ولی برای اینکه چشم نخوره، اون خانوم فامیل هی میگفت درسته دامادم شرایط مالیش خوبه ولی من که میگم خیلی زشته، شبیه مِیمونه!😐
اینو میگفت و هارهار میخندید. شوخی میکرد خیر سرش! 😆😂
موند تا یکی از فامیلا به جمعمون اضافه شد، شروع کرد به دیدن عکسا، یهو برگشت گفت وااای فلانی! عروس و دوماد چقدر به هم میان! انگار خواهر و برادرن! 😁😁😁😁 دیگه قیافه اون فامیلمونو خودتون تصور کنین😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
.+سلامٌ على لون البنِّ في عينيك
_سلام بر قهوه چشمانت..!👀☕️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
【صبح به خیر :>🌤✨
خبرِ جدید اینکـه دوسِت دارم..
بیشتر از دیروز!💛】
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
عقد بودیم بعد رفتم پیش شوهرم (ما مال یه استانی هستیم و شوهرم چون نظامیه تو یه استان دیگه).
بعد گیر دادم من باید موتور سوار شم تا حالا موتور سوار نشدم حالا این شوهر منم بیچاره هی زنگ زد به این دوستو به اون همکار یه موتور گیر اورد بریم موتور سواری.
منه خنگ رفتم سوار موتور شدم دیدیم همه نگاهمون میکنن میخندن اصلا اوضاعی بعد یهو یه اقایی گفت ابجی پاهاتو بذار رو اون نباید اینجوری باشه خطرناکه خخخ.
من پاهامو باز کرده بودم معلق در هوا.😭😭😭
وای خیلی خجالت کشیدم چون قبلشم همکارای شوهرمم دیده بودنمون.
دیگه ازون روز به بعد هوس موتور سواری نزد به سرم.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووون:
یهویی زُل زد تو چشام و گفت:
ولی نباید یادت بره که من هر
جای دنیام باشم کنار هر کسی که باشم،
اصلِ قلبم مالِ توعه؛
رگ و ریشهم تویی چون آدم از
ریشهش نمیتونه جدا شه!
نمیتونه دل بکنه هر چقدر هم که شاخ
و برگ بده بازم ته دلش جونش بسته
به جون ریشهش . .
تو همون ریشهی منی🌿'!
#توییت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
یبار تو دوران عقد رفتیم خونه مادرشوهرم دم رفتن یه سرویس قابلمه گذاشتن گفتن با خودتون ببرین.
منم شروع کردم تعارف تیکه پاره کردن ک ن بابا خودم چند دست خریدم چرا شما زحمت کشیدین و ....
بعد مادرشوهرم منو کشید تو اتاق گفت مال تو نیست عزیزم میخواستم بگم واسه کسیه ببرین بهش بدین سر راهتون😆😆😆😆
ضایع شدن جلو خانواده شوهر خیلیییی بده خیلی😒🚶♀
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووووون:
『خانومِحـٰاجآقـٰا』:
اونجایی که شادمهر میگه:
‹من از لحظه قبل عاشقترم تو از
لحظه قبل زیباتری♥️›
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿