eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 👇👇👇 سلام روزتون بخیر و شادی😍❤️ راستش اقای من سیگار میکشه🙁و من با هر شیوه ایی خواستم ترکش بدم متاسفانه اثر نداشته و گاهی وقتها حتی بحثمونم شده🙁خلاصه که دیگه خواستم کاری به کارش نداشته باشم بلکم خودش ترک کنه ولییییییی امروز یه نقشه قری به ذهنم رسید😈😁وقتی تو ماشین بودیم که منو ببره خونمون مثل همیشه سیگارشو روشن کرد منم شروع کردم سرفه زدن🤣گفت یادم بنداز الان برات شربت بگیرم همونطور که سرفه میزدم گفتم نه نه واسه سیگاره😆روشو کرد اونور و شیشه و داد پایین با هر پوکی که به سیگار میزد من سرفه میکردم😆سیگارش نصفه بود که پرتش داد😁😁بغلمم کرد و گف ببخشید که حواسم به سلامتیت نبود😄سعی میکنم اروم اروم کنارش بزارم😍 خانومااااا فکرای قری خیییییلی بیشتر از جنگ و دعوا تاثیر داره😍این همیشه به من ثابت شده😍👍 زندگیاتون همییییشه غرق خوشی خوشبختی انشالله😍😘 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 شروع سرگذشت #جای_من_کجاست
گفتم : کامی دست زن و بچه ات رو بگیر از اینجا برو پشت سرتم نگاه نکن .. به خاطر این میگم که دود تو چشم تو نره ؛؛ من باید تا آخر عمرمم بدبخت زندگی کنم که جنابعالی آرامشت بهم نخوره ؟ ای خدا یکی دادم برسه یک نفر نیست حرف منو بفهمه ؟ گفت : برای اینکه حرفت حساب نیست ..برای اینکه تو چشمت رو روی واقعیت های زندگی بستی و فقط خودت رو می ببینی یکم به دور اطرافت نگاه کن حتی یک نفر هست که حق رو به تو بده ؟ اون بهروز بدبخت چیکار کرده که ولش کردی ؟ بگو که می خوای بری دنبال کثافت کاری و اون نمی زاره .. گفتم : متاسفم برای همه ی شما ...متاسفم ...کاش شما ها هم به اینکه فقط خودتون رو ببنین یک نظر از روی شعور به من مینداختین ..و منصفانه می گفتین من تا حالا چیکار کردم که این باید عقوبت کارم باشه .. با مردی زندگی کنم که دوستش ندارم ازش منتفرم ..و اونم با زنی زندگی می کنه که اصلا بهش اعتماد نداره و باعث سر شکستکی اونم هست ... من دانشگاه رفتم؛؛ مدرک گرفتم ..اما کجا کار می کنم؟ توی یک تولیدی که همه زن هستن ... سر کار میرم ولی با چه عذابی مدام تعقیبم می کنه ..همه ی وسایلم رو می گرده لباس هامو چک می کنه می خواد بدونه با چی رفتم بیرون و چطوری برگشتم .. خدا نکنه یک وقت عطر بزنم یا دلم بخواد یکم مثل همه ی زن ها آرایش کنم ....خودتون چند بارشو دیدین چیکار کرده آخرم میاد معذرت می خواد و و دوباره روز از نو روزی از نو ... بابا اینو بفهمین من حیوون نیستم که فقط به شکمم فکر کنم ..می خوام آزاد باشم گور بابای هر چی مرده ؛؛ اصلا می نویسم و قسم می خورم سراغ هیچ مردی نرم ولم کنین دیگه ..حالا شیخ بخشیده شیخ علیخان نمی بخشه .. بهروز ولم کرد شما ها ول کن نیستین ؟ آخه من چند تا مدعی دارم ؟ تو یکی دیگه برو زندگی خودت رو جمع کن .. دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
اعضا ۱۲سال پیش وقتی ۱۶ساله بودم به طور اجباروناخواسته واردزندگی پسر۱۸ساله ای شدم که مادرش فوت کرده بود وقبلا فرزندطلاق بودشدم.
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 سرگذشت #جای_من_کجاست
همینطور که من روی پای بابا نشسته بودم و منتظر که مامان شام رو بیاره یک مرتبه بابا منو گذاشت زمین و گفت: مهین جان بزار زنگ بزنم آبجیم اینا هم بیان ..دور هم باشیم ؟ و بدون اینکه منتظر جواب باشه زنگ زد .... مامان طفلک خیلی دلش می خواست یک اونشب رو بدون فامیل شوهر کنار هم باشیم و با اخم رفت توی آشپزخونه و زیر لب گفت : خوب معلوم بود که می زنی ما که کوفتم از گلومون بدون اونا پایین نمیره ؛؛ .. و ساعتی بعد یک چیزی حدود بیست , سی نفر ریختن توی خونه ی ما ؛؛ همه قابلمه بدست و شاد و شنگول ... و خیلی زود یک سفره ی بزرگ پهن شد و در حالیکه همه چشمشون به تلویزیون بود و دهنشون می جنبید دور هم شام خوردیم .. بهروز پسر عمه ی کوچیکم بود که اون زمان یکسال از شاهین کوچکتر بود و با هم همبازی و رفیق بودن ... من و پروانه هم همبازی های خودمون رو داشتیم و بدمون نمی اومد خونه شلوغ باشه ..این بود که تا پاسی از شب رفته گفتن و خندیدن و رقصیدن و شوخی کردن و اون زمان تنها این دور همی ها برای شادی کردن نبود پدر و مادرم نماز خون بودن و دین دار ....مراسم ماه رمضان و شب های احیا رو همگی با هم بودن و چقدر خاطرهای خوشی برای من به جا گذاشت .. محرم و سینه زنی رو دوست داشتم چون روی شونه های بابا لذت تمام دنیا رو می بردم ... خوب یادمه اون زمان هر وقت بابا می نشست من آماده کنارش بودم ؛؛ بی اختیار کمرم رو می گرفت و روی پاش می نشوند ... وقتی بلند می شد من منتظر می موندم تا برگرده ....و هر دو به این کار عادت داشتیم .. روزگار شادی رو میگذروندیم .. تا کم کم اوضاع تغییر کرد و زمزمه های انقلاب به گوش همه رسید .. ما که چیزی سر در نمیاوردم و زندگی خودمون رو می کردیم .. اما سال بعد که مدرسه ها باز شدن و شاهین و پروانه تعطیل بودن و تلویویزن رنگی ما فقط فیلم سینمایی می داد و شوهای گوگوش و فرخ زاد احساس می کردم دنیا بر وفق مراد منه ... یکسره جلوی تلویزیون ادای خواننده ها رو در میاوردم ؛؛ یا سر ِپلاستکی طناب بازی رو جلوی دهنم می گرفتم و؛؛ یک تنهایی یک خلوت رو می خوندم ؛؛ و قر می دادم و دیگه شده بودم نقل مجلس ادامه دارد... دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 یک خاطره و یک تجربه سلام این خاطره رو که میگم برا یکی از فامیلامون هست و از زبان ایشون میگ
اون موقعها عروس رو میبردن پیش پدر و مادر شوهر برا زندگی. خدارو شکر اخلاق خانوادش باهام خوب بود ولی خودش بعد از دوسه هفته از شروع زندگی اون روی بدش رو ظاهر کرد😡👿. هم فحاشی میکرد وهم نماز نمیخوند و از همه بدتر مشروب و سیگار و دست بزن داشت😱 اولش خیلی شوکه شدم. و همه اینا رو حتی از خانوادش هم قایم کرده بود. خواستم همون موقع طلاق بگیرم اما به خاطر جوّ اون زمان و همین که به خاطر اینکه با اسرار زنش شده بودم نتونستم😔😳. و اراده کردم که باید درستش کنم فرار نباید بکنم. ولی خوب خیلی سختی کشیدم کتک خوردن از یه آدم مست با ۴تا بچه و نداری و فقر خیلی سخت بود. اما یه سال تو روز عاشورا خیلی دلم شکست و آه و ناله کردم🤲😭. شبش شوهرم با یه نوار کاست اومد خونه و اونو گذاشت تو ظبط صوت و دیدم یه روضه و مداحی، همه باهم گوش کردیم حتی بچه کوچیکم که ۵ سالش بود هم اشکاش جاری بود.😭🥺 بعد ۱ ساعت دیدم که شوهرم داره وضو میگیره و رفت نماز خوند و از اون موقع خانه ما و احوالات ما کاملا تغییر کرد. و الان ۲۴ ساله که زندگیمون خیلی عوض شده. اینو گفتم که بدونین برای تغییر و تحول اول باید از خودمون شروع کنیم و همین که واقعا اگر از ته دل از خدا کمک بخواهیم دستمون رو میگیره. حالا ۳تا دخترم و پسرم ازدواج کردن و آنقدر مومن هستند که هر کس از فامیلای شوهرم میبینن باورشون نمیشه که اینها بچه‌هاي اون مرد باشند.😯 حالا کوتاهش کردم اگر از اول تا آخر زندگیشون و آزار و اذیت شوهرش رو می‌نوشتم جا نمیشد ولی واقعا جالب و آموزنده بود برام. 👍😊 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 من یه مدتیه عضو کانال هستم و تمام پیاما رو دنبال میکنم تقریبا ۹۹ درصد خانمای کانال فرمودن ک
میخواستم بگم تو دنیا شما عروسها فرشته اید و خانواده شوهر از نسل شمر ذالجوشن هستن ؟؟؟ مطمئنم که خانواده شوهرتون هم همین نظر و در مورد شما عروسها دارن مگه میشه شما خودتون بچتون و دوس داشته باشین خانوادتونم شما رو دوس داشته باشن ولی خانواده شوهرتون پسرشون و نخوان ؟؟؟چطور تا مجرد بودن هیچ اختلافی نبود دوسش داشتن بعد اومدن شما یادشون افتاد پسرشون و نخوان؟؟ پس نصف مشکلات برمیگرده به خود شما و توقعات زیادی که دارین پس جای اینکه اینقد به پدر و مادر شوهر بی احترامی کنین پشتشون غیبت کنین افتخارتونم این باشه که موفق شدین از خانوادش جداش کنین و قطع رابطه کنین یکم به اون دنیا فکر کنین به آینده و پیری خودتون فکر کنین که زمین شدیداااا گرده به نظرم اونی که اون‌مرد بیچاره رو دوس نداره شمایی هستین که باعث جداییش از خانوادش شدین وگرنه هیچ پدر و مادری بچش و دور نمیندازه در ضمن جای اینکه اینقد به اموال پدرشوهر بیچاره و طلاهای مادرشوهر چشم داشته باشین یکم خودتون در کنار شوهرتون تلاش کنین و به خواسته هاتون برسید اینم بگم من خودم هم دخترم هم عروس یه خانواده دیگه هم زنداداشام و دوس دارم هم خانواده شوهرم و خدا رو شکر میکنم موفق شدم هم به عنوان عروس هم به عنوان خواهرشوهر با همشون خوب باشم و همدیگر و دوس داشته باشیم اینو گفتم که سوتفاهم نشه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶 سلام عزیزم من پوستم خیلی خشکه جوره که پوسته پوسته میشه همش این موضوع اذیتم میکنه اگه دوستان راهکاری دارن بهم بگن برا ترک پاهم اگه راهکار دارین بدین مرسی ازتون💋❤ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃 سلامم دوستان خانم های محترم گروه لطفا لطفا به راهنمایی هاتون نیاز دارم زنی ۳۶ساله هستم مادر
.هزینه ی بوتاکس ودکتر رفتن هم ندارم چه غذایی یا چه کرمی استفاده کنم که چین وچروک صورتم کم بشه وجوونتر شاداب‌تر بشه پوست صورتم نزدیک عیده وچندتا عروسی دعوتیم ولی با این قیافه ی پیرو شکسته اعتماد به نفسی برام نمودنده تو رو خدا بهم چندتا راهکار که خودتون نتیجه گرفتین بگین ممنون . دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 سرگذشت #جای_من_کجاست
در حالیکه شُرو شُر عرق میریختم گفتم : خانم ببخشید تو رو خدا سرم رفت ساکتش کن ...اما اونم مثل اینکه اعصاب نداشت بالافاصله با عصبانیت گفت: خفه شوعنتر ..به درک که سرت رفت ؛ ناراحتی پیاده شو بچه اس دیگه می خوام چیکارش کنم ... مگه اتوبوس رو خریدی ؟ گفتم : خودت خفه شو با اون بچه ات ....گفت : می زنم توی دهنت که صدای سگ کنی فکر نکنی از چادرت می ترسم ؟ گفتم : از چادرم من ؟ چی میگی زن حسابی من میگم بچه ات رو ساکت کن به چادر من چیکار داری ؟ گفت : با همین چادرتون رو سر ما سوار شدین دلم نمی خواد بچه ام رو ساکت کنم ..گفتم ای بابا تو دیوونه شدی من با چادرم سر تو سوار شدم ؛؛ یعنی چی ؟منظورت رو نمی فهمیم ..گفت : از بس خری ...رومو کردم اونطرف تا باهاش در گیر نشم گفتم : ای داد بی داد مردم چقدر احمقن من اینو گفتم و واویلا یی راه انداخت که اتوبوس رو بهم ریخت ..معلوم بود اونم مثل من از گرمای زیاد و شلوغی اتوبوس کلافه شده یا از چیز دیگه ای ناراحت بود ..همینطور که بچه توی بغلش بود با دست دیگه اش چنگ زد توی صورت منو و با ناخن های بلندش صورتم رو خراش داد ..منم با کیفم آهسته زدم توی پهلوش اما به خاطر اون بچه ولش کردم و صورتم رو گرفتم ..مردم ریختن ما رو جدا کنن اون با همون بچه گوشه ی چادرم رو گرفت از سرم کشید وزنها دیگه اونو از من دور کردن ..و توی شلوغی رفت لای جمعیت و چادرمنو با خودش برد و از پنجره انداخت بیرون ..من اینو ندیدم ولی صدای یکی دونفر رو شنیدم که باهاش دعوا می کردن و متعرضش شده بودن که چرا چادر دختر مردم رو بیرون انداختی ..اونم همینطور فحش می داد و بد و بیراه می گفت و من گریه می کردم هم صورتم میسوخت هم چادرم رو از دست داده بودم داد می زدم و به راننده می گفتم وایسا آقا ..می خوام پیاده بشم. ادامه دارد دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
💕💕💕💕💕🍃🍃 من و دلبرجانم ۴ماهه که خوشبخت تر از همیشه شدیم. دلبر من یه طلبه ست و خودمم یه طلبم. زندگی طلبگی داریم که توش و ، موج مکزیکی میره.😜😍
💕🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃🍃 ؟ اگر شوهرتون رو دست کم بگیرید ،بدونید که بعد از مدتی به یک موجود بی دست و پا تبدیل میشه. خانومها برداشتی که از شوهرتون دارید روی رفتارش مخصوصا در حضور شما تاثیر میزاره 👈مثلا کارهای کوچیکی که همسرتون میکنه میتونه عواقب بزرگی داشته باشه. ❣مردی را میشناسم که هر بار وارد منزل میشه برای خانومش گل میخره ❌خانومش هم میگه : "این چه کاریه که بعد از این همه سال میکنی"بچه ها چه فکری میکنن😳 ❌اگر واقعا شما هم مثل این خانم هستید،یکم فکر کنید ✅کار درست اینه که از شوهرتون تشکر کنید و خدا را شکر کنید که چنین شوهری بهتون داده،هر اقدامی از طرف شوهرتون به شما را قدر بدونید و این نوار ذهنی را که بخواین تو ذوق شوهرتون بزنید را از مغرتون پاک کنید. ❣وقتی شوهرتون به خونه میاد،به گرمی ازش استقبال کنید،براش چایی داغ و لبسوز بریزید و از اینکه به خونه برگشته در دل خدا را شکر کنید. ❣لبخند بزنید به شوهرتون،چشمک بزنید غر غر نکنید ❣از طرح مشکلات کوچیک و جزئی زندگی به همسرتون شکایت نکنید. این مسائل و مشکلات ریز را خودتون حل کنید. زن خوب کسیه که پشه ها را شخصا بکشه 😃و بعد از شوهرش بخواد به جنگ ببرها بره البته موقعی که به خوبی استراحت کرد ،به جنگ با ببرها بفرستید تا نود دقیقه بعد از ورودش به خونه هیچ حرف ناخوشایندی نزنید،حتما به این قانون نود دقیقه عمل کنید و بدونید عمل کردن به این قانون زمین و آسمون را زیر و رو نمیکنه دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 سرگذشت #جای_من_کجاست
گفت : تهمت نزن؛؛ توبه کن ؛؛ شاهین اهل این کارا نیست ؛؛ نجیب و سر براهه ..بعدم پسره براش حرف در نمیارن گفتم :پس که اینطور چون براش حرف در نمیارن هر کاری دلش می خواد می تونه بکنه گناه نداره با دختر نا محرم دوست شده ... پس شما هم جواب خدا رو همونی بدین که از بچگی ما رو بزرگ کردین ... بشدت به گریه افتاد طوری که من تعجب کردم ؛؛ با صدای بلند گفت : خبر مرگم توبه کردم ..توبه می دونی یعنی چی ؟ .اینقدر به سرم نزنین خدا منو بخشیده ؛؛ شما ها نمی بخشین ؟نمی خوام دیگه کسی از گذشته ی من حرف بزنه ؛؛ دلم براش سوخت و گفتم : مامان جون تو رو خدا گریه نکن؛؛ من نمی خوام شما رو ناراحت کنم ؛ برام خیلی ارزش دارین ؛؛ ولی چادر دوست ندارم برام سخته ؛؛ اما باشه چشم؛ حجابم رو رعایت می کنم قول میدم یک تاراز موهای منو کسی نبینه ...اما دیگه ازم این یکی رو نخواه همینطور که گریه می کرد گفت: به ولای علی به اون قرانی که می خونم اگر سرت نکنی مدرسه بی مدرسه می مونی توی خونه خیاطی می کنی ... نمی زارم پاتو از این در بیرون بزاری ....پروانه گفت : ببین مامان خانم اگر پونه سرش نکنه منم نمی کنم ...گفتم : بفرما چادر از ترس مامان ...دین یعنی این ؟ شما متوجه نیستی که باید کاری بکین من و خواهرم با دل و جون یک چیزی رو انتخاب کنیم و گرنه فایده ای نداره ؟ گفت : برای من فرق نمی کنه همین که سرتون باشه و از نامحرم دور بمونین من راضیم ....خودتون کم کم می فهمین ... کاملا معلوم بود که اون به هیچ قیمتی حاضر نیست زیر بار بره؛؛ برای همین سکوت کردم تا وقتی بابا اومد فورا رفتم به استقبالش و سلام کردم و گفتم : بابا به دادمون برس من دیگه نمی تونم تحمل کنم مامان داره زور میگه ؛؛ بهم بگو چرا باید چادر سرم کنم ؟ مامان نمی تونه دلیلشو بهم بگه فقط میگه چون من می خوام ...بابا این منو قانع نمی کنه ..وهمینطور سر پایی کل ماجرا رو براش تعریف کردم ادامه دارد‌... دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100